• وبلاگ : جهاد همچنان باقي است
  • يادداشت : پنج شين
  • نظرات : 5 خصوصي ، 40 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عليكم.

    راج به 5 شين حرفي نمي زنم. چون تلخه.تلخ تلخ

    اما امروز وقتي بين مردم حركت مي كردم مي ديدم كه دارم سر خودم را گرم مي كنم. دوربينم هم بهم مي خنديد. من عكس مي گرفتم. اماتوي نگاه جانباز ها مي ديدم كه عكس چه فايده اي داره. اصل يك چيز ديگه است. و من در يك هبوط بودم.

    عكسهايم را گرفتم. اما نه بريا اينكه مثلا كار خاصي كرده باشم. عكسهايم را گرفتم تا براي خودم سندي داشته باشم كه بعدها تا خواستم گله كنم بگويم هان! حواست باشه كه شهدا راه را نشانت دادند. تو خودت كوتاه يكردي...

    كاش كه چنين روزي نرسد كه من در محكمه خودم محكوم بشوم.

    يك سينه حرف بود آنجا. و در دل من. اما همه اش را در گوش نسيم گفتم تا به گوش باد برساند و ....

    من از كاروان شهدا جا ماندم. آخر مرا لياقتي نبود. و چه حيف.

    ...

    يا حق

    پاسخ

    سلام عليكم... به قول حافظ، كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش...كي روي؟ ره ز كه پرسي؟ چه كني؟ چون باشي؟؟؟؟؟ ان شاء الله خود شهدا كمك كنن جا نمونيم. يا علي