بد اخلاقی انتخاباتی یا بیتقوایی سیاسی!؟
همیشه با نزدیک شدن به ایام انتخابات و خصوصاً در روزهای تبلیغات نامزدها سخن از اخلاق سیاسی و انتخاباتی بسیار به میان میآید و هواداران کاندیداها و رسانهها یکدیگر را به دوری از «بد اخلاقی سیاسی» دعوت میکنند. چندی پیش نیز همایش ملّی دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری با حضور نخبگان و صاحبنظران سیاسی جناحهای مختلف برگزار شد و یکی از محورهای عمدهی آن همایش نیز «رقابت اخلاقی» نام داشت و اتفاقاً از منشور اخلاقی انتخابات در نظام جمهوری اسلامی نیز رونمایی شد. در این خصوص توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
1- اخلاق اسلامی که مجموعهای از بایدها و نبایدهای الاهی و انسانی برای رشد فضایل و مبارزه با رذایل در نفس انسان و جامعهی بشری است یخشی از مهمترین معارف دینی و آیات رحمانی و روایات نورانی اهلبیت(ع) را تشکیل میدهد. تا جایی که رسول مکرم اسلام(ص) هدف از بعثت خویش را اتمام مکارم اخلاق میخوانند و قرآن کریم نیز ایشان را بر قلهی رفیع اخلاق معرفی مینماید.
2- جمهوری اسلامی نظامی مردمسالار و با محتوای اسلامی است که بر طبق قانون اساسی، خود را ملزم به رعایت همهی احکام و باید و نبایدهای اسلامی میداند و بیتردید باید و نبایدهای اخلاقی اسلام عزیز نیز نباید از نظر دور نگه داشته شود. لذا همانطور که سازوکارهای لازم جهت صیانت از فقه و احکام اسلامی در این نظام پیشبینی شدهاست باید مکانیزم مورد نیاز برای اجرای اخلاق الاهی در جامعهی اسلامی را نیز مشخص نماییم. از جمله، در روند برگزاری انتخابات نیز باید رعایت اخلاق اسلامی به عنوان شاخصهی انتخابات در این نظام و نقطهی افتراق مردمسالاری دینی با نظامهای تابع لیبرال دموکراسی غربی پر رنگ و برجسته باشد.
3- همانگونه که خط قرمز احکام فقهی را واجبات و محرمات تشکیل میدهد، باید و نبایدهای اخلاقی نیز دارای خط قرمزهایی است که عبور از آنها صرفاً به معنی انجام یک سری کارهای ناپسند و مکروه تلقّی نمیشود؛ بلکه به منزلهی خروج از مرزهای تقوا و ایمان شناخته میشود؛ از جمله در روایات ما دروغ به عنوان یکی از پلیدترین رذایل اخلاقی و گناهان کبیره معرفی شدهاست که ریشه و کلید همهی زشتیها و بدیهاست. یعنی ملکهی رذیلهی دروغ در نقش مادر سایر گناهان عمل میکند و انسان را به ورطهی هر گناه و فجور دیگری میکشاند.
4- بر این اساس بسیاری از اموری که متأسفانه این روزها از سوی طرفداران بعضی نامزدها مشاهده میشود آنگونه که در رسانهها تبلیغ میشود، صرفاً به اندازهی انجام کارهایی مکروه و ناخوشآیند نیست؛ بلکه ارتکاب گناهانی بس بزرگ و نابخشودنی است. غیبت، عیبجویی، تهمت، بهتان، سوءظنّ، دروغپراکنی، تمسخر و استهزاء، توهین و افتراء و... همگی از أکبر کبائری هستند که خدای متعال در فبال آنها وعدهی عذاب دردناک و خذلان و خواری در دنیا و آخرت را دادهاست.
5- همهی فعالان عرصهی سیاست لازم است تعارف را کنار گذاشته و از بازی با الفاظ بپرهیزند و «بیتقواییهای سیاسی» خویش و اطرافیان را تحت عنوان فرمالیتهی «بد اخلاقی سیاسی» پنهان نساخته و از این طریق سعی نکنند که قبح و زشتی گناهان کبیرهای را که برای به چنگ آوردن جیفهی گندیدهی دنیا مرتکب میشوند، در اذهان عمومی کمرنگ و بیاهمیت جلوه دهند. لذا شایسته است که نامزدهای محترم ریاستجمهوری و خصوصاً هواداران ایشان از ارتکاب هر عملی که شائبهی عبور از حدود الاهی و تجاوز به حقوق دیگران را دارد به شدت برحذر باشند و دین و آخرت خویش را به بهای دنیا و ریاست دیگران نفروشند که اگر چنین کنند، معاملهای بسیار خسارتبار انجام دادهاند.
6- یکی از رایجترین بیتقواییهای سیاسی که این روزها شاهد آن هستیم این است که بعضی نامزدها و حامیان ایشان، آنچنان به تخریب و توهین و تهمت نسبت به یکی از کاندیداها روی آوردهاند که گویی در وجود خودشان هیچ نقطهی مثبتی یافت نمیشود که با تبلیغ آن رأی و نظر مردم را به سوی خویش جلب نمایند. ایشان که در سالهای اخیر به برکت هوشیاری و بصیرت سیاسی مردم عزیز سیلیهای پیدرپی و کوبندهای از ملت دریافت داشتهاند، این روزها به تخریب همآهنگ و گستردهای روی آوردهاند تا در حقیقت نه از یک شخص خاص، بلکه از مردم انتقام بگیرند. سیره ی عملی ناشایست ایشان در سالهای اخیر این نکته را در نزد افکار عمومی ثابت کردهاست که این افراد اصولاً در پی به دست آوردن قدرت هستند و برای رسیدن به این هدف استفاده از هر وسیلهای را مباح میدانند و لذا اخلاق سیاسی در نزد ایشان کمترین ارزشی ندارد.
7- تأسفبارتر آنکه عدهای در این وانفسای سیاست با صراحت و وقاحت اعلام میدارند که از ریشه و اساس به چیزی به نام «اخلاق انتخاباتی» اعتقاد ندارند و یا کاندیدایی که لباس تبلیغ دین را نیز پوشیدهاست و وظیفهی ذاتیاش ترویج اخلاق حسنهی اسلامی در کلام و مرام است میگوید زمان موعظه و پند و درس اخلاق گذشتهاست. این قبیل سخنان و اظهار نظرها بیتردید زنگ خطری است که باید دلسوزان انقلاب و اسلام را بیدار کند و به فکر بیندازد تا کشور را از سقوط در پرتگاه انحطاط اخلاقی نجات دهند.
8- این روزها ملت ایران داغ از دست دادن یکی از اسوههای اخلاق و پارسایی را بر دل دارد. تشییع پرشکوه پیکر مرجع عالیقدر تقلید، حضرت آیتالله بهجت را باید میثاقی دوباره بر پیمان وفاداری ملت قهرمان ایران نسبت به همهی فضایل و زیباییهای دینی و معنوی و اخلاقی و نماد بیزاری مردم از انساننماهایی دانست که در میدان رقابت بر سر تصاحب دنیا، گوی سبقت را از یکدیگر میربایند و بویی از اخلاق و تقوا به مشامشان نرسیدهاست.
أللهمّ اجعل عواقب امورنا خیراً
* همین مطلب در دولت مهر
نوشته شده توسط : سید کمیل
شرکت در انتخابات ، حقّ یا تکلیف !؟
همیشه در آستانهی انتخابات یکی از مباحثی که در لسان مردم و رسانهها فراگیر میشود این است که شرکت در انتخابات حقّ مردم است و ملت برای استیفای حقّ تعیین سرنوشت در انتخابات شرکت میکنند. اما از منظر اسلامی مسأله به همین سادگی که در نظامهای دموکراتیک دنیا مطرح است نمیباشد؛
پیش از توضیح این نکته لازم است با سه اصطلاح مهم در ادبیات فقهی-اصولی آشنا شویم: حقّ، حکم، تکلیف؛ حقّ اصطلاحی است که گاه در مقابل حکم میآید و گاه در قبال تکلیف و بر این اساس دو معنی متفاوت را ادا میسازد. آنگاه که حقّ در برابر حکم میآید به معنی «توان و امتیاز» است و هرگاه در مقابل تکلیف میآید به معنی «امتیاز بر کسی یا چیزی» است. البته این تفاوت در ماهیت حقّ نیست؛ بلکه تفاوت در نوع لحاظ حقّ است. یعنی هرگاه حقّ را در مقابل تکلیف لحاظ میکنیم نوعی تلازم به ذهن متبادر میشود که در اثر آن در مقابل هر حقی تکلیفی وجود دارد و به عبارت دیگر حقّ و تکلیف را دو روی یک سکّه میدانیم. حکم نیز عبارت است از پیوند و ارتباطی که از سوی شارع یا قانونگذار بین موضوع و محمولی در یک قضیه برقرار میشود. احکام انواع مختلفی دارند که یک قسم از آن را احکام تکلیفی یا همان تکالیف تشکیل میدهد. به عبارت دیگر تکلیف عبارت است از الزاماتی که در نظام تشریع و تقنین برای مکلفان مشخص شدهاست که البته این الزامات میتواند در قبال حق الهی و یا حقوق دیگران وضع شدهباشد.
تفاوت مهم و معیار اساسی بازشناسی حقوق از احکام و تکالیف در این است که حقوق به طور کلی قابل چشمپوشی هستند و شخص ذیحق میتواند با صرفنظر کردن از حقّ خود آن را اسقاط نماید؛ بر خلاف احکام و تکالیف که از چنین قابلیتی برخوردار نیستند و نمیتوان از آنها صرفنظر کرد. بلکه شخص مکلف، ملزم به اتیان آن احکام و پایبندی به آن تکالیف است. این مسألهای است که در علم حقوق نیز به نوعی مطرح گشته و تحت عنوان تفاوت قوانین آمره و مقررات تکمیلی از آن بحث میشود.
اما گاه به جهت بعضی مغالطات، میان حقوق و تکالیف آنچنان خلط مبحث میشود که بسیاری از تکالیف را در دایرهی حقوق میشناسیم و حقّ اسقاط آن را نیز برای خویش محفوظ قلمداد مینماییم. البته این مسأله در نظامهای حقوقی انسانمحور و غیر الهی بیشتر به چشم میخورد و غالباً توسط عدهای از خودباختگان فرهنگ و تمدن غرب به خورد سایر ملتها نیز دادهمیشود. از جمله مغالطات رایج در این زمینه میتوان به مسائلی نظیر آزادی در تمام جنبههای فردی و اجتماعی و همهی عرصهها از جمله آزادی عقیده و بیان و قلم و.. و مسألهی حیات اشاره کرد.
در نظامهای حقوقی اومانیستی بر اساس تفسیر غلط و شناخت ناصحیح انسان و جهان و عدم اعتقاد به مبدأ و معاد از جمله حقوقی که برای بشر نام میبرند حقّ آزادی و حقّ حیات است؛ حال آنکه بر اساس تفسیر صحیح و جهانبینی الهی آزادی و حیات از جمله احکام الهی برای بشر هستند که انسان مکلف به پاسداشت آنها است و هیچ بشری حقّ اسقاط و چشمپوشی از این احکام را ندارد. بر همین مبناست که خودکشی در فقه اسلامی از بزرگترین گناهان کبیره محسوب میشود و نیز هیچ کس اجازه ندارد که حرّیت و آزادی خدادادی خود را به رقّیت و بندگی غیر خدا تبدیل نماید.
بله؛ مسألهی اختیار در انجام تکلیف و اجرای احکام نیز مورد تأیید ماست؛ ولی این مسأله با تعریفی که از حقّ بیان کردیم متفاوت است. یعنی شارع حکیم به انسان مکلف اختیاراتی میدهد که در سایهی آن اختیارات بتواند وظایف و تکالیف خود را انجام دهد و از سوی دیگر، دیگران را نیز مکلف میسازد که در مسیر انجام تکالیف سایرین مزاحمت و اختلالی به وجود نیاورند؛ مثلاً انسانها را مکلف میکند که مانع آزادی مشروع دیگران نشوند و یا حیات دیگران را سلب نکنند. اما اینها هیچکدام سبب نمیشود که ما آزادی و حیات را حقّ بدانیم و بنامیم.
با توجه به این مقدمه باید نگاهی مجدد بر مبحث انتخابات بیندازیم تا روشن شود که آیا شرکت در انتخابات و حضور در عرصههای سیاسی نظیر راهپیماییها و... در یک نظام مشروع اسلامی از جمله حقوق افراد جامعه به حساب میآید و یا تکلیف آحاد مردم است؟ اگر بگوییم شرکت در انتخابات حقّ مردم است، لاجرم باید بپذیریم که ایشان حقّ اسقاط این حق را نیز دارند و لذا میتوانند در انتخابات شرکت نکنند. زیرا قابلیت اسقاط را نمیتوان از ماهیت حق جدا ساخت. بنابراین اگر کسی بگوید که شرکت در انتخابات هم حقّ مردم است و هم ایشان «باید» در انتخابات شرکت کنند، دچار تناقض در گفتار شدهاست. مانند اینکه بگوید: شرکت در انتخابات هم حق است و هم تکلیف!
اما بر اساس نگاه صحیح در باب نظریهی سیاسی اسلام و بر مبنای سیرهی سیاسی رسول مکرّم اسلام و اهل بیت(ع) باید گفت که حضور در هر عرصهای که موجودیّت و یا تقویت نظام اسلامی وابسته به آن است حکم الهی و تکلیف مردم است و لذا امروز که تحکیم پایههای نظام مردمسالار دینی ما به میزان حضور و مشارکت مردم وابسته است باید گفت که شرکت در انتخابات وظیفهای دینی و ملی است و کسی حقّ ندارد از زیر بار این مسؤولیت الهی شانه خالی نموده و چنین بپندارد که میتواند از حقّ خویش گذشت کند.
بر همین مبنا است که رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و همهی مراجع عظام تقلید همواره بر «وجوب» شرکت مردم در انتخابات تأکید میورزند. به عنوان مثال به جملات زیر که همگی از کلام مقام معظم رهبری اسخراج شدهاند دقت بفرماید:
- حضور در صحنههای سیاسی یکی از «باید»های انقلاب است.
- برای مردم وظیفهی شرعی و عقلی و اجتماعی و سیاسی است که در صحنهی انتخابات حضور پیدا کنند.
- مردم باید با همهی وجود در انتخابات شرکت کنند و به هیچ وجه سستی و کوتاهی روا ندارند.
- مردم تحقیق و مطالعه کنند و از روی احساس وظیفه به پای صندوقهای رأی بروند.
- درجهی اول این است که همه احساس مسؤولیت کنند و پای صندوقهای رأی بیایند و رأی خودشان را در صندوق بیندازند.
این جملات و استفاده از تعابیری نظیر واجب، باید، وظیفه، مسؤولیت و... مؤیّد همین مطلب است که حضور در صحنههای دفاع از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی یک تکلیف است نه یک حقّ؛ البته همانطور که اشاره کردیم انسان در انجام تکالیف خود از اختیار نیز برخوردار است که این به معنی حقّ اسقاط تکالیف نیست. همچنین از سوی دیگر کسی حقّ ندارد مانع انجام تکالیف الهی انسان شود و مثلاً هیچکس نباید در روز انتخابات از رأی دادن شخص دیگری جلوگیری نموده و یا اختیار او را در انتخاب نامزد مورد علاقهی خویش خدشهدار سازد که البته باز هم این باید ها و نبایدها موجب نمیشود که شرکت در انتخابات تبدیل به «حقّ» شود.
بنابراین رسانهها و صاحبنظران و نخبگان به جای آنکه با تبلیغ مدل منسوخ و از کار افتادهی دموکراسی غربی دائماً سخن از حقّ شرکت در انتخابات بگویند باید تکلیف عقلی و شرعی آحاد جامعه را برای شرکت در عرصههای اجتماعی و سیاسی و از جمله انتخابات تبیین نمایند. و البته بیتردید مردم ایران اسلامی ما بیش از هر چیز در تصمیمگیریهای فردی و اجتماعی خویش به دنبال جلب رضایت خدای متعال و انجام تکالیف شرعی خود هستند نه شعارهای فریبنده و توخالی وادادگان جهانبینی فاسد و منحطّ اومانیستی غربی.
نوشته شده توسط : سید کمیل
لیست کل یادداشت ها