مدلهایی برای نقد فقهی رسانه ملی
اشاره : در روزهای ماه مبارک رمضان گذشته و در حاشیه نمایشگاه قرآن کریم، میزگردی تحت عنوان «تحلیل انتقادی رسانه ملی» برگزار شد که بنده حقیر موضوع «نقد محتوای رسانه ملی از منظر فقهی» را در آن نشست مطرح کردم. اخیراً به طور اتفاقی متن پیاده شده آن بحث را در یکی از سایتهای اینترنتی دیدم! در این مجال سعی شده است محتوای صدا و سیما به صورت مختصر از منظر دو قاعده فقهی «تعاون» و «امر به معروف و نهی از منکر» بررسی شود. شاید بارخوانی آن بحث در آستانه ویژه برنامه های سیمای ملی به مناسبت نوروز بد نباشد!
بسم الله الرحمن الرحیم؛ لازم است ابتدا تعریفی از فقه ارایه دهیم و جایگاه آن را در مجموعهی کلان معارف اسلامی به درستی تبیین کنیم. سپس با توجه به ابعادی که فقه پیدا میکند وارد حوزهی رسانه بشویم و ببینیم که چه روشی میتواند برای نقد فقهی رسانه - به طور عام و صدا و سیما به طور خاص- مناسب باشد. علمای اسلام معمولاً مجموعهی معارف اسلامی را در سه حوزهی «اعتقادات»، «احکام» یا همان فقه و «مسایل اخلاقی» تقسیمبندی میکنند؛ فقهی که اینک مورد بحث ماست به معنای دایرةالمعارف جامع حیات طیبه از تولد تا مرگ است. چون ما معتقد هستیم که اسلام هیچ چیزی را فروگذار نکرده است و شارع مقدس در چارچوب فقه و احکام فقهی با مجموعهای از بایدها و نبایدها همهی اعمال اختیاری انسان را مورد توجه قرار داده است. البته میدانید که احکام فقهی به دو دستهی «وضعی» و «تکلیفی» تقسیم میشوند و در حوزهی احکام تکلیفی که شامل احکام خمسهی «وجوب»، «استحباب»، «اباحه»، «کراهت» و «حرمت» میشود، هیچ فعلی از افعال اختیاری مکلفین نیست که در ذیل یکی از این عناوین و احکام قرار نگیرد.
بحث ما از یک سو، بحث رسانهای و نقد رسانهی ملی است و از سوی دیگر، بحثی فقهی است و در عالم فقه ما با فعل مکلف کار داریم. نتیجتاً در بحث آسیبشناسی انتقاد از رسانهی ملی از منظر فقه، باید ببینیم که «آیا صدا و سیما یا همان رسانهی ملی احکام فقهیای که بر عهدهاش است را درست انجام میدهد یا خیر؟»؛ همانطور که اگر بخواهیم اعمال مکلف را نقد فقهی کنیم باید ببینیم که افعال او آیا با خواسته شارع مقدس که برایش مشخص کرده، منطبق هست یا نیست. البته در مورد رسانه، در درجهی اول باید ببینیم که اساساً مسؤول و مکلف کیست. و اینجاست که اجمالا میتوانیم به اهمیت نیروی انسانی و تربیت آن در عالم رسانه پی ببریم؛ چراکه مکلف اصلی در حقیقت همان انسان است، نه ابزار و لوازم و تجهیزاتی که در رسانه هست! البته میتوان بحث مفصلی راجع به مدیریت در رسانه داشت که من فعلاً از این بحث عبور میکنم و به همین جنبه بسنده میکنم که اگر رسانهی ما بخواهد یک رسانهی اسلامی و فقهمدار باشد، باید مراقب باشد به گونهای تولید محتوا کند که فقه آن را تأیید کند.
به هرحال چند بحث مطرح است؛ بحث اول این که تشخیص موضوع در حوزهی رسانه به چه صورت باید انجام شود؟ نکته یا بحث دوم اینکه تعیین حکم هر موضوعی از موضوعات رسانهای با کیست؟ مثلاً وقتی موضوع نمایش چهرهی حضرت ابوالفضل العباس(علیهالسلام)، در عالم رسانه مطرح میشود، این موضوع قطعاً یک حکم شرعی دارد و شارع مقدس نسبت به آن سکوت نکرده است و یکی از آن پنج حکم شرعی سابقالذکر بر آن بار میشود؛ یعنی واجب، یا مستحب، یا مکروه، یا حرام و یا مباح است. اما تشخیص این حکم با کیست؟ چه کسی میتواند بگوید نمایش چهرهی حضرت عباس علیه السلام مثلاً در سریال مختارنامه از نظر فقهی جایز است یا نیست؟ آیا کارگردان میتواند ادعا کند که ما با رئیس صدا و سیما هماهنگ هستیم و از نظر ایشان هیچ اشکالی ندارد؟! آیا رییس صدا و سیما میتواند تعیینکنندهی احکام فقهی حوزهی رسانه باشد یا نه؟! نکتهی سوم این که باید ببینیم این محتوایی که رسانه تولید میکند، چقدر با وظیفهای که فقه تعیین کرده، منطبق است. و نکتهی چهارم هم ارزیابی محتوای تولید شده است که آیا عملاً و واقعاً منطبق بر وظیفهی فقهی بودهاست یا خیر؟ بنابراین ما باید این چهار حوزه را مورد بررسی قرار دهیم تا در ذیل آن، نقاط ضعف و قوت رسانه از منظر فقهی مشخص شود.
من میخواهم در ادامه روی حوزهی تحلیل محتوا و نقد محتوا متمرکز شوم و دو مدل ساده را که برگرفته از فقه است و ریشه در معارف قرآنی دارد ارایه کنم. البته وقتی میخواهیم از منظر فقهی به موضوع رسانه بپردازیم، طبعاً باید معیّن کنیم که چه کسی در این سازمان مکلف است و مورد خطاب تکلیفی قرار میگیرد. آیا مثلاً باید ولیفقیه را که رئیس سازمان صدا و سیما را انتخاب میکند مکلف بدانیم، یا اساساً خود رئیس سازمان صدا و سیما مکلف است، یا مدیران و تهیهکنندهها و برنامهسازها و یا مجریها و امثال اینها و یا حتی خودِ مخاطب؟! مخاطب به این معنا که شاید بعضی جاها این مخاطب است که باید عکسالعملهایی را نشان بدهد تا برنامههایی ساخته شوند و برنامههایی ساخته نشوند!
یک روش نقد سادهی فقهی را ما میتوانیم با مراجعه به آیهی دوم سوره مبارکهی مائده استخراج کنیم، آن جا که میفرماید: «تعاونوا علی البر و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان». از این آیهی شریفه قاعدهی «تعاون» که یک قاعدهی فقهی است استنباط میشود و من فکر میکنم میتوانیم آن را به حوزهی رسانه و خصوصاً در حوزهی نقد محتوای رسانه تسرّی دهیم. یعنی بررسی کنیم که جایگاه رسانهی ملی ما از منظر تعاون کجاست؟ لازمهی این بحث یک توضیح مختصر در مورد کلیدواژههایی است که در این آیهی شریفه به کار رفته است. در این آیه پنج واژهی مهم داریم که عبارتند از: برّ، تقوا، اثم، عدوان و تعاون.
«تعاون» از نظر لغوی به معنی همیاری و مساعدت به نحو زمینهسازی انجام یک فعل توسط فردی دیگر است. البته بعضی اشتباه میکنند و تصور میکنند که تعاون به این معناست که دو نفر دست به دست هم بدهند تا کاری را انجام بدهند، ولی معنی تعاون اصلاً این نیست. تعاون یعنی اینکه کاری توسط شخص دیگری صورت بگیرد ولی شما هم کمکش کنید. مثلاً شما به کسی انگور میفروشید که میخواهد شراب درست کند؛ این را میگویند تعاون بر اثم. یعنی با این که شما شراب درست نکردهاید و فقط انگور فروختهاید، اما چون میدانید که این آدم با آن شراب درست میکند معاملهتان حرام و باطل است. «برّ» به معنی هر کار خوب و عمل نیک است. منتها چون بلافاصله تقوا را بعد از آن مطرح میکند، تخصیص میخورد. بنابراین برّ عمل نیکی از جنس فعل است؛ یعنی کار خوبی که مکلف انجام میدهد و «تقوا» عمل نیکی است که مکلف از جنس ترک انجام میدهد. یعنی آن کارهای بدی که مکلف ترک میکند تقوا نامیده میشود. «اثم» به معنی بدی و گناه و هر عمل ناپسند است، ولی این جا هم چون بلافاصله بعد از آن میگوید «عدوان»، معنی اثم اختصاص پیدا میکند به آن عمل زشتی که تعدی ندارد؛ یعنی کار بدی که شما برای خودت انجام میدهی، دودش هم به چشم خودت میرود. ولی عدوان آن گناه و عمل ناپسندی است که مکلف انجام میدهد و علاوه بر اینکه بر خودش ظلم میکند، ظلم به غیر هم هست.
این آیهی شریفه میفرماید زمینهسازی بکنید برای اینکه دیگران کار برّ و تقوا انجام بدهند. اگر بخواهیم آن را ببریم در همان قالب احکام خمسهای که قبلاً اشاره کردم، میشود این که به دیگران کمک بکنید تا کارهای واجب و مستحبات را انجام بدهند. از طرف دیگر هم میگوید زمینهسازی نکنید که کسی گناهی مرتکب بشود، یا کسی مرتکب عدوان بشود؛ یعنی به دیگران کمک نکنید که فعل حرام یا مکروهی انجام بدهند. این قاعدهی کلی تعاون است و ما میتوانیم از این منظر به سراغ محتوای برنامههایی که در رسانهی ملی تولید میشوند برویم و ببینیم آیا محتوای آنها از اول تا آخرش برای برّ و تقوا زمینهسازی میکند یا برای اثم و عدوان؟ و بعد هم سؤال مهمتر این که تشخیص این موضوع با چه کسی است؟ یعنی چه کسی میخواهد تشخیص بدهد که فلان فیلم یا سریال یا مسابقه بالأخره به اثم و عدوان کمک کرد یا به برّ و تقوا!
تازه این جا متوجه یکی از مشکلات و انتقادات مهمی که به ساختار و مدیریت صدا و سیما وارد است میشویم. بدین معنا که گاهی مشاهده میشود یک برنامه چیزی را ترویج میکند که برنامهی دیگر آن را نفی میکند! مثلاً یک سریال مناسبتی در ماه رمضان پخش میشود که خدا و پیغمبر را تبلیغ میکند، ولی میبینید از آن طرف، چیزهای دیگری - حتی در همین قالب دینی- ارایه میشود که اتفاقاً ریشهی ایمان و اعتقادات مذهبی را میخشکاند و چه بسا که انحراف اعتقادی هم ایجاد کند! یا مثلاً اذان که پخش میشود، بعدش نماز جماعت هم پخش میشود که به نوعی دعوت به سوی نماز است؛ ولی بلافاصله بعدش یک موسیقی تند که صددرصد حرمت شرعی دارد پخش میشود! این نشان میدهد که یک مدیریت و تفکر سیستماتیک فقهی در تولید محتوای صدا و سیما وجود ندارد تا کنترل کند هر برنامهای که روی آنتن میرود کمک و اعانهای به برّ و تقوا باشد و هیچ برنامهای پخش نشود که اعانه به اثم و عدوان در آن باشد. البته این یک منظر و یک مدل برای بررسی برنامههای صدا و سیما است.
یک منظر و مدل دیگر هم به نظر من میتواند در این جا مورد استفاده قرار بگیرد که بالاتر از سطح اعانه به برّ و تقوا و عدم اعانه به اثم و عدوان است. این مدل دوم برگرفته از قاعده و وظیفهی «امر به معروف و نهی از منکر» است؛ یعنی شارع مقدس میفرماید نه تنها کمک به اثم و عدوان نکنید، نه تنها انگور را نفروشید که کسی برود شراب درست کند، بلکه جلویش را هم بگیرید که این قاعدهی نهی از منکر است. از طرف دیگر نه تنها کمک بکنید که دیگران کار خوب انجام دهند، بلکه امرشان هم بکنید که انجام بدهند؛ یعنی امر به معروف هم بکنید. حالا با این نگاه و از این منظر هم میتوانیم سراغ برنامههای صدا و سیما برویم و ببینیم که آیا واقعاً صدا و سیما مخاطبش را امر به معروف میکند یا خدایی نکرده دارد امر به منکر میکند؟! بد نیست که روایتی را از امام صادق (علیهالسلام) نقل کنم تا بتوانیم وضعیت خودمان را با آن بسنجیم. حضرت از قول پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل میفرماید که به اصحابشان فرمودند: زمانی خواهد آمد که زنان فاسد خواهند شد، جوانان به انواع فسادها و گناهها آلوده خواهند شد و کسی شما را امر به معروف و نهی از منکر نمیکند. اصحاب تعجب کردند و سوال کردند: آیا واقعاً چنین روزی خواهد آمد؟! پیامبر فرمودند: روزی میآید بدتر از این! روزی میآید که امر به منکر و نهی از معروف میشوید! یعنی اساساً منکر و معروف جایشان عوض میشود و همه به منکر دعوت میشوند و از معروف نهی میگردند! در هر صورت از این منظر هم میتوانیم به سراغ برنامهها و آموزههای صدا و سیما برویم و آنها را بررسی کنیم. متأسفانه میتوانم بگویم که از این منظر گاهی دیده میشود که در برنامههای صدا و سیما به نوعی نهی از معروف میشود و امر به منکر میگردد.
مطالب مرتبط در همین وبلاگ : رسانه ملّی و تربیت انقلابی / نقد بیرحمانه !!! / مخاطب نشناسی صدا و سیما / صدا و سیمای ...
نوشته شده توسط : سید کمیل
به اسم «وحدت» به «ساکتین فتنه» رأی نخواهیم داد
در یادداشتی که چند روز پیش نگاشتم، با استناد به نقل قول سایت نسیم به اذعان دکتر زاکانی نسبت به حضور ساکتین فتنه در لیست جبهه متحد اشاره کردم و نکاتی را یادآور شدم. پس از انتشار آن یادداشت، ایشان با ارسال متنی به نسیم در مورد اظهارات خود توضیحاتی دادند که مورد احترام بنده است. به هر حال، چه جناب آقای دکتر زاکانی عزیز به حضور ساکتین فتنه در لیست جبهه متحد اذعان کرده باشند و چه نکرده باشند، اصل سخن در این است که نمیتوان منکر حضور عناصری از این دست در آن لیست شد و عندالله هیچ حجتی برای رأی دادن به چنین اشخاصی نداریم.
وقتی با شناخت عقبه و سابقه و عملکرد افراد یقین داریم که در لیست جبهه متحد، به جهت سازوکار معیوب و سهمیهبندی شدهاش راه برای نفوذ عناصری از «ساکتین فتنه» هموار شده است، دیگر نیاز به اعتراف و اذعان این یا آن نیست. مراد از ساکتین فتنه افراد صاحب تریبونی است که در ایام فتنه ترجیح دادند محافظهکارانه در گوشهای تماشاچیِ خون دل خوردن رهبرمان باشند و از ترس موضعگیری نکنند. لذاست که میگوییم «لیستی رأی دادن» هیچ وجه عقلی و حجیّت شرعی ندارد.
فتنه را نباید دستکم گرفت؛ فتنه امتحان بزرگی بود که جامعه اسلامیمان پشت سر نهاد و پیروز میدان این امتحان، مردمی بودند که با صبر و بصیرت 8 ماهه خود، حماسه 9 دی را آفریدند، نه سیاستبازانی که منتظرند ببینند باد از کدام سو به کدام سو میوزد تا کِشتیهای منافع شخصی و باندی و حزبی و گروهی خود را به آب اندازند و از آب گلآلود فتنه ماهی مطلوب را صید کنند.
فتنه را که پشت سر نهادیم، یعنی آبدیدهتر شدیم؛ یعنی محکمتر شدیم؛ یعنی خالصتر شدیم؛ یعنی مردم با چشم باز شناختند کسانی را که آب به آسیاب دشمن ریختند و دیدند آنهایی را که سکوت کردند هر چه مولایمان فرمود سکوت نکنید و در دفاع از نظام اسلامی علیه فتنهگران صریحاً موضعگیری کنید. حال که فتنه را پشت سر گذاشتیم، با کدامین منطق میخواهند ما را به عقب بازگردانند؟ با کدامین استدلال میتوان این ملّت را قانع کرد که باز هم به ساکتین فتنه رأی دهید؟ کدامین مصلحت میتواند قویتر از حذف ساکتین فتنه از قوه قانونگذاری این نظام باشد؟ وحدت؟!
وحدت خیلی خوب است، آنهم وحدت نیروهای انقلاب حول محور ولایت و پرچمدار نظام؛ در این تردیدی نیست، اما آیا منظور رهبر انقلاب از وحدت، «وحدت لیستی» است؟! آیا لیست واحد لزوماً میتواند تأمینکننده «وحدت حقیقی» نیروهای انقلاب باشد؟! و آیا اگر به لیست واحد نرسیدیم ـکه نهایتاً هم نرسیدیمـ لزوماً به این معنا است که با هم وحدت نداریم؟! این چه منطقی است؟ چه کسی از این منطق منتفع میشود؟ انقلاب؟ اسلام؟ نظام؟ مردم؟ یا...
ما وحدت همه نیروهایی که دل در گرو نظام دارند را مهم میدانیم و آن را ارج مینهیم و برای تحقق آن تلاش میکنیم؛ اما وقتی هنگامه انتخاب فرا میرسد، تکلیفمان وحدت لیستی نیست؛ تکلیف، «انتخاب اصلح» است و هیچ چیز دیگر نمیتواند و نباید مانع انجام این تکلیف الهی شود. وقتی پای انتخاب «اصلح» به میان آمد، دیگر جایی برای «ساکتین فتنه» باقی نمیماند، حتی به اسم وحدت!
ساکتین فتنه، اگر از خبط بزرگی که در دوران فتنه مرتکب شدند پشیمان و نادمند ـکه انشاءالله چنین باشندـ در داخل دایره نظام و علاقمندان انقلاب تعریف میشوند و ما با آنها هم به همین اندازه احساس اشتراک و اتحاد داریم، اما اینها دیگر نباید توقع داشته باشند مردمی که در کوران فتنه خوش درخشیدند و سران فتنه را به زبالهدان تاریخ فرستادند، حالا به اسم وحدت به ساکتین فتنه اعتماد کنند و آنها را به قوهای بفرستند که باید «در رأس امور» باشد.
به فرموده رهبر معظم انقلاب، مجلس باید «عصاره فضایل ملّت» باشد؛ تحقق این هدف جز با انتخاب فاضلترینها و صالحترینها امکانپذیر نخواهد بود و مسلماً ساکتین فتنه را نمیتوان عصاره فضایل ملّتی دانست که چشم فتنه را کور کرد. این ملّت در فتنه، «سران فتنه» را از حضور در عرصه نظام پالایش کردند و در این انتخابات به فضل الهی «ساکتین فتنه» را از قوه مقننه نظام تصفیه خواهند کرد، إنشاءالله.
نوشته شده توسط : سید کمیل
برادر عزیزمان، جناب آقای دکتر زاکانی، سخنگوی جبهه متحد اصولگرایان در همایش مشارکت حداکثری در انتخابات فرمودند: «ما تلاشمان را برای اینکه ساکتین فتنه در لیست جبهه متحد نباشند کردیم اما زورمان بیشتر از این نرسید؛ اینکه گفته میشود آقای الف هم در لیست ما وجود دارد دلیلش این است که زورمان نرسید».
این جملات را باید یک «اعتراف بزرگ» دانست! اما اعتراف به چه؟
1. اعتراف به اینکه در لابهلای لیست جبهه متحد، علیرغم تلاشهای صورتگرفته و علیرغم آنچه تاکنون جبهه متحد ادعا میکرد، سرانجام تعدادی از عناصر نامطلوبی که به عنوان ساکتین فتنه شناخته میشوند، توانستهاند نفوذ کنند.
2. اعتراف به اینکه جبهه متحد تاکنون با مردم و بدنه اجتماعی اصولگرایی برخورد صادقانهای نداشته است؛ زیرا تا قبل از این، همواره اینگونه تبلیغ میشد که «ساکتین فتنه» خط قرمز جبهه متحد است و یکی از ملاکهای اصلی صلاحیت ورود به لیست جبهه متحد مرزبندی صریح با فتنه بوده است.
3. اعتراف به اینکه سهمخواهیها و قبیلهگراییها نتیجهای جز نفوذ عناصر نامطلوب در جبههای که قرار بود سامانه وحدت نیروهای انقلاب باشد، نداشته و سرانجام به اسم وحدت اصولگرایان، با ساکتین فتنه وحدت شده است.
4. اعتراف به اینکه سامانه معیوب و ناقص 7+8 کارآمدی لازم و قدرت جلوگیری از نفوذ ساکتین فتنه را نداشته و اگر امثال علی مطهری هم نتوانستهاند وارد لیست شوند، نه به خاطر اعتقاد اعضا به حذف ساکتین فتنه و فیلترینگ قوی 7+8 بلکه یا به جهت زور امثال آقای زاکانی بوده و یا از ترس آبروریزی بیشتر بوده است.
5. اعتراف به اینکه همه دغدغهها و نگرانیهایی که جبهه پایداری از ماهها پیش در خصوص ناکارآمدی 7+8 و خطر حضور نمایندگانی از طرف لاریجانی و قالیباف در آن مطرح میکرد، صحیح و منطقی و دوراندیشانه بوده است، هرچند همواره با بیمهری و کملطفی دوستانی نظیر دکتر زاکانی مواجه میشد.
6. اعتراف به اینکه خطر اتصال و نزدیکی به کانونهای قدرت و ثروت که از مدتها پیش توسط مقام معظم رهبری نسبت به آن هشدار داده شده بود، توسط جبهه متحد نادیده و ناشنیده گرفته شده و متأسفانه این جبهه در این پرتگاه خطرناک لغزیده است.
7. اعتراف به اینکه علیرغم آنچه در بیانیه جامعتین ذکر شد، نمیتوان به لیست 30 نفره جبهه متحد از صدر تا ذیل رأی داد؛ و مردم باید برای شناخت افراد لیست تلاش بیشتری کنند. زیرا با وجود تلاشهای مخلصانه امثال آقای زاکانی متأسفانه تعدادی از ساکتین فتنه با توسل به کانونهای قدرت و ثروت توانستهاند در لیست جبهه متحد نفوذ کنند.
اما نکته پایانی؛
با این اعتراف بزرگ باید فاتحه «لیست جبهه متحد» را خواند. اعتراف آقای زاکانی و اذعان به حضور عناصر نفوذی در این لیست، تأکید و تأیید مجددی است بر اینکه «لیستی رأی دادن» هیچ وجه و حجیّت شرعی ندارد.
با این وصف، از برادر مخلص و عزیزمان جناب آقای دکتر زاکانی انتظار میرود شجاعانه روشنگری کرده و با معرفی اسامی افراد نفوذی در لیست جبهه متحد، مانع از رأیآوری ساکتین فتنه آن هم به اسم اصولگرایان شوند.
پ.ن:
مطلبی نوشتم درباره اذعان دکتر زاکانی به حضور «ساکتین فتنه» در لیست جبهه متحد:
http://www.rajanews.com/Detail.asp?id=117940#msg
برادران جهان نیوز، بدون هیچ دلیلی مدعی شده اند که جناب دکتر زاکانی اصلاً چنین جملاتی را نفرموده اند: http://www.jahannews.com/vdcivuaryt1azp2.cbct.html
این در حالی است که من اون جملات رو عیناً از متن خبر سایت نسیم کپی پیست کرده بودم:
http://nasimonline.ir/NSITE/fullstory/news/?id=329998
حالا به نظرتون کی درست میگه؟! فرضاً هم آقای زاکانی اون جمله رو نفرموده باشند، آیا کسی نسبت به حضور «ساکتین فتنه» در لیست جبهه متحد شک داره؟! حتماً باید اسم ببرم؟!
خدا عاقبتمون رو به خیر کنه!
نوشته شده توسط : سید کمیل
لیست کل یادداشت ها