عدالت طلبی ؛ از مفهوم تا مصداق
عدالتطلبی نه فقط حقّ دانشجویان بلکه یکی از تکالیف مهم آنان است که مورد تأکید ویژه رهبر معظم انقلاب هم بوده و هست. در اصل این مطلب هیچ شک و شبهه ای نیست و کسی نمی تواند مانع عدالتطلبی دانشجویان شود. اما سخن من در این پست بر سر نحوه مطالبه عدالت است. به تعبیر دیگر کسی می تواند مطالبه عدالت کند که ابتدا عدالت را بشناسد.
یک وقت شما می گویی من عدالت طلب هستم؛ به این معنی که من خواستار تحقق عدالتم. اما اینکه مصداق عدالت چیست را نمی دانم. یعنی من قضاوتی نمی کنم که چه کار یا چه حکمی عادلانه است و چه حکمی ناعادلانه. من فقط از مسولان می خواهم که در تمام زمینه ها عدالت را اجرا کنند. اما در مورد تشخیص مصداق عدالت اظهار نظری نمی کنم. این همان تعبیری است که چند روز پیش سخنگوی قوه قضائیه خطاب به دانشجویان داشتند که «دانشجویان از ما عدالت را مطالبه کنند.»
اما یک وقت شما علاوه بر اینکه عدالت را مفهوماً مطالبه می کنید، وارد بحث مصداقی هم می شوید و می گویید فلان کار عادلانه است، پس باید انجام شود؛ یا فلان حکم ناعادلانه است، پس باید نقض شود و... عرض بنده درست همین است که فقط کسی می تواند چنین بگوید که مصادیق عدالت را شناخته باشد و به یقین بداند که چه کاری عادلانه و چه حکمی ناعادلانه است.
آنچه گفتم مقدمهای بود برای بیان این نکته که مدتی است گروههای مختلف دانشجویی تحت عنوان عدالتخواهی به بعضی آراء و احکام صادر شده در قوه قضائیه اعتراض می کنند و این آراء و احکام را مخالف عدالت قلمداد می کنند. سوال بنده این است که این دوستان عزیز عدالتخواه _که بسیاریشان اتفاقاً از دوستان خوب من هستند و در اخلاص و وظیفهمحوریشان تردیدی ندارم_تا چه اندازه عدالت قضائی را می شناسند که اینگونه قاطعانه و بیتردید قوه قضائیه را به رفتارهای ناعادلانه متهم می کنند؟
بله؛ همانطور که در ابتدا عرض کردم اگر عدالتطلبی به معنی مطالبه عدالت به طور کلی و بدون تعیین مصداق خاص باشد، نیازی به آگاهی از ظرایف و دقایق عدالت قضائی ندارد؛ اما از ظواهر اظهارات دوستان اینطور مشخص می شود که ایشان به این حدّ بسنده نکرده اند و به صورت مصداقی در مورد چند پرونده مشخص، قاضی را به عدم رعایت عدالت در قضاوت متهم می کنند؛ و حال آنکه چنین اظهار نظرهایی باید در محیطی کاملاً تخصصی و کارشناسی صورت بگیرد و لازمه آن هم آگاهی دقیق از معیارها و ضوابط عدالت قضائی است که متاسفانه بخش قابل توجهی از این دوستان از آن بیاطلاعند و یا اطلاعاتشان روزنامهای و سطحی است.
به عنوان مثال فقط در مورد یک پرونده که این روزها حساسیتبرانگیز شده است کمی توضیح می دهم؛ هر جرم از سه عنصر قانونی، مادی و معنوی تشکیل می شود و در صورت فقدان هر یک از عناصر سهگانه، جرمی تحقق پیدا نمی کند و هرگاه جرمی محقق نشود، مجازاتی هم مترتب نمی شود. جاسوسی برای بیگانگان مسلماً یک جرم است. یعنی اگر شخصی به قصد جاسوسی اقدام به جمعآوری و انتقال اطلاعات به بیگانگان کند بر اساس قانون مجرم تلقی می شود و به مجازات مقرر در قانون محکوم می شود. اما اگر هر کدام از دو عنصر مادی(یعنی فعل متهم) و معنوی(یعنی قصد مجرمانه متهم) برای قاضی محرز نشود، قاضی اجازه صدور حکم ندارد و نمی توان متهم را به صرف شواهد و قرائن غیر قطعی مجازات کرد. با این اوصاف بفرمایید اگر قاضی به گناهکار بودن متهم حکم کند، کار عادلانهای کرده است یا ناعادلانه!؟
در اسلام و نظام حقوقی اسلامی ما، اصل اولیه بر برائت و بیگناهی همه افراد است مگر اینکه خلاف آن محرز و اثبات شود. مرجع این احراز و اثبات هم قاضی واجد صلاحیت قانونی است؛ نه عامهی مردم و نه دانشجویان و نه مسولان سیاسی و نه نمایندگان مجلس و نه حتی وزیر اطلاعات و شخص رئیس جمهور.
ممکن است فرضاً برای وزارت اطلاعات اثبات شود که فردی اقدام به ارائه اطلاعات به بیگانگان کرده است؛ در اینصورت اولاً حوزه اظهار نظرهای اطلاعاتی و امنیتی را باید از حوزه صدور احکام قضائی جدا بدانیم. (کما هو الحقّ) ثانیاً اثبات این مطلب برای وزارت اطلاعات نمی تواند لزوماً برای دستگاه قضائی هم حجت و الزامآور باشد و مطلب را برای قاضی هم اثبات کند. چرا که اصل اساسی استقلال قضائی چنین اقتضاء می کند. ثالثاً اگر اصل این مطلب هم احراز شود، بین ارائه اطلاعات به بیگانگان و جرم جاسوسی تفاوت ماهوی وجود دارد و رابعاً اینها همه در قلمرو عنصر مادی جرم است و برای مجرمیت متهم،نیاز به عنصر معنوی هم هست که اگر برای قاضی احراز نشود، باید گفت هیچ جرمی اتفاق نیفتاده و اصولاً در این گونه موارد، مجازات بر خلاف عدالت است.
البته بنده هم مانند دوستان عزیز معتقدم دستگاه قضائی به تحولات اساسی و مبنائی نیازمند است و ساختار قضائی ما تا بهینه شدن راه طولانی در پیش رو دارد و البته تلاش های زیادی هم در این راستا انجام شده است که نباید از نظر دور داشت. اما اگر مقام معظم رهبری فرمودند «عدالتخواهی، لبّ انتظار ما از دانشجویان است» باید ابتدا به فهم درستی از مفهوم عدالت رسید و در خصوص مصادیق عدالت هم باید بسیار آگاهانهتر قدم برداشت. یعنی یا اصلاً وارد مصادیق نشویم و فقط عدالت را به طور کلی و مفهومی مطالبه کنیم و یا اگر می خواهیم وارد مصادیق شویم، عالمانه و هوشیارانه سخن بگوییم.
نوشته شده توسط : سید کمیل
آسیبشناسی دانشجو و جریانات دانشجویی
دیروز 16 آذر و روز دانشجو بود. چند روز بعد هم 27 آذر و روز وحدت حوزه و دانشگاه است. حیفم اومد از این مناسبت ها همین جوری عبور کنم و چیزی ننویسم.
امام صادق(ع) فرمودند: بهترین برادران من کسی است که عیوبم را به من هدیه کند؛ گفتم چه هدیهای برای دوستان دانشجوم بهتر از اینکه محترمانه و خاضعانه لیستی از اشکالات و آسیبهایی که به دانشجو و جریانات دانشگاهی وارده رو بنویسم و ازشون دعوت کنم برای ترمیم و اصلاح این نقاط ضعف قدمی بردارند.
البته ناگفته نمونه که بنده هم خودم رو هنوز دانشجو می دونم! یعنی تا وقتی پایان نامهمو ننوشتم، دانشجو هستم! پس به کسی بر نخوره لطفاً!
من بیست مورد از تهدیدها و آسیبها رو نوشتم؛ هرکس چیز دیگهای به ذهنش میرسه به این لیست اضافه کنه تا هدیهمون کاملتر بشه.
1- آرمانخواهی بدون همت و مجاهدت
2- سطحی نگری و ظاهربینی و عدم تعمق در معارف
3- جدی نگرفتن میدان مجاهده علمی (عدم باور قلبی این میدان)
4- بازیچه و آلت دست و ابزار تحقق ارادههای ناپاک واقع شدن و زود فریب خوردن
5- فقدان زمانآگاهی و عقب ماندن از سیر کلی مسائل و تحولات
6- انفعال، رخوت و خمودگی و عدم تاثیرگذاری مثبت بر جریانات کلان جامعه
7- عدم مسؤولیت پذیری کامل در قبال تحقق آرمان ها
8- گرفتار افراط و تفریط شدن (زود داغ شدن و زود یخ زدن)
9- ضعف در تشخیص وظایف و شناخت اولویت ها
10- گرفتار روزمرهگی ها و مسائل پیش پا افتاده بودن
11- ضعف در انتقادپذیری به جهت نوعی غرور کاذب
12- ضعف در دشمن شناسی به جهت عدم بصیرت
13- عدم بهرهگیری صحیح از تجارب ارزشمند گذشته
14- گرفتار کارهای کلیشهای بودن
15- گرفتار نوعی تعصب جاهلی بودن (نامها، گروهها، تشکلها، انجمنها و...)
16- ضعف در آشنایی با تاریخ (اعم از تاریخ جهان، تاریخ ایران، تاریخ معاصر، تاریخ انقلاب اسلامی و تاریخ دفاع مقدس)
17- مستغنی دانستن خود از ارتباط دائمی با سرچشمههای زلال معارف الهی (علما و فضلای روشنبین حوزه)
18- پراکندهکاری و عدم تمرکز و تجمیع توانمندیها برای وصول به اهداف مشخص
19- مقطعی کار کردن و عدم استمرار و استقامت در کارها (البته بخشیاش به خاطر کوتاه بودن دوره دانشجویی افراد است)
20- رویکرد احساسی و عاطفی به مسائل؛ نه عقلانی و منطقی
نوشته شده توسط : سید کمیل
لیست کل یادداشت ها