کودتای رسانهای و آفت جابهجایی اصل و فرع
یکی از بیماریهای اجتماعی ما که گویا تبدیل به یک اپیدمی خطرناک هم شده است، علاقه افراطی به مسائل حاشیهای و فرعی است. گویا حاشیهها جذابیّتی دارند که در متون یافت نمیشود! یادش بخیر، در اوایل طلبگی اساتیدمان با این بیت کنایهآمیز به ما هشدار میدادند که «ألا یا أیّها الطّلاب ناشی، علیکم بالمتون لا بالحواشی»! امّا این روزها گویا باید خطاب این جملهی نغز را از طلاب به عموم جامعه و خصوصاً رسانهها بازگرداند تا شاید کمی به متون و مسائل اصلی بیشتر توجه کنند!
این روزها گویا اصلاً نان بعضی رسانهها و رسانهایها در حاشیهسازی و حاشیهپردازی تأمین میشود؛ اگر یک روز بیحاشیه طی شود، گویا گمشدهای دارند! در ورزش، در سیاست، در فرهنگ، در اقتصاد و حتی در معنویترین مسائل حیات انسان، گویا باید حتماً حاشیهای پیدا کنند و چند روزی خود و مخاطبان رسانهها را به آن مشغول سازند و اصول و متون را به باد غفلت و فراموشی سپرند.
خیانت بزرگی که حاشیهسازها و حاشیهپردازها به جامعه میکنند همین است که مخاطب را از اصل ماجرا، از آنچه که به آن نیاز حیاتی دارد و از چیزی که توجه به آن میتواند ضامن سعادت دنیوی و اخروی مخاطب شود، دور میکنند و بهجای آن، حاشیه را پررنگ میکنند و بهعنوان متن بهخورد مخاطب بیچاره میدهند. لازم نیست برای اثبات این ادّعا خود را زیاد به زحمت بیندازیم؛ کافی است همین الآن به پر بازدیدترین صفحات سایتهای خبری مراجعه کنید! کدام خبرها (یا به تعبیر بهتر، شبهخبرها) بیشتر مورد اقبال مخاطب قرار گرفتهاند؟! متنها یا حاشیهها؟!
خیانت بزرگتر ایندست رسانهها «تغییر ذائقهی مخاطب» است. انسان، فطرتاً جویای حقیقت و طالب اصل است، نه فرع و حاشیه؛ امّا بازیهای رسانهای، روزبهروز مخاطب خود را از این فطرت الاهی دور و دورتر میکند، تا جایی که حتی در ذهن مخاطب هم جای متن و حاشیه عوض میشود. این یک «کودتای رسانهای» است! کودتایی خزنده که فرع را بهجای اصل مینشاند و اصل را از صدر به ذیل میکشاند تا در محاق فرو رود. تأسّفآورتر این است که رسانه، تقصیر را به گردن خودِ مخاطب میاندازد و چنین توجیه میکند که چون مخاطب چنین میپسندد، من هم چنان میکنم!
حالا به این دو مثال توجه کنید تا به عمق خیانتِ (عمدی یا سهوی) رسانهها پی ببرید.
1- پیکر بیسرِ سرداری رشید پس از 27 سال دوری از وطن، به میهن اسلامی بازمیگردد. در شرایطی که جامعه بیش از هر زمان دیگر نیازمند نوشیدن جرعهای زلال از شراب طهور شهادت و ایثار است، رسانهها بازی حاشیهای خود را آغاز میکنند و بحثها درباره تشکیک در صحّت انتساب پیکر یافتشده به سردارِ بیسر دفاع مقدّس بالا میگیرد. اصل داستان فراموش میشود و خبری که باید همچون پُتکی سنگین بر سر خوابآلود جامعه وارد میآمد و مخاطب غرق غفلت و مادّیت را بهخود میآورد و تذکّر میداد و تلنگر میزد، در این بازی رسانهای گم میشود و این بحثها دستآویزی برای جدلهای بیهوده و تمسخر ارزشهای فراموششدهی جامعه میشود.
2- اختلاف نظری در محیط کاری بین رهبر انقلاب و رئیسجمهور پیش میآید؛ رهبری در چند سخنرانی پیدرپی به فرعی بودنِ مسأله اشاره فرموده و کماهمیّتی آن را گوشزد میفرمایند و حتی صراحتاً از رسانهها بهدلیل جابهجا کردن اصل و فرعِ ماجرا و دامنزدن به حاشیهها و نگرانیها گلایه میکنند؛ امّا «دیکتاتوری رسانهای» به این راحتیها دست از سیرهی سیّئهی خود بر نمیدارد. همهی این بازیها در شرایطی اتفاق میافتد که مسألهی اصلی کشور در حوزهی داخلی، «جهاد اقتصادی» است و در حوزهی بینالمللی، «جنبش بیداری اسلامی» است. صد افسوس که این «متون» به راحتی، در پیش پای «حواشی» قربانی میشوند و امپراطوری رسانهای فاتحانه و مغرورانه از گودی قتلگاه اصول بیرون میآید!
خروج از بحران جابهجایی متون و حواشی، جز با تمسّک به راهبرد حکیمانهای که رهبر فرزانهی انقلاب تحت عنوان «اصلیـفرعی کردنِ مسائل» مطرح فرمودند ممکن نخواهد بود. البته این راهبرد به معنای نادیدهانگاریِ حواشی و سکوت در مواجههی با فروع نیست. اصلیـفرعی کردن مسائل یعنی رعایت «عدالت رسانهای» در برخورد با حوادث و اتفاقات موجود در جامعه؛ عدالت هم یعنی «إعطاء کلّ ذیحقٍّ حقَّه»؛ یعنی «وضعُ کلِّ شیءٍ فی موضعِه»؛ یعنی به مسألهی اصلی در حدّ و اندازهی اصل پرداخت و روی مسألهی فرعی هم در قدّ و قوارهی فرع سرمایهگذاری کرد.
البته نباید این نکته را هم از ذهن دور داشت که گاه یک مسألهی فرعی، به صورت بالقوّه پتانسیل تبدیل به یک خطر و مسألهی اصلی در آینده را دارد. در این موارد البته حکم مسأله متفاوت است که باید راهبرد ظریفتری برای مواجههی با اینگونه مسائل در پیش گرفت. شاید در نوشتهای جداگانه این مسأله را بیشتر باز کردم.
این یادداشت در سایر رسانهها: فارسنیوز / رجانیوز
نوشته شده توسط : سید کمیل
لیست کل یادداشت ها