سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای استاد

دوشنبه 87 مرداد 28 ساعت 8:35 عصر

تابلوی کوچک پشت شیشه‏ی اتاقش را هرگز فراموش نخواهم کرد: مَن علّمَنی حرفاً فقَد صیّرَنی عبداً؛
تواضعش همیشه برایم درس بود و هست. با همه‏ی عظمت علمی‏اش آنچنان ذرّه‏پروری می‏کرد که گاه به خیال خام خود می‏پنداشتم که از او هم بیش‏تر فهمیده‏ام.
زهد مثال‏ زدنی‏اش و بی‏توجهی‏اش به زخارف دنیا سرمشق زندگی ساده‏ی طلبگی‏ام بود و هست.
آزاداندیشی و روشنفکری‏اش روح جسارت علمی را در شاگردانش می‏دمید و نوآوری‏های فقهی و حقوقی‏اش گره‏های ناگشوده بسیاری را از نظام قضایی ما باز می‏کرد.
تکلیف‏گرایی‏اش او را نامزد انتخابات خبرگان رهبری کرد و بدون کم‏ترین پشتوانه‏ی تبلیغاتی و یا عضویت در لیست‏ها و گروه‏ها، فقط با رأی مردم به مجلس خبرگان راه یافت. یادم هست در همان بحبوحه‏ی فعالیت نامزدهای انتخابات کلاس را تعطیل نکرد و هروقت با او درباره‏ی شانس پیروزی در انتخابات سخن می‏گفتیم، می‏فرمود من به وظیفه‏ام که لبیک‏گویی به درخواست رهبر انقلاب برای حضور اساتید و فقهاء در انتخابات است عمل کرده‏ام و دیگر نتیجه برایم مهم نیست.
توصیه‏های دائمی اخلاقی‏اش منشور فضائل معنوی را برای‏مان ترسیم می‏کرد و کلاسش، درس‏گاه ایمان و تقوی و فضیلت بود و تأکیدش بر مقدّم داشتن درس و مباحثه بر هر کار دیگر، میدان جهاد مقدّس علمی را پیش روی‏مان تبیین می‏نمود.
عشق و ارادتش به اهل بیت(ع) شاگردانش را از چشمه‏ی فیّاض ولایت سیراب می‏ساخت و درس معرفت و محبّت بود؛ همین ترم آخر بود که وقتی در وسط درس نام خانم فاطمه‏ی زهراء(س) به میان آمد عنان اختیار از کف داد و درس را نیمه‏تمام رها کرد و دربرابر دیدگان بهت‏زده‏ی ما اشک از چشمان نازنینش بر محاسن سفیدش جاری شد.

شاگردان در محضر استاد

قلم و بیانم از توصیفش عاجز و قاصر است؛ ولی هرچه باشد نمی‏توانم تأسف و تألّم روحی‏ام را از فراقش پنهان کنم که چرا بیش‏تر قدرش را ندانستم و چرا بیش‏تر از محضر نورانی‏اش بهره‏ نگرفتم...
تابلوی کوچک پشت شیشه‏ی اتاقش را هرگز فراموش نخواهم کرد: مَن علّمَنی حرفاً فقَد صیّرَنی عبداً؛ خداحافظ استاد... دیدار به قیامت...

پیام تسلیت مقام معظم رهبری به مناسبت درگذشت استاد مرعشی

بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت عالم پرهیزگار مرحوم آیت الله آقای حاج سید محمد حسن مرعشی را به عموم اهالی مومن شوشتر و ارادتمندان و شاگردان ایشان در حوزه‏ی علمیه ی تهران و بخصوص به خانواده و فرزندان محترم و دیگر بازماندگان ایشان تسلیت عرض می کنم. این عالم محقق سالها به تدریس و تعلیم و پژوهش در زمینه ی فقه و حقوق اسلامی اشتغال داشته، خدمات ارزشمندی به قوه ی قضائیه و محیط علمی در تهران ارائه کردند.
خداوند متعال رحمت و مغفرت خود را شامل حال این خدمتگزار دین و دانش بفرماید.
سیدعلی خامنه ای
30/مرداد/1387


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


از دامن زن ...

جمعه 87 مرداد 11 ساعت 11:23 عصر

چند شب پیش توفیق، ‏رفیقمان شد و به همراه پدر و چند نفر از دوستان به منزل مادر بزرگوار شهید کشوری در کیاکلای قائم‏شهر رفتیم. دیداری بسیار شیرین و صمیمانه بود؛ استقبال گرم این بانوی مقاوم و عطر حضور معنوی روح آن شهید بزرگوار خاطره‏ی آن شب را در ذهنم جاویدان می‏کند.
اما آن شب درس بزرگی از این مادر مجاهد گرفتم؛ پدرم از ایشان سوال کردند که چرا با وجود اینکه شما در قائم‏شهر سکونت داشتید، ‏پیکر شهید کشوری را در تهران به خاک سپردید؟ ایشان فرمودند وقتی احمد به شهادت رسید فرماندهان ارتش از من خواستند اجازه دهم پیکر او در تهران دفن شود تا مزار او الهام‏بخش افسران و رزمندگان ارتش در حال و آینده باشد و رزمندگان هر هفته به زیارت او آمده و از او مدد بگیرند. من هم با اینکه دوست داشتم پیکر فرزندم در کنار خودم باشد با این درخواست موافقت کردم...

شهید سرلشکر خلبان احمد کشوری

وقتی این جملات را از مادر شهید کشوری شنیدم از درون احساس حقارت و کوچکی کردم... الحقّ که از دامان چنین شیرزنی باید هم چنان شیرمردی به معراج پرگشاید... مادری که حتی از جنازه‏ی پسرش هم در راه خدا و برای اسلام چشم‏پوشی می‏کند...
بی‏اختیار به یاد ظهر عاشورا افتادم... آنجا که مادر وهب سر بریده شده‏ی فرزندش را به سوی دشمن پرتاب می‏کند و فریاد می‏زند که ما آنچه در راه خدا دادیم را پس نخواهیم گرفت...
خدایا ما را عاشورایی بگردان!


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []



لیست کل یادداشت ها

آیا رهبر انقلاب از خطوط قرمز مذاکرات هسته ای کوتاه آمدند؟
زنده باد خامنه ایِ رهبر!
روز قدسی که سیدحسن نصرالله را از نزدیک دیدم!
توصیه حاج آقا مجتبى? تهرانی به رزمندگان مقاومت اسلامی
غزه در انتظار راهپیمایی ما
پیام یک جوان فلسطینی به جوانان ایرانی
[عناوین آرشیوشده]