سلام
راستي كه لازم است گاهي دور از هياهوي اين شهر كثيف به غار پناه ببريم ...مثل همان سه يا چهار يا ... نمي دانم چند نفر بودند ...
ربي اعلم بعدتهم... اما جوانان عجيبي بودند...و زدناهم هدي
از حضور آقا در آنجا بي اطلاع بودم اما هنوز چند روزي از دفن شهدا نگذشته بود كه كهف را زيارت كردم ... جاي غريبي بود ... غريب...
اسم وب لاگتان مرا به نسيم ياد آقا مرتضي مي نوازد آنجا كه فرمود : « چه جنگ باشد و چه نباشد راه من و تو از كربلا مي گذرد... باب جهاد اصغر بسته شد ، باب جهاد اكبر هنوز بسته نيست.»
همين !
يا حق !
النماس دعا !