سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علّت انتحار جریان انحرافی چه بود؟

دوشنبه 90 اردیبهشت 19 ساعت 12:15 عصر

بدون شک، خروج زودهنگام جریان انحرافی نفوذی در دولت را باید یک انتحار سیاسی محسوب کرد. این جریان نفوذی که با سوءاستفاده از اعتماد مردم به شعارهای اصول‏گرایانه و انقلابی دولت‏های نهم و دهم توانست چند سالی پشت سر رئیس‏جمهور مخفی شود، مسلّماً برای سال‏های سال برنامه داشت و قرار نبود به این زودی‏ها دست خود را برای عموم جامعه رو کند؛ گرچه خواص و نخبگان با بصیرت، از مدّت‏ها قبل با رصد رگه‏های انحراف عقیدتی و عملی این جریان، در گوشه و کنایه هشدارهایی را مطرح می‏کردند.
به هر ترتیب، آنچه به‏طور خاص ظرف مدّت یک‏ماه گذشته در صحنه‏ی سیاسی داخل کشور گذشت، خروج زودتر از موعد این جریان انحرافی از پوسته‏ی ادعاهای انقلابی و ولایت‏مداری و عدالت‏گستری بود. باید دانست که این جریان با این انتحار سیاسی، شانس تداوم بقای در قدرت را از دست داد؛ زیرا با روشن‏گری‏ها و بصیرت‏افزایی‏هایی که ظرف مدّت باقی‏مانده تا انتخابات مجلس نهم و ریاست‏جمهوری یازدهم صورت خواهد گرفت، بدنه‏ی اجتماعی حامی دولت خدمت‏گزار متوجه خواهند شد که روی خوش نشان‏دادن به گزینه‏های مورد حمایت این جریان به معنی ایجاد انحراف در مسیر انقلاب اسلامی است و  لذا پیش‏بینی می‏شود که این جریان جایی در مجلس و دولت آینده نداشته باشد.
امّا سؤال اساسی این است که علّت این انتحار زودهنگام چه بود؟ چه ضرورتی ایجاب می‏کرد که جریان انحرافی قید بقای در حاکمیّت را بزند و با ایستادگی و لجاجت در برابر حکم ولیّ‏فقیه، زمینه‏ی تداوم حضور خود در قدرت را از دست بدهد؟ این سؤال از آن حیث قابل توجه است که تجربه‏ی حیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی ثابت کرده است که به‏واسطه‏ی پشتوانه‏ی مردمی نظام، همواره
«خروج بر حاکمیّت» منجر به «اخراج از حاکمیّت» شده است!
برای یافتن پاسخ این سؤال اساسی، باید دو عرصه‏ی داخلی و بین‏المللی را مدّ نظر قرار دهیم؛ مسلّماً با توجه به عمق اعتقادات مردم ایران اسلامی به انقلاب و ولایت‏فقیه، حرکت ناشیانه‏ی جریان انحرافی از
«منظر داخلی» نمی‏تواند هیچ آورده و سودی برای این جریان داشته باشد و تعبیر دقیق در مورد آن، همان «انتحار سیاسی» است. امّا باید دید از «منظر بین‏المللی» این انتحار سیاسی حامل چه پیامی برای مخاطبان خارجی است؟
به تعبیر دیگر، ضرورتی که این خودکُشی زودهنگام سیاسی را ایجاب می‏کند، نیاز داخلی این جریان نیست؛ بلکه نیاز اربابان خارجی این جریان منحرف به  ذبح سریع‏تر از زمان پیش‏بینی شده‏ی آن است. در طول تاریخ، قدرت‏های استکباری ثابت کرده‏اند که به چیزی جز منافع خود نمی‏اندیشند و حاضرند همه چیز و همه کس و حتی نزدیک‏ترین نوکران خویش را پیش پای منافع استکباری خود قربانی کنند و جریان نفوذی دشمن در دولت خدمت‏گزار هم مصداقی دیگر از این مفهوم کلّی است.
در شرایطی که
«جنبش بیداری اسلامی» با سرعت خیره‏کننده و حیرت‏آور خود کشورهای منطقه را یکی پس از دیگری در‏می‏نوردد و به تعبیر مقام معظم رهبری، قلب اروپا را نشانه رفته است، غرب که مستأصل و دست‏پاچه‏تر از همیشه نظاره‏گر تحولات خاورمیانه و شمال آفریقاست، چاره‏ای جز قربانی کردن بعضی از مهره‏های نفوذی و دست‏نشانده‏ی خود در منطقه ندارد.
استکبار به خوبی می‏داند که انقلاب اسلامی ایران، عقبه‏ی استراتژیک قیام‏های مردمی منطقه است. انقلابی که ثمره‏اش تشکیل
«نظامِ» جمهوری اسلامی است؛ نظامی که محور اساسی آن، حاکمیت فقیه عادل جامع‏الشرایط یا همان «ولایت‏فقیه» است. بی‏تردید، در شرایطی که خواست عمومی مردم منطقه «اسقاط نظام‏های دیکتاتوری» است، مدل حکومت «جمهوری اسلامی» می‏تواند به‏عنوان بهترین و محتمل‏ترین «نظام جایگزین» در این کشورها مطرح شود.
وحشت غرب از تحقّق این کابوس خطرناک باعث شد که دستگاه استکباری، راهبرد
«مخدوش‏سازیِ» چهره‏ی رسانه‏ای نظام جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار دهد تا این پیام را به خارج از مرزهای ایران مخابره کند که نظام «جمهوری اسلامی» نمی‏تواند به عنوان گزینه‏ای کارآمد و مطلوب جایگزین نظام‏های دیکتاتوری ساقط‏شده باشد؛ بلکه راه، منحصر در «لیبرال دموکراسی» و نظام‏های  سرمایه‏سالار غربی است؛ و به این ترتیب، بقای حیات انگلی خود را در منطقه تضمین کنند!
لذا دشمن در راستای پیش‏برد این سناریو در مرحله‏ی اوّل، ماجرای 25 بهمن را کلید زد و موجب انزوا و مرگ کامل سیاسی دو مهره‏ی نیم‏سوخته‏ی خود، یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی شد؛ امّا پس از شکست سناریوی 25 بهمن، چاره‏ای جز خرج کردنِ جریان نفوذی دشمن در دولت باقی نماند.
خروج زودهنگام جریان انحرافی علیه ولایت‏فقیه گرچه به برکت بصیرت مردم، در بُعد داخلی سودی به حال غرب و دولت‏های استکباری ندارد و تنها موجب تقویت نظام جمهوری اسلامی می‏شود، امّا در بُعد خارجی و خصوصاً رسانه‏ای حاوی آدرسی غلط به مخاطبان خارجی، به‏ویژه مردم مظلوم کشورهای منطقه است. این رسانه‏ها تنش پیش‏آمده در فضای سیاسی داخلی ما را به دروغ به‏عنوان نمودی از
«دیکتاتوری دینی» و تقابل ولایت‏فقیه با مردم‏سالاری ترجمه کرده و مخاطب منطقه‏ای را از عواقب تشکیل جمهوری اسلامی می‏ترسانند!
با این تحلیل، درک علّت انتحار سیاسی جریان انحرافی دولت روشن می‏شود. در واقع همان‏طور که غرب برای حفظ منافع خود از هزینه‏کردنِ امثال موسوی و کروبی دریغ نکرد، قربانی کردنِ جریان نفوذی دولت نیز در راستای حفظ منافع حدّاقلی غرب در منطقه ارزیابی می‏شود.
به عبارت دیگر، اگرچه غرب بر روی جریان انحرافی سرمایه‏گذاری زیادی کرده بود و برای اهداف بلند مدّت خود امیدهای بسیاری به آن بسته بود، امّا آغاز ناگهانی سونامی بیداری اسلامی در منطقه، تمام برنامه‏های دشمن را بر هم زد و استکبار را مجبور کرد که دستور خروج اضطراری عناصر نفوذی خود علیه حاکمیت را صادر کند تا به خیال خود، به‏جای ده‏ها جمهوری اسلامی با همان یک جمهوری اسلامی طرف باشد.
البته در پرتو هدایت‏های پیامبرگونه‏ی مقام معظم رهبری و بصیرت و حضور آگاهانه‏ی مردم در صحنه و آرامش و متانت خواص و پرهیز رسانه‏ها از بهانه‏دادن به دست دشمنان، این بار هم تیر دشمن به سنگ خواهد خورد و چیزی جز خسران مضاعف عاید نوکران نفوذی دشمن نخواهد شد و به کوری چشم دشمنان، ملّت‏های بیدار منطقه با چشمانی باز، از «نظام مردم‏سالار دینی ایران» در جایگزینی «نظام‏های دیکتاتوری اسقاط‏شده» الگوبرداری خواهند کرد.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


کودتای رسانه‏ای و آفت جابه‏جایی اصل و فرع

سه شنبه 90 اردیبهشت 13 ساعت 1:21 عصر

یکی از بیماری‏های اجتماعی ما که گویا تبدیل به یک اپیدمی خطرناک هم شده است، علاقه افراطی به مسائل حاشیه‏ای و فرعی است. گویا حاشیه‏ها جذابیّتی دارند که در متون یافت نمی‏شود! یادش بخیر، در اوایل طلبگی اساتیدمان با این بیت کنایه‏آمیز به ما هشدار می‏دادند که «ألا یا أیّها الطّلاب ناشی، علیکم بالمتون لا بالحواشی»! امّا این روزها گویا باید خطاب این جمله‏ی نغز را از طلاب به عموم جامعه و خصوصاً رسانه‏ها بازگرداند تا شاید کمی به متون و مسائل اصلی بیش‏تر توجه کنند!
این روزها گویا اصلاً نان بعضی رسانه‏ها و رسانه‏ای‏ها در حاشیه‏سازی و حاشیه‏پردازی تأمین می‏شود؛ اگر یک روز بی‏حاشیه طی شود، گویا گم‏شده‏ای دارند! در ورزش، در سیاست، در فرهنگ، در اقتصاد و حتی در معنوی‏ترین مسائل حیات انسان، گویا باید حتماً حاشیه‏ای پیدا کنند و چند روزی خود و مخاطبان رسانه‏ها را به آن مشغول سازند و اصول و متون را به باد غفلت و فراموشی سپرند.
خیانت بزرگی که حاشیه‏سازها و حاشیه‏پردازها به جامعه می‏کنند همین است که مخاطب را از اصل ماجرا، از آنچه که به آن نیاز حیاتی دارد و از چیزی که توجه به آن می‏تواند ضامن سعادت دنیوی و اخروی مخاطب شود، دور می‏کنند و به‏جای آن، حاشیه را پررنگ می‏کنند و به‏عنوان متن به‏خورد مخاطب بی‏چاره می‏دهند. لازم نیست برای اثبات این ادّعا خود را زیاد به زحمت بیندازیم؛ کافی است همین الآن به پر بازدیدترین صفحات سایت‏های خبری مراجعه کنید! کدام خبرها (یا به تعبیر بهتر، شبه‏خبرها) بیشتر مورد اقبال مخاطب قرار گرفته‏اند؟! متن‏ها یا حاشیه‏ها؟!
خیانت بزرگ‏تر این‏دست رسانه‏ها «تغییر ذائقه‏ی مخاطب» است. انسان، فطرتاً جویای حقیقت و طالب اصل است، نه فرع و حاشیه؛ امّا بازی‏های رسانه‏ای، روزبه‏روز مخاطب خود را از این فطرت الاهی دور و دورتر می‏کند، تا جایی که حتی در ذهن مخاطب هم جای متن و حاشیه عوض می‏شود. این یک «کودتای رسانه‏ای» است! کودتایی خزنده که فرع را به‏جای اصل می‏نشاند و اصل را از صدر به ذیل می‏کشاند تا در محاق فرو رود. تأسّف‏آورتر این است که رسانه، تقصیر را به گردن خودِ مخاطب می‏اندازد و چنین توجیه می‏کند که چون مخاطب چنین می‏پسندد، من هم چنان می‏کنم!
حالا به این دو مثال توجه کنید تا به عمق خیانتِ (عمدی یا سهوی) رسانه‏ها پی ببرید.
1- پیکر بی‏سرِ سرداری رشید پس از 27 سال دوری از وطن، به میهن اسلامی بازمی‏گردد. در شرایطی که جامعه بیش از هر زمان دیگر نیازمند نوشیدن جرعه‏ای زلال از شراب طهور شهادت و ایثار است، رسانه‏ها بازی حاشیه‏ای خود را آغاز می‏کنند و بحث‏ها درباره تشکیک در صحّت انتساب پیکر یافت‏شده به سردارِ بی‏سر دفاع مقدّس بالا می‏گیرد. اصل داستان فراموش می‏شود و خبری که باید همچون پُتکی سنگین بر سر خواب‏آلود جامعه وارد می‏آمد و مخاطب غرق غفلت و مادّیت را به‏خود می‏آورد و تذکّر می‏داد و تلنگر می‏زد، در این بازی رسانه‏ای گم می‏شود و این بحث‏ها دست‏آویزی برای جدل‏های بی‏هوده و تمسخر ارزش‏های فراموش‏شده‏ی جامعه می‏شود.
2- اختلاف نظری در محیط کاری بین رهبر انقلاب و رئیس‏جمهور پیش می‏آید؛ رهبری در چند سخن‏رانی پی‏درپی به فرعی بودنِ مسأله اشاره فرموده و کم‏اهمیّتی آن را گوش‏زد می‏فرمایند و حتی صراحتاً از رسانه‏ها به‏دلیل جابه‏جا کردن اصل و فرعِ ماجرا و دامن‏زدن به حاشیه‏ها و نگرانی‏ها گلایه می‏کنند؛ امّا «دیکتاتوری رسانه‏ای» به این راحتی‏ها دست از سیره‏ی سیّئه‏ی خود بر نمی‏دارد. همه‏ی این بازی‏ها در شرایطی اتفاق می‏افتد که مسأله‏ی اصلی کشور در حوزه‏ی داخلی، «جهاد اقتصادی» است و در حوزه‏ی بین‏المللی، «جنبش بیداری اسلامی» است. صد افسوس که این «متون» به راحتی، در پیش پای «حواشی» قربانی می‏شوند و امپراطوری رسانه‏ای فاتحانه و مغرورانه از گودی قتل‏گاه اصول بیرون می‏آید!
خروج از بحران جابه‏جایی متون و حواشی، جز با تمسّک به راهبرد حکیمانه‏ای که رهبر فرزانه‏ی انقلاب تحت عنوان «اصلی‏ـ‏فرعی کردنِ مسائل» مطرح فرمودند ممکن نخواهد بود. البته این راهبرد به معنای نادیده‏انگاریِ حواشی و سکوت در مواجهه‏ی با فروع نیست. اصلی‏ـ‏فرعی کردن مسائل یعنی رعایت «عدالت رسانه‏ای» در برخورد با حوادث و اتفاقات موجود در جامعه؛ عدالت هم یعنی «إعطاء کلّ ذی‏حقٍّ حقَّه»؛ یعنی «وضعُ کلِّ شیءٍ فی موضعِه»؛ یعنی به مسأله‏ی اصلی در حدّ و اندازه‏ی اصل پرداخت و روی مسأله‏ی فرعی هم در قدّ و قواره‏ی فرع سرمایه‏گذاری کرد.
البته نباید این نکته را هم از ذهن دور داشت که گاه یک مسأله‏ی فرعی، به صورت بالقوّه پتانسیل تبدیل به یک خطر و مسأله‏ی اصلی در آینده را دارد. در این موارد البته حکم مسأله متفاوت است که باید راهبرد ظریف‏تری برای مواجهه‏ی با این‏گونه مسائل در پیش گرفت. شاید در نوشته‏ای جداگانه این مسأله را بیش‏تر باز کردم.

این یادداشت در سایر رسانه‌ها: فارس‌نیوز / رجانیوز


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []



لیست کل یادداشت ها

آیا رهبر انقلاب از خطوط قرمز مذاکرات هسته ای کوتاه آمدند؟
زنده باد خامنه ایِ رهبر!
روز قدسی که سیدحسن نصرالله را از نزدیک دیدم!
توصیه حاج آقا مجتبى? تهرانی به رزمندگان مقاومت اسلامی
غزه در انتظار راهپیمایی ما
پیام یک جوان فلسطینی به جوانان ایرانی
[عناوین آرشیوشده]