نقش عوامل خاکستری فتنه در تخریب سید حسن خمینی
درباره سخنرانی ناتمام حجت الاسلام سید حسن خمینی تحلیلها و تفسیرهای گوناگونی ارائه شد که از نظر نگارنده، یک سر در افراط (عامل فتنه خواندن ایشان) و یک سر در تفریط (جمعیت اندک و افراطی خواندن معترضان ایشان) دارد.
البته آنچه واضح است و هر تحلیلگری بدون نگاه مغرضانه میتواند درک کند این است که بین مشی و سلوک آقای سید حسن خمینی در یک سال گذشته و عملکرد اعتراضی مردم در روز جمعه ارتباط وجود دارد و به عبارت بهتر، شعارهای لاینقطع مردم به هنگام سخنرانی ایشان پژواک طبیعی عملکرد یک سال گذشته خود ایشان بود.
به هر صورت در این نوشتار به دنبال بسط بیشتر این مطلب نیستیم؛ بلکه آنچه از روز جمعه ذهن بنده را به خود مشغول داشته و به شکل ناخوشایندی جای خالی تحلیل پیرامون آن را احساس میکنم این است که چرا به نقش عوامل پشت پردهای که این ماجرای تلخ را رقم زدند اشارهای نمیشود و چرا کسی پیگیر رسواسازی بدخواهان سید حسن نیست!؟
برای روشن شدن مطلب لازم است به چند نکته دقت شود:
1- به خاطر دارم که در همان هفتههای نخست فتنه 88 خبری منتشر شد مبنی بر دیدار سید حسن خمینی با مقام معظم رهبری؛ اگرچه جزئیات آن خبر هیچگاه به اطلاع عموم نرسید، اما دو نکته اصلی در آن به چشم میخورد: یکی تلاش سید حسن برای میانجیگری و وساطت برای سران فتنه که با عناد و لجاجت خویش، با پای خود از کشتی نجات نظام بیرون رفته بودند و دیگری تأکید مقام معظم رهبری بر لزوم جبران اشتباهات آنان و توصیه حضرت آیت الله خامنهای به سید حسن برای پیگیری رشد علمی و درسی؛ این یعنی وقتی سران فتنه و دستاندرکاران آن با اقتدار مثالزدنی نظام در برخورد با فشارهای نامعقول و بدعتهای غیرقانونی خود مبنی بر ابطال انتخابات مواجه شدند، به سراغ چهرهای موجه رفتند تا با کشیدن پای او به میدان بازیهای سیاسی خود بتوانند او را نیز در راه اهداف خود خرج کرده و در پشت او سنگر گرفته و به حضور فتنهجویانه خود در درون نظام ادامه دهند که البته با تدبیر عمیق مقام معظم رهبری، در آن مقطع از دستیابی به هدف خود بازماندند.
2- یک بار دیگر به لیست رؤوس علل اعتراض مردم به جناب حجت الاسلام سید حسن خمینی توجه کنید:
- عدم شرکت معنادار در مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری دکتر احمدینژاد
- تفقد از خانواده افراد بازداشت شده در فتنه اخیر و دیدار با فتنهگران پس از آزادی
- سکوت در برابر هجمه جریان فتنه به مقدسات و اصول انقلاب و آرمانهای امام راحل (مانند مسأله فلسطین و روز قدس، استکبارستیزی و 13 آبان، امام حسین(ع) و روز عاشورا و...)
- دیدار با آقای صانعی بلافاصله پس از خلع وی از مرجعیت توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه
- موضع گیری معکوس در قبال هتک حرمت امام راحل در روز 16 آذر
- نامه شدید اللحن به ضرغامی و موضع گیری ناسنجیده علیه مستند شاخص
- شرکت در مراسم عروسی فرزند یکی از عوامل فتنه و حضور در جمع سران فتنه
نگارنده در صدد توجیه هیچ یک از اشتباهات سیاسی جناب آقای سید حسن خمینی نیست و قصد نادیده گرفتن نقش «اراده» هر شخص در انجام اعمالش را نیز ندارد، اما توجه به یک مطلب میتواند راهگشا باشد؛ چه کسی باور میکند که سید حسن خمینی، فرزند مرحوم حاج احمد خمینی، نوه امام خمینی، خودش به دست خودش و با قصد و اراده و اختیار کامل و رضایت تامّ خودش اقدام به این اعمال کرده باشد!؟
آیا نقش علل و عوامل پشت صحنهای که سید حسن را وارد پروژه ناموفق میانجیگری کردند و از آن طرفی برنبستند، در تمام حوادث بعدی به چشم نمیخورد!؟ آیا نباید از خود بپرسیم که چه کسانی در پشت چهره محبوب و معصوم این سید جوان سنگر گرفته و خود را مخفی کردهاند!؟
آیا نباید به دنبال یافتن پاسخ این سؤال باشیم که چه کسانی از عدم شرکت سید حسن در مراسم تنفیذ و تحلیف سودمند شدند!؟ چه کسانی خبر دیدار سید حسن با خانواده بازداشت شدگان را تیتر یک رسانههایشان کردند و از این کار به دنبال چه هدفی بودند!؟ چه کسانی احتمالاً سید حسن را مجبور به موضع گیری در برابر مستند شاخص و عکس العمل واژگونه در قبال هتک حرمت به امام در 16 آذر کردند و از این اقدام چه منفعتی بردند!؟ چه کسانی سید حسن را علی رغم میل باطنیاش وادار به شرکت در مراسم عروسی کذایی کردند و باز بر خلاف میل او، عکسهای حضور او را بر سر میزی که سران فتنه را گرد هم آورده بود به بیرون انعکاس دادند!؟ و نهایتاً چه کسانی در جلسه محفلی 2 هفته پیش خود راهبرد تفرقه افکنی میان امام و مقام معظم رهبری را با تکیه بر نقش سید حسن خمینی تصویب کرده و باز هم با جلو انداختن او به دنبال تأمین اهداف خود هستند!؟
3- نکته جالب توجه در این ماجرا آن است که متأسفانه نقش این عوامل پنهانی و مردان خاکستری تا کنون از دیدهها مخفی مانده و آنها با آرامش خیال مشغول تدوین و تکمیل پروژهها و آزمون و خطای راهبردها و راهکارهایشان هستند. گویی ما سرمایههایی معنوی مانند حجت الاسلام سید حسن خمینی را مفت و مجانی به دست آوردهایم که حالا آقایان با کج اندیشیها و هواپرستیهایشان آن را بازیچه امیال و مطامع دنیایی و شهوتِ قدرت خویش قرار داده و به سادگی خرج نمایند! مسلماً جناب سید حسن خمینی در صورتی که همچون گذشته و با تأسی به سیره پدر بزرگوارشان همچنان در خط امام و پیرو ولایت باشند و البته به توصیه پدرانه مقام معظم رهبری مبنی بر پیگیری رشد علمی و درسی خویش عمل کنند، یکی از سرمایههای علمی و معنوی ارزشمند نظام مقدس جمهوری اسلامی و الگویی برای جوانان انقلابی خواهند بود؛ لذا به نظر بنده از ماجرای روز جمعه نباید به سادگی عبور کرد و صرفاً با تحلیلهای سطحی به دنبال اخطار و هشدار به شخص سید حسن خمینی باشیم؛ بلکه باید هوشمندانه پشت پرده را ببینیم و به دنبال برملا کردن چهرههایی باشیم که آرام و بی سروصدا مشغول سوزاندن مهرههای نظام و تخریب چهرههای محبوب و غارت سرمایههای معنوی کشور هستند.
4- با این تحلیل، نگاه عطوفت آمیز و بوسه پدرانه مقام معظم رهبری بر پیشانی سید حسن در روز جمعه را نیز میتوان در همین راستا ارزیابی نمود و توضیح داد که بحمدالله برخلاف خواست پردهنشینان خاکستری فتنه، رهبر معظم انقلاب حساب سید حسن را از ایشان جدا دانسته و همچنان علاقه مندند که سید حسن با مرزبندی میان دوستان و دشمنان نظام اجازه سوء استفاده عدهای قدرت پرست از او را ندهد. یاد باد معلم عزیزی که روزگاری پیش، وقتی چند دوست ناباب اطراف من را گرفته بودند، برای بیان احساس خطرش نامهای به من نوشت که جمله آغازینش را هرگز فراموش نمیکنم:
مرغ پر نارسته چون پرّان شود لقمه هر گربه درّان شود!!!
البته توجه به این نکته هم خالی از لطف نیست که چه بسا منظور خیل میلیونی مردمی که روز جمعه با شعارهای خود اجازه سخنرانی به سید حسن خمینی را ندادند هم همین بوده باشد؛ که جز این هم نبود!
لینک مطلب در جهان نیوز
نوشته شده توسط : سید کمیل
یکی از زشتترین رذایل اخلاقی «حقد» به معنی کینهتوزی است. علی(ع) پستترین خویها را کینه دانسته و سختترین دلها را دل کینهورز میداند. ایشان کینه را به عنوان منشأ تمام عیوب و عامل اصلی «فتنهها» معرفی میفرمایند. امام متقین(ع) کینهتوزی را شیوه و شیمه حسودان خوانده و شدت کینهتوزی را ناشی از شدت حسادت میدانند. امیرمؤمنان(ع) انسان حقود یا کینهورز را «بیماری روانی» میدانند که در آتش حقد و حسد خود میسوزد و در منجلاب خودساختهاش دست و پا میزند و عذاب میکشد.[1]
آقای علی مطهری در یادداشتی که برای سایت تابناک نوشتهاند، متأسفانه بار دیگر ثابت کردهاند که نمونه مجسّم یک انسان بیماردل و یک حقودِ حسودِ به تمام معنا هستند و این بیماری تا حدی در ایشان شدت گرفته است که دیگر هیچ مرز و خط قرمزی را در کینهورزی نمیشناسند. ایشان در یادداشت پست و موهن خود صراحتاً به «مردم»، «رئیس جمهور» و حتی «مقام معظم رهبری» اهانت کرده و نشان دادهاند که مرض حقد چگونه میتواند چشمِ دل را کور و گوشِ دل را کر کند. در خصوص یادداشت ایشان اشاره به چند نکته لازم است:
1- این یادداشت ظاهراً در دفاع از «سید حسن خمینی» نگاشته شده است؛ کسی که عملکرد نابخردانهاش در طول ماجرای فتنه اخیر و همراهی و حمایت او از سران فتنه برای مردم بصیر و هوشیار ایران اسلامی روشن شده و به همین دلیل با بصیرت انقلابی خود در اقدامی خودجوش از سخنرانی او در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) جلوگیری کردند.
2- همانطور که علی(ع) فرمودند، حقد و کینه در رأس تمام عیوب و رذایل است؛ (رأس العیوب الحقد). با مروری بر یادداشت آقای مطهری میتوان درستی کلام حضرت را به خوبی دریافت؛ زیرا یادداشت کوتاه ایشان حاوی مجموعهای کمنظیر از گناهان و بیتقواییهای کلامی است؛ در این یادداشت کوتاه گناهانی نظیر «دروغ»، «تهمت»، «بهتان»، «افتراء» و «خصومت» به چشم میخورد که جای بسی تأسف دارد. البته از انسان حقودِ حسودی همچون آقای مطهری چیزی جز این نیز انتظار نمیرود که از هر فرصت و بهانهای برای ابراز کینههای دیرین خود استفاده کرده و به لجنپراکنی مشغول شود و مسلماً در این میان سایر بدیها و زشتیهای ایشان نیز رخ مینمایاند.
3- ایشان در حالی ماههاست سعی دارد رئیس جمهور را به عنوان یکی از «عوامل فتنه» اخیر معرفی کند که بر اساس منطق علی(ع) سبب فتنهها، حقد و کینه است و ریشه کینه نیز حسادت است. (سبب الفتن الحقد) و (شدة الحقد من شدة الحسد). بر این مبنا باید آقای مطهری را یکی از «عوامل اصلی فتنه» دانست؛ زیرا حقد و حسادت ایشان نسبت به رئیس جمهور و مردم مؤمن انقلابی که سر سازش با جریان فتنهگر و حامیان آن را ندارند بر همگان روشن است. امروز چه کسی است که نداند ریشه اظهارات و بیانات دشمن شادکن آقای مطهری کینهورزی ایشان نسبت به رئیس جمهور است؟ چه کسی است که نداند آقای مطهری کینه مردمی را به دل گرفته است که با شناخت دقیق حق و باطل، فریب تحلیلها و آدرسهای غلطی که ایشان پس از انتخابات سعی میکرد به آنان بباوراند را نخوردند؟
4- زشتترین و زنندهترین بخش یادداشت آقای مطهری را باید پاراگراف نهایی ایشان دانست؛ جایی که مینویسد: «آقایانی که اصرار بر شبیهسازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام دارند آیا صحیح میدانند که آنها و دار و دسته شان را به سپاه عمر سعد و ابن زیاد تشبیه کنیم که در روز عاشورا با ایجاد سر و صدا اجازه نمی دادند نوه پیغمبر سخن بگوید؟» زشتی این کلام وقتی روشن میشود که خواننده بداند که چه کسی در روز 14 خرداد اقدام به «شبیهسازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام» کرد. آری، همه مردم مؤمن و ولایتمداری که روز جمعه در حرم امام راحل(ره) حضور داشتند میدانند که مقام معظم رهبری چندین بار در خطبه اول نماز جمعه با تشبیه مقاطعی از تاریخ معاصر و حوادث اخیر به حوادث صدر اسلام و خصوصاً نحوه برخورد علی(ع) با طلحه و زبیر، فلسفه برخورد قاطع نظام با فتنهگران و اوباش آنان را تبیین کردند.
ایشان در فرازی از بیاناتشان فرمودند: «یک نکتهى اساسى دیگر در مورد خط امام و راه امام این است که امام بارها فرمود قضاوت در مورد اشخاص باید با معیار حال کنونى اشخاص باشد. گذشتهى اشخاص، مورد توجه نیست. گذشته مال آن وقتى است که حال فعلى معلوم نباشد. انسان به آن گذشته تمسک کند و بگوید: خوب، قبلاً اینجورى بوده، حالا هم لابد همان جور است. اگر حال فعلى اشخاص در نقطهى مقابل آن گذشته بود، آن گذشته دیگر کارائى ندارد. این همان قضاوتى بود که امام امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با جناب طلحه و جناب زبیر کرد. شما باید بدانید طلحه و زبیر مردمان کوچکى نبودند. جناب زبیر سوابقى درخشان دارد که نظیر آن را کمتر کسى از اصحاب امیرالمؤمنین داشت. بعد از به خلافت رسیدن جناب ابىبکر، در همان روزهاى اول، پاى منبر ابىبکر چند نفر از صحابه بلند شدند، اظهار مخالفت کردند، گفتند: حق با شما نیست؛ حق با علىبنابىطالب است. یکى از آن اشخاصى که پاى منبر جناب ابىبکر بلند شد و از حق امیرالمؤمنین دفاع کرد، زبیر است. این سابقهى زبیر است. مابین آن روز و روزى که زبیر روى امیرالمؤمنین شمشیر کشید، فاصله بیست و پنج سال است. امیرالمؤمنین با اینها چه کرد؟ جنگید. امیرالمؤمنین از مدینه لشکر کشید، رفت طرف کوفه و بصره، براى جنگ با طلحه و زبیر. یعنى آن سوابق محو شد، تمام شد.»
با این حال جای تأسف است که کسی که عنوان «نمایندگی مردم در مجلس» را هم یدک میکشد، چنین گستاخانه و بیپروا دهان گشوده و اینگونه جاهلانه گزافهگویی کند.
5- به لطف الهی و مدد انفاس قدسیه امام راحل، امروز مردم ایران اسلامی آگاهتر و بیدارتر از آن هستند که گوش به مطالبی چون آنچه آقای مطهری نگاشته است بسپارند و یا تحت تأثیر آن واقع شوند؛ مردم در 9 دی و 22 بهمن همه حرف خود را زدند و داغ تسلیم و کجروی را بر دل امثال آقای مطهری نشاندند و بحمدالله چهره امثال آقای مطهری امروز برای مردم ما شفاف و روشن شده است؛ اما سخن در این است که تا کی باید به بیماردلانی چون آقای مطهری (الحقد داءٌ دویٌّ و مرضٌ موبئ)، فرصت داد که با هزینه کردن از بیت المال به تخلیه روانی و تسکین امراض درونی خود بپردازند؟ آیا عزمی در نمایندگان مجلس برای برخورد قاطع با چنین گستاخانی وجود ندارد؟ آیا ریاست محترم قوه قضائیه که توهین کنندگان به رئیس مجلس را آنطور توبیخ و تهدید کرد، قصد ندارد جلوی اهانت کنندگان به مردم، رئیس جمهور و مقام معظم رهبری را بگیرد؟
6- در پایان با توجه به روایتی که از امام علی(ع) بیان شد (الحقد داءٌ دویٌّ و مرضٌ موبئ)، به جناب آقای علی مطهری اکیداً توصیه میکنم جهت درمان بیماری حقد و حسد خود چارهای اساسی بیندیشند. گرچه باز هم بنا به تعبیر امام متّقین، دوای امراض و بیماریهای درونی چیزی جز «تقوی» نیست. (فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُم)؛ آقای مطهری، «اتّقوا الله و قولوا قولاً سدیداً».
__________________
[1]. الحقد ألأم العیوب؛ ألأم الخُلق الحقد؛ أشد القلوب غلاً قلب الحقود؛ رأس العیوب الحقد؛ سبب الفتن الحقد؛ الحقد شیمة الحسدة؛ شدة الحقد من شدة الحسد؛ الحقود معذب النفس متضاعف الهم؛ الحقد داء دوی و مرض موبئ. (غررالحکم و دررالکلم)
نوشته شده توسط : سید کمیل
لیست کل یادداشت ها