سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از تو به یک اشارت...

جمعه 86 اردیبهشت 21 ساعت 11:40 عصر

یکی از شعارهایی که ما بچه حزب‏اللهی‏ها خیلی به‏ش افتخار می‏کنیم و وقتی می‏خواهیم بگوییم خیلی غیرتی شده‏ایم اونو به کار می‏بریم، این شعار معروف است: «رهبرا! ‏از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن»

در این پست می‏خواهم دو نکته را یادآوری کنم:
نکته‏ی اوّل: یکی از آفت‏های بزرگ ما «شعار زدگی» است. اشتباه نشود! شعار برای هر حرکت و جنبش و نهضت و انقلابی یک ضرورت مسلّم است؛ اما خطری که جنبش‏ها را تهدید می‏کند، شعار زدگی است. شعار زدگی یعنی باقی ماندن آرمان‏ها و اهداف متعالی نهضت در حدّ شعار. جنبشی که نتواند از مرحله شعار به مرحله شعور برسد، ناگزیر طعم تلخ شکست را خواهد چشید.
انقلاب اسلامی ما بحمدالله از شعارهای الهی و انسانی دل‏انگیزی برخوردار بوده و هست که از آرمان‏های والای انقلاب سرچشمه می‏گیرد و در حکم نیروی محرکه موتور انقلاب است؛ لکن آنچه مهم است، تلاش برای عملیاتی شدن این شعارهاست. و این تلاش مقدّس را باید «جهاد» بدانیم.
نکته‏ی دوم درباره شعاری است که در ابتدای مطلب به آن اشاره کردم: از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن
برای تحقق این شعار ابتدا باید به اشارت‏های رهبرمان توجه کنیم. مسلّماً‏ نظرات و دیدگاه‏های رهبری در اکثر موارد بسیار شفاف‏تر و صریح‏تر از آن است که بتوان نام اشارت بر آن‏ها گذاشت. ایشان نشان داده اند که اهل تعارف و تسامح نیستند و آنچه برای صلاح و فلاح جامعه نیاز است را در مواضع کاملاً روشن و علنی بیان نموده و می‏کنند.
مشکل در اینجاست که ما مدعیان « به سر دویدن! » نه اهل اشارت فهمیدنیم و نه آنجا که رهبری به صراحت (و نه به اشاره) مطلبی را بیان می‏کنند، اهل راه رفتن معمولی هستیم، چه برسد به دویدن آن هم با سر!
این مشکل تا جایی که تحقیق کرده‏ام ریشه در تاریخی طول و دراز دارد. به عنوان نمونه ماجرای زیر را که از کتاب آشنایی با قرآن شهید مطهری (ج8،ص266) انتخاب کرده‏ام، بخوانید تا با عمق تاریخی مشکل آشنا شوید:
«عبدالله بن سعد بن ابی فرح به پیغمبر اکرم فوق العاده آزار رسانده بود و از کسانی بود که پیامبر خون او را هدر کرده بود. او کارهای بسیار بدی نسبت به پیامبر مرتکب شده بود؛ هجو ها کرده بود، دروغ‏ها بسته بود، عیب جویی‏ها کرده بود که پیامبر فرموده بودند او را هرجا گیر آوردید ولو اینکه به پرده کعبه چسبیده باشد بکشید، خون او هدر است.او پسر خاله یا برادر رضاعی عثمان بود. بعدها که دید کار اسلام پیش می‏رود و به علاوه عرصه بر او تنگ شده است و باید از اینجا به آنجا فرار کند، مخفیانه خودش را به عثمان رساند و از عثمان جوار خواست که عثمان او را نزد پیغمبر اکرم بیاورد تا حضرت او را ببخشد.
یک وقت پیغمبر اکرم در جمع اصحاب نشسته بودند که او به همراه عثمان به حضور ایشان آمد و عثمان گفت: یا رسول الله! این عبدالله بن سعد است و اظهار پشیمانی و ندامت می‏کند و می‏خواهد مسلمان شود؛‏از او بپذیرید و او را ببخشید. پیغمبر اکرم سکوت کرد. بار دوم حرف‏هایش را تکرار کرد؛ باز پیغمبر اکرم سکوت کرد. چند بار که تکرار کرد،‏آن وقت پیامبر فرمود: بسیار خوب،‏ گذشتم.
قضیه گذشت و پیامبر به اصحاب فرمود: چرا یک نفر بلند نشد که گردن او را همین جا بزند؟ گفتند یا رسول الله! می خواستید آهسته اشاره کنید. حضرت فرمود: در شأن یک پیغمبر نیست که آهسته اشاره کند...»

 مشکل در اینجاست که ما مدعیان « به سر دویدن! » نه اهل اشارت فهمیدنیم و نه آنجا که رهبری به صراحت (و نه به اشاره) مطلبی را بیان می‏کنند، اهل راه رفتن معمولی هستیم، چه برسد به دویدن آن هم با سر!

پیامبر اعظم به ما می‏آموزد که حتی نباید منتظر اشاره‏های ولیّ امرمان باشیم. خصوصیت ولایت این است که اهل ولاء آن‏گونه با مبانی و اندیشه‏های ولیّ خویش آشنا هستند که بدون اشارت هم می‏دانند چه باید بکنند؛ حال تکلیف آنجا که ولیّ صراحتاً‏ وظیفه‏ات را روشن کرده است، معلوم است!
حافظ (علیه الرّحمة) می فرماید:
        آن کس است اهل بشارت که اشارت داند      نکته ها هست بسی، محرم اسرار کجاست
خدایا ما را اهل بشارت قرار بده!


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []



لیست کل یادداشت ها

آیا رهبر انقلاب از خطوط قرمز مذاکرات هسته ای کوتاه آمدند؟
زنده باد خامنه ایِ رهبر!
روز قدسی که سیدحسن نصرالله را از نزدیک دیدم!
توصیه حاج آقا مجتبى? تهرانی به رزمندگان مقاومت اسلامی
غزه در انتظار راهپیمایی ما
پیام یک جوان فلسطینی به جوانان ایرانی
[عناوین آرشیوشده]