شرکت در انتخابات ، حقّ یا تکلیف !؟
همیشه در آستانهی انتخابات یکی از مباحثی که در لسان مردم و رسانهها فراگیر میشود این است که شرکت در انتخابات حقّ مردم است و ملت برای استیفای حقّ تعیین سرنوشت در انتخابات شرکت میکنند. اما از منظر اسلامی مسأله به همین سادگی که در نظامهای دموکراتیک دنیا مطرح است نمیباشد؛
پیش از توضیح این نکته لازم است با سه اصطلاح مهم در ادبیات فقهی-اصولی آشنا شویم: حقّ، حکم، تکلیف؛ حقّ اصطلاحی است که گاه در مقابل حکم میآید و گاه در قبال تکلیف و بر این اساس دو معنی متفاوت را ادا میسازد. آنگاه که حقّ در برابر حکم میآید به معنی «توان و امتیاز» است و هرگاه در مقابل تکلیف میآید به معنی «امتیاز بر کسی یا چیزی» است. البته این تفاوت در ماهیت حقّ نیست؛ بلکه تفاوت در نوع لحاظ حقّ است. یعنی هرگاه حقّ را در مقابل تکلیف لحاظ میکنیم نوعی تلازم به ذهن متبادر میشود که در اثر آن در مقابل هر حقی تکلیفی وجود دارد و به عبارت دیگر حقّ و تکلیف را دو روی یک سکّه میدانیم. حکم نیز عبارت است از پیوند و ارتباطی که از سوی شارع یا قانونگذار بین موضوع و محمولی در یک قضیه برقرار میشود. احکام انواع مختلفی دارند که یک قسم از آن را احکام تکلیفی یا همان تکالیف تشکیل میدهد. به عبارت دیگر تکلیف عبارت است از الزاماتی که در نظام تشریع و تقنین برای مکلفان مشخص شدهاست که البته این الزامات میتواند در قبال حق الهی و یا حقوق دیگران وضع شدهباشد.
تفاوت مهم و معیار اساسی بازشناسی حقوق از احکام و تکالیف در این است که حقوق به طور کلی قابل چشمپوشی هستند و شخص ذیحق میتواند با صرفنظر کردن از حقّ خود آن را اسقاط نماید؛ بر خلاف احکام و تکالیف که از چنین قابلیتی برخوردار نیستند و نمیتوان از آنها صرفنظر کرد. بلکه شخص مکلف، ملزم به اتیان آن احکام و پایبندی به آن تکالیف است. این مسألهای است که در علم حقوق نیز به نوعی مطرح گشته و تحت عنوان تفاوت قوانین آمره و مقررات تکمیلی از آن بحث میشود.
اما گاه به جهت بعضی مغالطات، میان حقوق و تکالیف آنچنان خلط مبحث میشود که بسیاری از تکالیف را در دایرهی حقوق میشناسیم و حقّ اسقاط آن را نیز برای خویش محفوظ قلمداد مینماییم. البته این مسأله در نظامهای حقوقی انسانمحور و غیر الهی بیشتر به چشم میخورد و غالباً توسط عدهای از خودباختگان فرهنگ و تمدن غرب به خورد سایر ملتها نیز دادهمیشود. از جمله مغالطات رایج در این زمینه میتوان به مسائلی نظیر آزادی در تمام جنبههای فردی و اجتماعی و همهی عرصهها از جمله آزادی عقیده و بیان و قلم و.. و مسألهی حیات اشاره کرد.
در نظامهای حقوقی اومانیستی بر اساس تفسیر غلط و شناخت ناصحیح انسان و جهان و عدم اعتقاد به مبدأ و معاد از جمله حقوقی که برای بشر نام میبرند حقّ آزادی و حقّ حیات است؛ حال آنکه بر اساس تفسیر صحیح و جهانبینی الهی آزادی و حیات از جمله احکام الهی برای بشر هستند که انسان مکلف به پاسداشت آنها است و هیچ بشری حقّ اسقاط و چشمپوشی از این احکام را ندارد. بر همین مبناست که خودکشی در فقه اسلامی از بزرگترین گناهان کبیره محسوب میشود و نیز هیچ کس اجازه ندارد که حرّیت و آزادی خدادادی خود را به رقّیت و بندگی غیر خدا تبدیل نماید.
بله؛ مسألهی اختیار در انجام تکلیف و اجرای احکام نیز مورد تأیید ماست؛ ولی این مسأله با تعریفی که از حقّ بیان کردیم متفاوت است. یعنی شارع حکیم به انسان مکلف اختیاراتی میدهد که در سایهی آن اختیارات بتواند وظایف و تکالیف خود را انجام دهد و از سوی دیگر، دیگران را نیز مکلف میسازد که در مسیر انجام تکالیف سایرین مزاحمت و اختلالی به وجود نیاورند؛ مثلاً انسانها را مکلف میکند که مانع آزادی مشروع دیگران نشوند و یا حیات دیگران را سلب نکنند. اما اینها هیچکدام سبب نمیشود که ما آزادی و حیات را حقّ بدانیم و بنامیم.
با توجه به این مقدمه باید نگاهی مجدد بر مبحث انتخابات بیندازیم تا روشن شود که آیا شرکت در انتخابات و حضور در عرصههای سیاسی نظیر راهپیماییها و... در یک نظام مشروع اسلامی از جمله حقوق افراد جامعه به حساب میآید و یا تکلیف آحاد مردم است؟ اگر بگوییم شرکت در انتخابات حقّ مردم است، لاجرم باید بپذیریم که ایشان حقّ اسقاط این حق را نیز دارند و لذا میتوانند در انتخابات شرکت نکنند. زیرا قابلیت اسقاط را نمیتوان از ماهیت حق جدا ساخت. بنابراین اگر کسی بگوید که شرکت در انتخابات هم حقّ مردم است و هم ایشان «باید» در انتخابات شرکت کنند، دچار تناقض در گفتار شدهاست. مانند اینکه بگوید: شرکت در انتخابات هم حق است و هم تکلیف!
اما بر اساس نگاه صحیح در باب نظریهی سیاسی اسلام و بر مبنای سیرهی سیاسی رسول مکرّم اسلام و اهل بیت(ع) باید گفت که حضور در هر عرصهای که موجودیّت و یا تقویت نظام اسلامی وابسته به آن است حکم الهی و تکلیف مردم است و لذا امروز که تحکیم پایههای نظام مردمسالار دینی ما به میزان حضور و مشارکت مردم وابسته است باید گفت که شرکت در انتخابات وظیفهای دینی و ملی است و کسی حقّ ندارد از زیر بار این مسؤولیت الهی شانه خالی نموده و چنین بپندارد که میتواند از حقّ خویش گذشت کند.
بر همین مبنا است که رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و همهی مراجع عظام تقلید همواره بر «وجوب» شرکت مردم در انتخابات تأکید میورزند. به عنوان مثال به جملات زیر که همگی از کلام مقام معظم رهبری اسخراج شدهاند دقت بفرماید:
- حضور در صحنههای سیاسی یکی از «باید»های انقلاب است.
- برای مردم وظیفهی شرعی و عقلی و اجتماعی و سیاسی است که در صحنهی انتخابات حضور پیدا کنند.
- مردم باید با همهی وجود در انتخابات شرکت کنند و به هیچ وجه سستی و کوتاهی روا ندارند.
- مردم تحقیق و مطالعه کنند و از روی احساس وظیفه به پای صندوقهای رأی بروند.
- درجهی اول این است که همه احساس مسؤولیت کنند و پای صندوقهای رأی بیایند و رأی خودشان را در صندوق بیندازند.
این جملات و استفاده از تعابیری نظیر واجب، باید، وظیفه، مسؤولیت و... مؤیّد همین مطلب است که حضور در صحنههای دفاع از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی یک تکلیف است نه یک حقّ؛ البته همانطور که اشاره کردیم انسان در انجام تکالیف خود از اختیار نیز برخوردار است که این به معنی حقّ اسقاط تکالیف نیست. همچنین از سوی دیگر کسی حقّ ندارد مانع انجام تکالیف الهی انسان شود و مثلاً هیچکس نباید در روز انتخابات از رأی دادن شخص دیگری جلوگیری نموده و یا اختیار او را در انتخاب نامزد مورد علاقهی خویش خدشهدار سازد که البته باز هم این باید ها و نبایدها موجب نمیشود که شرکت در انتخابات تبدیل به «حقّ» شود.
بنابراین رسانهها و صاحبنظران و نخبگان به جای آنکه با تبلیغ مدل منسوخ و از کار افتادهی دموکراسی غربی دائماً سخن از حقّ شرکت در انتخابات بگویند باید تکلیف عقلی و شرعی آحاد جامعه را برای شرکت در عرصههای اجتماعی و سیاسی و از جمله انتخابات تبیین نمایند. و البته بیتردید مردم ایران اسلامی ما بیش از هر چیز در تصمیمگیریهای فردی و اجتماعی خویش به دنبال جلب رضایت خدای متعال و انجام تکالیف شرعی خود هستند نه شعارهای فریبنده و توخالی وادادگان جهانبینی فاسد و منحطّ اومانیستی غربی.
نوشته شده توسط : سید کمیل
لیست کل یادداشت ها