سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هاشمی در کشاکش فتنه مضاعف

چهارشنبه 88 اسفند 26 ساعت 8:14 عصر

یادداشت رجانیوز

1- اجازه دهید این مطلب را با آیاتی از قرآن که کلام خدای رحمان و رحیم است آغاز کنیم: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون(27)‏ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیم(28) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم(29)» «اى کسانى که ایمان آوردید، زنهار (در کار دین) با خدا و رسول و در امانتهاى خود با یکدیگر خیانت مکنید در صورتى که مى‏دانید. و محققا بدانید که شما را اموال و فرزندان، فتنه و ابتلایى بیش نیست و در حقیقت اجر عظیم نزد خداست. اى اهل ایمان، اگر خدا ترس و پرهیزکار شوید خدا به شما فرقان بخشد (یعنى دیده بصیرت دهد تا به نور باطن حق را از باطل فرق گذارید) و گناهان شما را بپوشاند و شما را بیامرزد، که خدا داراى فضل و رحمت بزرگ است.»
در شأن نزول این آیات آمده است هنگامى که مسلمانان به فرمان پیامبر(ص)، یهود بنى‌قریظه را محاصره کردند، آنان پیشنهاد صلح و کوچ کردن به شام را دادند. پیامبر نپذیرفت و سعد بن معاذ را به داورى مأمور ساخت. یکى از مسلمانان همراه او به نام «ابولبابه» که سابقه دوستى با آنان داشت برای حفظ اموال و فرزندانش، با اشاره به گلوى خود به آنان فهماند که در صورت پذیرش حکمیّت سعد بن معاذ همه کشته خواهید شد. جبرئیل این اشاره را به پیامبر(ص) خبر داد. پس از آن ابولبابه شرمنده از این خیانت، خود را به ستون مسجد پیامبر بست و هفت شبانه روز چیزى نخورد تا سرانجام خداوند توبه‏اش را پذیرفت.
2- «فتنه فرزند» یکی از حساس‌ترین گردنه‌های زندگی است که اگر لطف و عنایت الهی و استقامت و بصیرت انسان نباشد خطر سقوط و انحراف از مسیر حق، پایان این فتنه خواهد بود. حبّ فرزند در دل پدر و مادر یکی از ودیعه‌های الهی است تا انسان در سایه این امانت خداداد به تربیت و تعلیم فرزند همت گمارد و ثمره وجودی خویش را به زینت ادب و اخلاق الهی بیآراید و باقیات الصالحاتی برای پس از مرگ خود فراهم آورد. اما آنگاه که به دلیل عدم تزکیه و بی‌تقوایی این محبّت تا آنجا شدت می‌گیرد که بر محبّت خدا و رسول و اولیاء او غلبه کرده و دیده بصیرت انسان را تار نموده و به ایستادگی او در مقابل اوامر الهی بیانجامد به سختی مورد هشدار قرار می‌گیرد. ترجیح فرزند بر امر خدا و چشم‌پوشی از اشتباهات احتمالی او و دست برنداشتن از حمایت‌های بی حد و حساب از او گاه انسان را تا آنجا می‌کشاند که همچون ابولبابه به خدا و رسول و مؤمنان خیانت می‌کند؛ البته اگر در این سه آیه کریمه دقت کنید علّت این سقوط مرگبار را هم به وضوح خواهید دانست: «بی‌بصیرتی» که از «بی‌تقوایی» ناشی می‌شود؛ لذا خدای متعال بلافاصله پس از تبیین فتنه فرزند، «تقوا» را عامل «فرقان» معرفی می‌کند. یعنی اگر تقوا داشته باشید، خدا به شما بصیرت عنایت می‌کند.
3- دو کلیدواژه «فتنه» و «بصیرت» شاید پر کاربردترین واژگان ماه‌های اخیر مقام معظم رهبری باشد؛ حوادث پس از انتخابات به سمتی رفت که به تعبیری فضای جامعه را «فتنه‌گون» ساخت و غبارآلودگی فضای فتنه برای کسانی که به سلاح بصیرت مجهّز نبودند مشکل‌آفرین شد و همین راز تأکیدات مکرّر رهبر انقلاب بر ضرورت بصیرت‌افزایی است.
البته اگر جامعه را به دو بخش «عوام» و «خواص» تقسیم کنیم این ضرورت در بخش خواص بیش از عوام احساس می‌شود و این تأکید مضاعف، بیش از آنکه از بیم انحراف عوام به دلیل انحراف خواص باشد، از سر دلسوزی برای خود خواص است؛ چون اساساً خاص بودن خواص فقط و فقط مدیون وجود عنصر «بصیرت» در ایشان است و نه هیچ چیز دیگر. یعنی اگر بعضی از خواص بصیرت خود را از دست بدهند، اصولاً دیگر خواص بودنشان منتفی خواهد شد و نقش اجتماعی خود که همان «نفوذ کلمه و تأثیرگذاری بر عوام» است را از دست خواهند داد و این تفسیر عبارت «سقوط خواص» از بلندای خواص بودن یا «رفوزه شدن خواص» است که در هشدارهای پدرانه مقام معظم رهبری به خواص گوشزد شد و متأسفانه بعضی از ایشان آن را جدی نگرفته و بد عاقبت شدند.
3- امروز آن دسته از خواص یا نخبگانی که به تعبیر مسامحی، ایشان را «نخبگان بی‌بصیرت» می‌خوانیم، در فرایند فتنه اخیر با اصرارها و لجاجت‌ها و کج‌فهمی‌ها و محاسبات غلط خود به نقطه‌ای رسیده‌اند که دیگر پایگاه و جایگاه و نقش اجتماعی و نفوذ کلمه خود را در بدنه جامعه از دست داده‌اند و از دیدگاه مردم مسلمان ایران به عنوان عده‌ای «خائن»، «وطن‌فروش»، «منافق» و «ترسو» شناخته می‌شوند و هر ناظر منصفی با مقایسه حال و روز 10 ماه پیش این افراد معدود با وضعیت و جایگاه امروز آنها در بین افکار عمومی جامعه چنین حکم می‌کند که این خواص عوام شده(!) پرتگاه مُهلک بی‌اعتباری را در سریعترین زمان ممکن و با سرعتی افسانه‌ای و دور از انتظار طی کرده‌اند و البته هیچ کس از مشاهده اوضاع امروز ایشان خوشحال نیست؛ بلکه دیدن این سوء عاقبت غمی بزرگ را بر دل‌ها می‌نشاند و آه افسوس را بر لب‌ها می‌خشکاند.
4- به نظر می‌رسد که باید حساب آقای هاشمی رفسنجانی را از خواصی که در فتنه اخیر دچار بی‌بصیرتی شده و سقوط کردند جدا کرد؛ آقای هاشمی با آن همه سابقه مجاهدت و خدمت و با آن کوله‌بار بصیرت، روشن‌بین‌تر از آن بوده و هست که نتواند فتنه به پا شده از سوی دشمنان این نظام و انقلاب را تشخیص داده و متوجه این حقیقت آشکار نشود که پروژه بی‌ثبات سازی جمهوری اسلامی از کجا و به خواست چه کسانی پرداخته شده و چه اقداماتی به خواست دشمن دامن می‌زند؛ اما آنچه هست این است که آقای هاشمی در گیرودار فتنه پس از انتخابات، گرفتار فتنه دیگری بود که اگر امروز جایگاه و پایگاه اجتماعی‌اش مخدوش شده، ناشی از عدم توفیق ایشان در آن صحنه بوده است.
به عبارت روشن‌تر برای تحلیل صحیح عملکرد آقای هاشمی پس از ماجرای انتخابات باید به دقت دو فتنه را از یکدیگر جداسازی نموده و هر یک را به صورت مجزّا بررسی کنیم: اوّل، فتنه عمومی و آزمایش فراگیری که تمام کشور و همه ملّت به آن آزموده شدند و آقای هاشمی نیز به عنوان یکی از افراد ملّت به این فتنه آزموده شد؛ دوم، فتنه اختصاصی که آقای هاشمی رفسنجانی با آن دست و پنج نرم کرده و می‌کند، یعنی همان فتنه‌ای که قرآن کریم به آن تصریح کرده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ» یا همان «فتنه فرزند». البته روشن است که این دو فتنه در واقعیت خارجی با یکدیگر تلاقی کرده و آنچه در صحنه عینی مشاهده می‌شود چیزی جز یک حقیقت واحده نیست؛ و این همان چیزی است که «فتنه مضاعف» را برای آقای هاشمی ایجاد کرده است و باید گفت که انصافاً هم فتنه سختی برای ایشان فراهم آورده است.
5- اما مشکل اینجاست که تفکیک و جداسازی این دو فتنه دردی از دردهای اخیر آقای هاشمی را درمان نخواهد کرد و آقای هاشمی باید بداند که از دید عموم مردم ایران حکم نهایی به پیروزی او در میدان فتنه اوّل وابسته به عملکرد و پیروزی ایشان در آوردگاه فتنه دوم است و جاودانه ماندن نام هاشمی رفسنجانی در کنار نام‌های مقدس و بلندآوازه‌ای چون خمینی و بهشتی و مطهری در گرو استقامت و بصیرت به خرج دادن هاشمی در عرصه فتنه فرزند رقم خواهد خورد و نه به هیچ گونه دیگر.
مردمی که آقای هاشمی را به دلیل خدمات و سوابق انقلابی‌اش دوست دارند این روزها نگرانند که ایشان در این عرصه چه خواهد کرد و از بین «فرزند» و «انقلاب» کدامیک را بر دیگری ترجیح خواهد داد. مردم دوست ندارند هاشمی در این فتنه مضاعف شکست بخورد؛ مردم نمی‌خواهند شاهد مقدّم داشتن «فرزندان» بر «انقلاب و نظام اسلامی» باشند. از دید مردم این کار جز خیانت معنای دیگری ندارد؛ چون منطق مردم با بصیرت ایران اسلامی همان منطق قرآن است که می‌فرماید:«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیم»؛ مردم دوست ندارند نام آقای هاشمی در تاریخ این مرز و بوم به عنوان یکی از «خواص بی‌بصیرت» و در کنار نام ننگین «سران فتنه88» حکّ شود... و آخرین جمله اینکه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ.» اى کسانى که ایمان آورده‏اید، در حقیقت برخى از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمایند، از آنان بر حذر باشید.
 لینک مطلب در رجــــــــــا نیوز


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


لطف الهی در آشکار شدن نفاق موسوی و کروبی

جمعه 88 اسفند 14 ساعت 11:11 عصر

این مطلب را برای رجا نیوز نوشتم

1- خیلی وقت‏ها و خیلی جاها منطق خدا و قرآن با منطق ما آدم‏ها خیلی فرق‏ها دارد؛ یعنی همیشه این‏طور نیست که حساب و کتاب‏های مادّی ما درست از آب در بیاید و همه چیز همان‏طوری رقم بخورد که ما می‏پنداریم. قرآن کریم به این مسأله در این آیه شریفه اشاره کرده است که «عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»؛ چه بسا از چیزی بدتان می‏آید در حالی که همان چیز در واقع برای شما خوب است و چه بسا از چیزی خوشتان می‏آید و حال آنکه همان چیز در واقع برای شما بد است؛ خدا می‏داند و شما نمی‏دانید.
2- شاید تا حالا زیاد شنیده باشید یا لاأقل در فیلم‏ها زیاد دیده‏اید که مثلاً یک نفر به خاطر مصدومیت در یک حادثه تلخ رانندگی در بیمارستان بستری می شود و در حین انجام آزمایشات پزشکی متوجه وجود یک غده سرطانی خطرناک در بدنش می‏شود که اگر آن حادثه به ظاهر تلخ رانندگی نبود، حالاحالاها از آن غده خطرناک بی‏خبر می‏ماند و طبیعتاً وقتی متوجه می‏شد که دیگر کار از کار گذشته بود. مواردی از این دست را هم می‏توان از مصادیق همان منطق قرآنی دانست که «چه بسا حادثه ناخوشآیندی به نفع شما باشد و شما خودتان هم از حکمت آن آگاه نباشید.
3- در معارف اسلامی ما «نفاق» به عنوان یک غده سرطانی کشنده برای جامعه اسلامی شناخته می‏شود که خطرناک بودنش هم به دلیل «پنهان بودن» آن است.این بیماری مرگبار در سایه زندگی مخفیانه‏اش ذره‏ذره خود را گسترش می‏دهد و بخش‏های وسیع‏تری از پیکره جامعه را دربرگرفته و با حرکت خزنده و بی‏صدای خود به مراکز حساسی مثل مغز و قلب جامعه اسلامی دسترسی پیدا می کند و ناگهان حیات طیبه جامعه را با خطر مرگ و نابودی مواجه می سازد. به همین دلیل است که در قرآن و روایات منافقین بدتر از کفار شناخته می‏شوند و خطر درونی هشداردهنده‏تر از خطر بیرونی دانسته شده و جهاد با نفس بزرگ‏تر از جهاد با دشمنان برشمرده شده است.
4- بیایید تصور کنیم امروز 23 خرداد 1388 است، یعنی شنبه پس از انتخابات؛ رسانه‏ها و منابع رسمی خبر از پیروزی 24 میلیونی دکتر احمدی‏نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دهم می‏دهند و ما شاهد این عکس‏العمل‏ها هستیم:
 _ مهندس میرحسین موسوی که حائز 13 میلیون رأی با ارزش از مردم ایران شده در پیامی خطاب به دکتر احمدی‏نژاد رئیس‏جمهور منتخب، پیروزی ایشان را تبریک گفته و برای ایشان طلب توفیق می‏کند.
 _ مهندس موسوی با صدور بیانیه جداگانه‏ای خطاب به مردم و هوادارانش ضمن تأکید بر خاتمه رقابت‏های انتخاباتی اعلام می‏کند قصد دارد با تشکیل یک شبکه اجتماعی فراگیر از ظرفیت فراهم‏آمده در دوران انتخابات برای سازماندهی فعالیت‏های سیاسی آتی خود بهره‏برداری کرده و رسماً آغاز به کار «جنبش راه سبز» را در چارچوب قوانین نظام اسلامی اعلام می‏کند.
 _ مهدی کروبی دیگر کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری نیز ضمن صدور پیام تبریک به ملت ایران برای خلق حماسه 40 میلیونی و آرزوی توفیق برای دکتر احمدی‏نژاد در خدمت به مردم، اعلام می دارد با تقویت ساختار حزب اعتماد ملی اقدام به جذب، آموزش و سازماندهی هواداران و تلاش برای کسب موفقیت‏های سیاسی در انتخابات‏های آینده خواهد نمود.
آیا به نظر شما این فرضیه‏های به ظاهر خوشآیند در واقع نیز به نفع نظام اسلامی تمام می شد؟؟؟

مطرودین ملّت ایران 

5- حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری اگرچه تلخ و آزاردهنده بود و خسارت‏های جانی، مالی و روحی فراوانی بر جای گذاشت و از شتاب حرکت فزاینده علمی و اقتصادی کشور اندکی کاست، اما در مجموع آنچه از کف رفت در برابر آنچه عاید نظام اسلامی شد بسیار ناچیز و کم‏اهمیت جلوه می‏کند. اگر تمام این حوادث فقط و فقط یک نتیجه برای جامعه اسلامی داشت و آن هم «آشکار شدن نفاق جریان مدعی خطّ امام» برای مردم باشد، باید سجده شکر بر جای آورد و خدای متعال را به خاطر لطف بزرگی که در حقّ این انقلاب و نظام اسلامی کرد شکرگذار بود. چون اگر فرضیه‏های به ظاهر زیبایی که در بند قبل به آن اشاره کردم اتفاق می‏افتاد معلوم نبود که این غده سرطانی نفاق تا کی می خواست به حیات انگلی خود در بدن نظام ما ادامه دهد و تاکی قرار بود که مردم یک منافق مزدور به نام میرحسین موسوی را به عنوان نخست‏وزیر محبوب امام و دفاع مقدس بشناسند و از منافق قدرت‏پرستی به نام مهدی کروبی به عنوان یار امام و خدمتگزار نظام یاد کنند و معلوم نبود که این جریان فاسد و این خط خطرناک چه وقت می‏خواست ضربه نهایی را به جامعه اسلامی ما وارد کند.
6- امروز به لطف الهی و بر اساس منطق قرآنی بر قاطبه ملت ایران روشن شده است که آنچه ناپسند می‏پنداشتیم و از آن غصه می‏خوردیم و ناخشنود بودیم، تقدیر محتوم الهی برای برملاکردن دست منافقان این امّت و بیمه کردن حیات طیبه انقلاب اسلامی و یک عمل جراحی موفق برای خارج ساختن غده خطرناک نفاق و دورویی از پیکره بالنده جمهوری اسلامی بود تا بار دیگر به وضوح دست قدرت خدا را در کارها ببینیم و قدردان نعمت الهی باشیم و مغرور تدبیر خود نشویم و بصیرت خود را از دست ندهیم و فراموش نکنیم که «عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون».

لینک مطلب در رجــــــانیوز


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []



لیست کل یادداشت ها

آیا رهبر انقلاب از خطوط قرمز مذاکرات هسته ای کوتاه آمدند؟
زنده باد خامنه ایِ رهبر!
روز قدسی که سیدحسن نصرالله را از نزدیک دیدم!
توصیه حاج آقا مجتبى? تهرانی به رزمندگان مقاومت اسلامی
غزه در انتظار راهپیمایی ما
پیام یک جوان فلسطینی به جوانان ایرانی
[عناوین آرشیوشده]