از شیرینی های طلبگی، یکیش هم اینه که گستره ای وسیع از تبلیغ دین پیش روی شماست: از فضای حقیقی تا فضای مجازی، از مسجد تا کلیسا، از دانشگاه تا مهد کودک، از قم تا نیویورک، از پایتخت تا فلان روستای دورافتاده، از ستاد فرماندهی نیروهای مسلح تا فلان پاسگاه هنگ مرزی، از کوچه و خیابون تا سینما و تلویزیون، و..
و البته تبلیغ دین برای کودکانی که قلب پاکشون آمادگی بیشتری برای پذیرش معارف الهی داره، شیرین تره و صد البته حساس تر و مهم تر.
در عالم طلبگی، مهم نیست کجای این گستره ی وسیع تبلیغی هستی، مهم اینه که در راه ابلاغ رسالت الهی ات، از هیچکس و هیچ چیز جز خدا نترسی. «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ».
نوشته شده توسط : سید کمیل
بیایید غصه های امام زمان را بیشتر نکنیم!
چند روز پیش در جمع طلبه های غیر ایرانی مقیم قم صحبت از غُصه ها و دغدغه های امام زمان (علیه السلام) شد. بهشون گفتم: هرکس به هر اندازه که میتونه، باید خودش رو برای برداشتن مقدار بیشتری از باری که بر دوش امام زمان سنگینی میکنه آماده کنه؛ با تحصیل و تهذیب، با فهم صحیح اسلام ناب و مبارزه با اسلام آمریکایی و اسلام داعشی..
بهشون گفتم: با احترام به همه ی علما و شهدا و صلحا و بزرگان، به نظر من از آغاز دوران غیبت کبرای حضرت تا امروز، هیچ کس به اندازه امام خمینی نتونسته از حجم باری که بر دوش امام زمان بوده کم کنه. بعد از امام خمینی هم قطعا امام خامنه ای است، و بعدش هم فقط و فقط سید حسن نصرالله.. یه عده هم که نان امام زمان رو خوردن و میخورن، اما نه فقط باری از دوش حضرت برنداشتن، بلکه خودشون بار اضافه ای هستن بر شانه های آقا..
بهشون گفتم: سیدحسن هم طلبه ای بود مثل بقیه ی طلبه های غیر ایرانی در قم، ولی چون متصل شد به خط فکری و نظام اندیشه ی امام، چون اسلام ناب رو خوب فهمید، چون اهل مبارزه و جهاد شد، چون انقلابی بود و انقلابی موند، گُل کرد و با بقیه متفاوت شد. اما برای تحقّق تمدن نوین اسلامی، برای زمینه سازی ظهور، چقدر دستمون خالیه و آدم نداریم.. چقدر به روح الله خمینی ها و سیدعلی خامنه ای ها و سیدحسن نصرالله های بیشتری نیاز داریم..
بیایید امشب یه ذره هم به دغدغه های امام زمانمون فکر کنیم.. بیایید اگه باری از دوش امام زمان برنمیداریم، لااقل بار اضافه ای روی دوشش نذاریم.. خودش کم غصه نداره به خدا، بیایید غصه هاشو بیشتر نکنیم.. زشته که رهبر جهان خلقت غصه دار کوتاهی ها و کم کاری ها و تنبلی ها و گناهای من و تو هم باشه..
میدونم... اینا فقط شعاره... کاش معشوق ز عاشق طلب جان میکرد.. تا که هر بی سر و پایی (مثل من) نشود یار کسی (مثل امام زمان)..
نوشته شده توسط : سید کمیل
انقلابیهای بی ایمان مفتضح خواهند شد
برداشتی از سخنان امروز رهبر انقلاب اسلامی
میلاد حضرت علی اکبر و روز جوان است. شاید یکی از بهترین مناسبتهاست تا درباره «جوان مؤمن انقلابی» حرف بزنیم و فکر کنیم. درباره ی جوان و اهمیت دوران جوانی زیاد شنیده ایم، درباره ی انقلابی بودن و انقلابی ماندن و بایدها و نبایدهایش هم کم نشنیده ایم؛ اما... درباره قید «ایمان» شاید کمتر شنیده ایم یا کمتر فکر کرده ایم یا در عمل به لوازم ایمان کوتاهی کرده ایم. تعارف را کنار بگذاریم؛ امروز آقا چشم امیدش به #جوان_مؤمن_انقلابی است. این سه رکن باید در کنار هم باشد. انقلابی گری بدون قید ایمان، ما را به جایی نخواهد رساند. جوان مؤمن انقلابی میخواهیم، نه جوان بی ایمان انقلابی.
انقلابی بودن و اهل اخلاق کریمه نبودن، انقلابی بودن و اهل عفو و ایثار و ازخودگذشتگی نبودن، انقلابی بودن و اهل لجاجت و پافشاری بر اشتباه بودن، انقلابی بودن و حسود بودن، انقلابی بودن و کینه ای بودن، انقلابی بودن و انتقادپذیر نبودن، انقلابی بودن و شهرت طلب بودن، انقلابی بودن و دروغگو بودن، انقلابی بودن و عیبجو بودن، انقلابی بودن و غیبتگو بودن، انقلابی بودن و هتّاک و پرده در بودن، انقلابی بودن و اهل شناخت اولویتها نبودن، انقلابی بودن و دوست و دشمن را تشخیص ندادن، و در یک کلام: انقلابی بودن و مؤمن نبودن و به لوازم ایمان پایبند نبودن، روزی انقلابی نماها را مفتضح خواهد کرد.
البته ایمان دارای مراتب و درجات است. اما وقتی قید «ایمان» را از فعالیتهای انقلابی مان حذف کردیم، میشویم مثل همان انقلابی هایی که امروز آقا از آنها اینگونه یاد کردند: «افرادی که روزی با انگیزه های تند انقلابی حرکت می کردند، اکنون دیدگاههای آنها 180 درجه تغییر کرده و حتی بیّنات انقلاب اسلامی برای آنها نامفهوم است.»
....................
به خودم و همه ی مدعیان انقلابی بودن توصیه میکنم همین امروز سری به خطبه امیرالمؤمنین در شرح اوصاف «مؤمن» بزنند و خودشان را در ترازوی ایمان وزن کنند: «الْمُؤْمِنُ هُوَ الْکَیِّسُ الْفَطِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِه.. ٍ لَا حَقُودٌ وَ لَا حَسُودٌ وَ لَا وَثَّابٌ وَ لَا سَبَّابٌ وَ لَا عَیَّابٌ وَ لَا مُغْتَاب.. کَثِیرٌ عِلْمُهُ عَظِیمٌ حِلْمُهُ کَثِیرُ الرَّحْمَةِ لَا یَبْخَلُ وَ لَا یَعْجَلُ.. لَا مُتَهَوِّرٌ وَ لَا مُتَهَتِّکٌ وَ لَا مُتَجَبِّرٌ.. خَالِصُ الْوُدِّ وَثِیقُ الْعَهْدِ وَفِیُّ الْعَقْدِ شَفِیقٌ وَصُولٌ حَلِیمٌ خَمُولٌ.. قَلِیلُ الْفُضُولِ رَاضٍ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُخَالِفٌ لِهَوَاهُ.. لَا یَغْلُظُ عَلَى مَنْ یُؤْذِیهِ وَ لَا یَخُوضُ فِی مَا لَا یَعْنِیهِ نَاصِرٌ لِلدِّینِ مُحَامٍ عَنِ الْمُؤْمِنِین..» (الکافی،ج2،ص227)
شاید توفیقی شد و فرازهایی از این خطبه رو بعداً جداگانه توضیح دادم. اللهم اجعل عواقب أمورنا خیرا..
نوشته شده توسط : سید کمیل
چند ماهی بود که در لبنان مستقر شده بودم و قلبم از فشار کار و غربت بدجور گرفته بود؛ روزمرّگی گاهی با دل آدم کاری میکنه که حواسش نیست چقدر از خدا دور شده، و نمیفهمه که ریشه پریشونی و آشفتگیش همین دوری از خداست. توی یه همچین اوضاعی بودم که یکی از آشنایان بزرگوار با واتساپ برام یه فایل صوتی فرستاد. این صوت با دلم کاری کرد که جرقه زدن به انبار باروت نمیکنه.. بی اختیار اشکم جاری شده بود و هیچ رقمه بند نمی اومد.. اونقدر منقلب شده بودم که نتونستم جلوی بقیه بچه ها بشینم؛ پاشدم رفتم توی یه اتاق دیگه و همینجور صوت رو گذاشته بودم و گوش میکردم و اشک میریختم.. اما اصل ماجرا تازه از اینجا شروع میشه:
یکی از رفقای لبنانی در زد و وارد اتاق شد. وقتی حال من رو اونطور دید، گیر داد که چی شده؟! دلت برای زن و بچه ت تنگ شده؟! و از این حرفا! هرچی خواستم از سر خودم بازش کنم نشد! بالاخره مجبور شدم و گفتم یه چیزی شنیدم که حالم رو ریخته به هم. گفت چی؟! گفتم صدای امام خمینی. گفت بذار تا منم گوش بدم. صوت رو براش پخش کردم؛ منتها رفیقمون هیچی فارسی بلد نبود. ازم خواست که قشنگ ترجمه کنم که امام چی میگه. شروع کردم جمله به جمله براش ترجمه کردن.. وسطهای ترجمه بودیم که دیدم حال و روز رفیقمون بدتر از منه! اشک از پهنای صورتش جاری بود، و کم کم صدای هق هق گریه ش بلند شد.. وسط گریه ش فقط یه جمله میگفت؛ میگفت: «شماها به ما ظلم کردین.. چرا این چیزا رو به ما منتقل نمیکنین؟؟..»
......................
متن اون جملات امام رو میتونید این زیر بخونید، و پیشنهاد جدّی م اینه که همراه با متن، حتما صوتش رو هم از طریق این لینک (http://bit.ly/SevGlx) دانلود کنید و گوش بدید. روح حضرت روح الله شاد که روحی دوباره به جسم بی جانِ ما دمید..
«ما تا حالا راه نیفتاده ایم. هفتاد سالمان است، هشتاد سالمان است و هنوز راه نیفتاده ایم. تا حالا هجرت نکرده ایم. ما در زمین متوقف شده ایم و تا آخر هم همین طور میمانیم؛ ولى باید راه بیفتیم، چاره نیست. شما جوانها بهتر میتوانید این راه را پیدا کنید؛ از ما گذشته؛ ما قدرتهایمان رفته است دیگر سراغ کارش. شما جوانها بهتر میتوانید تهذیب نفس کنید؛ شما به ملکوت نزدیکتر هستید از پیرمردها. در شما آن ریشه هاى فساد کمتر است، رشدش کمتر است، آن طور رشد نکرده؛ هر روز بماند، رشدش زیادتر میشود. هر روز تأخیر بیندازید، مشکلتر میشود. یک پیر بخواهد اصلاح بشود، بسیار مشکل است؛ جوان زودتر اصلاح میشود. هزاران جوان اصلاح میشوند و یک پیر نمیشود. نگذارید براى ایام پیرى؛ حالا که جوان هستید سیر خودتان را بکنید، شروع کنید. الآن خودتان را تبعِ تعلیمات انبیا کنید، مبدأ این است، از اینجا باید رفت.»
نوشته شده توسط : سید کمیل
بین "زنده بودن" و "زندگی کردن" فرق بسیاری است که جز زنده ها آن را درک نمیکنند..
ما زندگی میکنیم، ولی شهدا زنده اند..-------
این جمله رو در اصل، به عربی نوشته بودم:
هناک فرق کبیر بین "الحیاة" و "العیش" لا یفهمه الا الأحیاء.. نحن عایشون ولکن الشهداء هم الأحیاء..
کاش میشد ترجمه بهتری برای "عیش" و "حیات" پیدا میکردم..
نوشته شده توسط : سید کمیل
لیست کل یادداشت ها