سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جریان فتنه و هدفمندسازی یارانه‏ها

یکشنبه 89 آبان 23 ساعت 12:55 عصر

مصاحبه با خبرگزاری فارس
جریان فتنه تشویش اذهان عمومی در حاشیه اجرای هدفمند سازی یارانه‌ها را نشانه‌ رفته است


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


رابطه مقام معظم رهبری با مراجع

دوشنبه 89 مهر 26 ساعت 7:41 صبح

مصاحبه با خبرگزاری رسا
رابطه مقام معظم رهبری با مراجع مستحکم‌تر از آن است که با تبلیغات کودکانه دشمن مخدوش شود


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


منشور قرآن یا منشور کورش؟!

چهارشنبه 89 مهر 7 ساعت 2:45 عصر

مصاحبه با خبرگزاری فاس
حمایت از احمدی‏نژاد به دلیل ترویج منشور قرآن است، نه منشور کورش!


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


نقد عملکرد سازمان تبلیغات اسلامی

سه شنبه 89 تیر 15 ساعت 10:20 صبح

به یاری خدا قصد داریم «سازمان تبلیغات اسلامی» را که یکی از نهادهای فرهنگی کشور و از متولیان اصلی فرهنگ عمومی است و ریاست آن را هم مقام معظم رهبری انتخاب می‏کنند، به صورت جدی و البته منصفانه نقد کنیم؛ لذا از همه دوستان دعوت می‏کنم ضمن بیان نقدهای منصفانه خود، راهکار مناسب جمع‏آوری انتقادات را هم پیشنهاد کنند. به عنوان مثال شما می‏توانید به سؤالات زیر پاسخ دهید:
- به نظر شما این سازمان تا چه حد توانسته در انجام وظایفش موفق باشد؟
- آیا نقش سازمان تبلیغات را در فرهنگ عمومی و دینی کشور پررنگ احساس می‏کنید؟
- عملکرد این سازمان را در طول یک سال گذشته و فتنه پس از انتخابات چطور ارزیابی می‏کنید؟
- وضعیت نابسامان عفاف و حجاب در جامعه را تا چه حد متأثر از کم‏کاری‏های این سازمان می‏دانید؟
شما همچنین می‏توانید در صورت تمایل، یادداشتی مستقل در نقد سازمان تبلیغات اسلامی بنویسید تا لینک تمام نقدها در یکجا گردآوری شده و جهت استفاده مدیران و مسؤولان این سازمان ارائه شود.
 
لینک‏هایی برای مطالعه پیش از اظهار نظر:
 *
شرح وظایف سازمان تبلیغات اسلامی
 * چارت تشکیلاتی سازمان تبلیغات اسلامی
 * وظایف سازمان تبلیغات در قانون گسترش فرهنگ حجاب و عفاف


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


نقش عوامل خاکستری فتنه در تخریب سید حسن خمینی

چهارشنبه 89 خرداد 19 ساعت 10:47 صبح

درباره سخنرانی ناتمام حجت الاسلام سید حسن خمینی تحلیل‌ها و تفسیرهای گوناگونی ارائه شد که از نظر نگارنده، یک سر در افراط (عامل فتنه خواندن ایشان) و یک سر در تفریط (جمعیت اندک و افراطی خواندن معترضان ایشان) دارد.
البته آنچه واضح است و هر تحلیلگری بدون نگاه مغرضانه می‌تواند درک کند این است که بین مشی و سلوک آقای سید حسن خمینی در یک سال گذشته و عملکرد اعتراضی مردم در روز جمعه ارتباط وجود دارد و به عبارت بهتر، شعارهای لاینقطع مردم به هنگام سخنرانی ایشان پژواک طبیعی عملکرد یک سال گذشته خود ایشان بود.
به هر صورت در این نوشتار به دنبال بسط بیشتر این مطلب نیستیم؛ بلکه آنچه از روز جمعه ذهن بنده را به خود مشغول داشته و به شکل ناخوشایندی جای خالی تحلیل پیرامون آن را احساس می‌کنم این است که چرا به نقش عوامل پشت پرده‌ای که این ماجرای تلخ را رقم زدند اشاره‌ای نمی‌شود و چرا کسی پیگیر رسواسازی بدخواهان سید حسن نیست!؟
برای روشن شدن مطلب لازم است به چند نکته دقت شود:
1- به خاطر دارم که در همان هفته‌های نخست فتنه 88 خبری منتشر شد مبنی بر دیدار سید حسن خمینی با مقام معظم رهبری؛ اگرچه جزئیات آن خبر هیچگاه به اطلاع عموم نرسید، اما دو نکته اصلی در آن به چشم می‌خورد: یکی تلاش سید حسن برای میانجی‌گری و وساطت برای سران فتنه که با عناد و لجاجت خویش، با پای خود از کشتی نجات نظام بیرون رفته بودند و دیگری تأکید مقام معظم رهبری بر لزوم جبران اشتباهات آنان و توصیه حضرت آیت الله خامنه‌ای به سید حسن برای پی‌گیری رشد علمی و درسی؛ این یعنی وقتی سران فتنه و دست‌اندرکاران آن با اقتدار مثال‌زدنی نظام در برخورد با فشارهای نامعقول و بدعتهای غیرقانونی خود مبنی بر ابطال انتخابات مواجه شدند، به سراغ چهره‌ای موجه رفتند تا با کشیدن پای او به میدان بازی‌های سیاسی خود بتوانند او را نیز در راه اهداف خود خرج کرده و در پشت او سنگر گرفته و به حضور فتنه‌جویانه خود در درون نظام ادامه دهند که البته با تدبیر عمیق مقام معظم رهبری، در آن مقطع از دستیابی به هدف خود بازماندند.
2- یک بار دیگر به لیست رؤوس علل اعتراض مردم به جناب حجت الاسلام سید حسن خمینی توجه کنید:
 - عدم شرکت معنادار در مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری دکتر احمدی‌نژاد
- تفقد از خانواده افراد بازداشت شده در فتنه اخیر و دیدار با فتنه‌گران پس از آزادی
- سکوت در برابر هجمه جریان فتنه به مقدسات و اصول انقلاب و آرمان‌های امام راحل (مانند مسأله فلسطین و روز قدس، استکبارستیزی و 13 آبان، امام حسین(ع) و روز عاشورا و...)
- دیدار با آقای صانعی بلافاصله پس از خلع وی از مرجعیت توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه
- موضع گیری معکوس در قبال هتک حرمت امام راحل در روز 16 آذر
- نامه شدید اللحن به ضرغامی و موضع گیری ناسنجیده علیه مستند شاخص
- شرکت در مراسم عروسی فرزند یکی از عوامل فتنه و حضور در جمع سران فتنه
نگارنده در صدد توجیه هیچ یک از اشتباهات سیاسی جناب آقای سید حسن خمینی نیست و قصد نادیده گرفتن نقش «اراده» هر شخص در انجام اعمالش را نیز ندارد، اما توجه به یک مطلب می‌تواند راهگشا باشد؛ چه کسی باور می‌کند که سید حسن خمینی، فرزند مرحوم حاج احمد خمینی، نوه امام خمینی، خودش به دست خودش و با قصد و اراده و اختیار کامل و رضایت تامّ خودش اقدام به این اعمال کرده باشد!؟
آیا نقش علل و عوامل پشت صحنه‌ای که سید حسن را وارد پروژه ناموفق میانجیگری کردند و از آن طرفی برنبستند، در تمام حوادث بعدی به چشم نمی‌خورد!؟ آیا نباید از خود بپرسیم که چه کسانی در پشت چهره محبوب و معصوم این سید جوان سنگر گرفته و خود را مخفی کرده‌اند!؟
آیا نباید به دنبال یافتن پاسخ این سؤال باشیم که چه کسانی از عدم شرکت سید حسن در مراسم تنفیذ و تحلیف سودمند شدند!؟ چه کسانی خبر دیدار سید حسن با خانواده بازداشت شدگان را تیتر یک رسانه‌هایشان کردند و از این کار به دنبال چه هدفی بودند!؟ چه کسانی احتمالاً سید حسن را مجبور به موضع گیری در برابر مستند شاخص و عکس العمل واژگونه در قبال هتک حرمت به امام در 16 آذر کردند و از این اقدام چه منفعتی بردند!؟ چه کسانی سید حسن را علی رغم میل باطنی‌اش وادار به شرکت در مراسم عروسی کذایی کردند و باز بر خلاف میل او، عکس‌های حضور او را بر سر میزی که سران فتنه را گرد هم آورده بود به بیرون انعکاس دادند!؟ و نهایتاً چه کسانی در جلسه محفلی 2 هفته پیش خود راهبرد تفرقه افکنی میان امام و مقام معظم رهبری را با تکیه بر نقش سید حسن خمینی تصویب کرده و باز هم با جلو انداختن او به دنبال تأمین اهداف خود هستند!؟
3- نکته جالب توجه در این ماجرا آن است که متأسفانه نقش این عوامل پنهانی و مردان خاکستری تا کنون از دیده‌ها مخفی مانده و آنها با آرامش خیال مشغول تدوین و تکمیل پروژه‌ها و آزمون و خطای راهبردها و راهکارهایشان هستند. گویی ما سرمایه‌هایی معنوی مانند حجت الاسلام سید حسن خمینی را مفت و مجانی به دست آورده‌ایم که حالا آقایان با کج اندیشی‌ها و هواپرستی‌هایشان آن را بازیچه امیال و مطامع دنیایی و شهوتِ قدرت خویش قرار داده و به سادگی خرج نمایند! مسلماً جناب سید حسن خمینی در صورتی که همچون گذشته و با تأسی به سیره پدر بزرگوارشان همچنان در خط امام و پیرو ولایت باشند و البته به توصیه پدرانه مقام معظم رهبری مبنی بر پیگیری رشد علمی و درسی خویش عمل کنند، یکی از سرمایه‌های علمی و معنوی ارزشمند نظام مقدس جمهوری اسلامی و الگویی برای جوانان انقلابی خواهند بود؛ لذا به نظر بنده از ماجرای روز جمعه نباید به سادگی عبور کرد و صرفاً با تحلیل‌های سطحی به دنبال اخطار و هشدار به شخص سید حسن خمینی باشیم؛ بلکه باید هوشمندانه پشت پرده را ببینیم و به دنبال برملا کردن چهره‌هایی باشیم که آرام و بی سروصدا مشغول سوزاندن مهره‌های نظام و تخریب چهره‌های محبوب و غارت سرمایه‌های معنوی کشور هستند.
4- با این تحلیل، نگاه عطوفت آمیز و بوسه پدرانه مقام معظم رهبری بر پیشانی سید حسن در روز جمعه را نیز می‌توان در همین راستا ارزیابی نمود و توضیح داد که بحمدالله برخلاف خواست پرده‌نشینان خاکستری فتنه، رهبر معظم انقلاب حساب سید حسن را از ایشان جدا دانسته و همچنان علاقه مندند که سید حسن با مرزبندی میان دوستان و دشمنان نظام اجازه سوء استفاده عده‌ای قدرت پرست از او را ندهد. یاد باد معلم عزیزی که روزگاری پیش، وقتی چند دوست ناباب اطراف من را گرفته بودند، برای بیان احساس خطرش نامه‌ای به من نوشت که جمله آغازینش را هرگز فراموش نمی‌کنم:
مرغ پر نارسته چون پرّان شود لقمه هر گربه درّان شود!!!
البته توجه به این نکته هم خالی از لطف نیست که چه بسا منظور خیل میلیونی مردمی که روز جمعه با شعارهای خود اجازه سخنرانی به سید حسن خمینی را ندادند هم همین بوده باشد؛ که جز این هم نبود!
لینک مطلب در جهان نیوز


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


آقای مطهری، کینه‏توزی بس است

دوشنبه 89 خرداد 17 ساعت 9:17 صبح

یکی از زشت‌ترین رذایل اخلاقی «حقد» به معنی کینه‌توزی است. علی(ع) پست‌ترین خوی‌ها را کینه دانسته و سخت‌ترین دل‌ها را دل کینه‌ورز می‌داند. ایشان کینه را به عنوان منشأ تمام عیوب و عامل اصلی «فتنه‌ها» معرفی می‌فرمایند. امام متقین(ع) کینه‌توزی را شیوه و شیمه حسودان خوانده و شدت کینه‌توزی را ناشی از شدت حسادت می‌دانند. امیرمؤمنان(ع) انسان حقود یا کینه‌ورز را «بیماری روانی» می‌دانند که در آتش حقد و حسد خود می‌سوزد و در منجلاب خودساخته‌اش دست و پا می‌زند و عذاب می‌کشد.[1]
آقای علی مطهری در یادداشتی که برای سایت تابناک نوشته‌اند، متأسفانه بار دیگر ثابت کرده‌اند که نمونه مجسّم یک انسان بیماردل و یک حقودِ حسودِ به تمام معنا هستند و این بیماری تا حدی در ایشان شدت گرفته است که دیگر هیچ مرز و خط قرمزی را در کینه‌ورزی نمی‌شناسند. ایشان در یادداشت پست و موهن خود صراحتاً به «مردم»، «رئیس جمهور» و حتی «مقام معظم رهبری» اهانت کرده و نشان داده‌اند که مرض حقد چگونه می‌تواند چشمِ دل را کور و گوشِ دل را کر کند. در خصوص یادداشت ایشان اشاره به چند نکته لازم است:
1- این یادداشت ظاهراً در دفاع از «سید حسن خمینی» نگاشته شده است؛ کسی که عملکرد نابخردانه‌اش در طول ماجرای فتنه اخیر و همراهی و حمایت او از سران فتنه برای مردم بصیر و هوشیار ایران اسلامی روشن شده و به همین دلیل با بصیرت انقلابی خود در اقدامی خودجوش از سخنرانی او در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) جلوگیری کردند.
2- همان‌طور که علی(ع) فرمودند، حقد و کینه در رأس تمام عیوب و رذایل است؛ (رأس العیوب الحقد). با مروری بر یادداشت آقای مطهری می‌توان درستی کلام حضرت را به خوبی دریافت؛ زیرا یادداشت کوتاه ایشان حاوی مجموعه‌ای کم‌نظیر از گناهان و بی‌تقوایی‌های کلامی است؛ در این یادداشت کوتاه گناهانی نظیر «دروغ»، «تهمت»، «بهتان»، «افتراء» و «خصومت» به چشم می‌خورد که جای بسی تأسف دارد. البته از انسان حقودِ حسودی همچون آقای مطهری چیزی جز این نیز انتظار نمی‌رود که از هر فرصت و بهانه‌ای برای ابراز کینه‌های دیرین خود استفاده کرده و به لجن‌پراکنی مشغول شود و مسلماً در این میان سایر بدی‌ها و زشتی‌های ایشان نیز رخ می‌نمایاند.
3- ایشان در حالی ماه‌هاست سعی دارد رئیس جمهور را به عنوان یکی از «عوامل فتنه» اخیر معرفی کند که بر اساس منطق علی(ع) سبب فتنه‌ها، حقد و کینه است و ریشه کینه نیز حسادت است. (سبب الفتن الحقد) و (شدة الحقد من شدة الحسد). بر این مبنا باید آقای مطهری را یکی از «عوامل اصلی فتنه» دانست؛ زیرا حقد و حسادت ایشان نسبت به رئیس جمهور و مردم مؤمن انقلابی که سر سازش با جریان فتنه‌گر و حامیان آن را ندارند بر همگان روشن است. امروز چه کسی است که نداند ریشه اظهارات و بیانات دشمن شادکن آقای مطهری کینه‌ورزی ایشان نسبت به رئیس جمهور است؟ چه کسی است که نداند آقای مطهری کینه مردمی را به دل گرفته است که با شناخت دقیق حق و باطل، فریب تحلیل‌ها و آدرس‌های غلطی که ایشان پس از انتخابات سعی می‌کرد به آنان بباوراند را نخوردند؟
4- زشت‌ترین و زننده‌ترین بخش یادداشت آقای مطهری را باید پاراگراف نهایی ایشان دانست؛ جایی که می‌نویسد: «آقایانی که اصرار بر شبیه‌سازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام دارند آیا صحیح می‌دانند که آنها و دار و دسته شان را به سپاه عمر سعد و ابن زیاد تشبیه کنیم که در روز عاشورا با ایجاد سر و صدا اجازه نمی دادند نوه پیغمبر سخن بگوید؟» زشتی این کلام وقتی روشن می‌شود که خواننده بداند که چه کسی در روز 14 خرداد اقدام به «شبیه‌سازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام» کرد. آری، همه مردم مؤمن و ولایتمداری که روز جمعه در حرم امام راحل(ره) حضور داشتند می‌دانند که مقام معظم رهبری چندین بار در خطبه اول نماز جمعه با تشبیه مقاطعی از تاریخ معاصر و حوادث اخیر به حوادث صدر اسلام و خصوصاً نحوه برخورد علی(ع) با طلحه و زبیر، فلسفه برخورد قاطع نظام با فتنه‌گران و اوباش آنان را تبیین کردند.
ایشان در فرازی از بیاناتشان فرمودند: «یک نکته‌ى اساسى دیگر در مورد خط امام و راه امام این است که امام بارها فرمود قضاوت در مورد اشخاص باید با معیار حال کنونى اشخاص باشد. گذشته‌ى اشخاص، مورد توجه نیست. گذشته مال آن وقتى است که حال فعلى معلوم نباشد. انسان به آن گذشته تمسک کند و بگوید: خوب، قبلاً اینجورى بوده، حالا هم لابد همان جور است. اگر حال فعلى اشخاص در نقطه‌ى مقابل آن گذشته بود، آن گذشته دیگر کارائى ندارد. این همان قضاوتى بود که امام امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با جناب طلحه و جناب زبیر کرد. شما باید بدانید طلحه و زبیر مردمان کوچکى نبودند. جناب زبیر سوابقى درخشان دارد که نظیر آن را کمتر کسى از اصحاب امیرالمؤمنین داشت. بعد از به خلافت رسیدن جناب ابى‌بکر، در همان روزهاى اول، پاى منبر ابى‌بکر چند نفر از صحابه بلند شدند، اظهار مخالفت کردند، گفتند: حق با شما نیست؛ حق با على‌بن‌ابى‌طالب است. یکى از آن اشخاصى که پاى منبر جناب ابى‌بکر بلند شد و از حق امیرالمؤمنین دفاع کرد، زبیر است. این سابقه‌ى زبیر است. مابین آن روز و روزى که زبیر روى امیرالمؤمنین شمشیر کشید، فاصله بیست و پنج سال است. امیرالمؤمنین با اینها چه کرد؟ جنگید. امیرالمؤمنین از مدینه لشکر کشید، رفت طرف کوفه و بصره، براى جنگ با طلحه و زبیر. یعنى آن سوابق محو شد، تمام شد.»
با این حال جای تأسف است که کسی که عنوان «نمایندگی مردم در مجلس» را هم یدک می‌کشد، چنین گستاخانه و بی‌پروا دهان گشوده و اینگونه جاهلانه  گزافه‌گویی کند.
5- به لطف الهی و مدد انفاس قدسیه امام راحل، امروز مردم ایران اسلامی آگاه‌تر و بیدارتر از آن هستند که گوش به مطالبی چون آنچه آقای مطهری نگاشته است بسپارند و یا تحت تأثیر آن واقع شوند؛ مردم در 9 دی و 22 بهمن همه حرف خود را زدند و داغ تسلیم و کج‌روی را بر دل امثال آقای مطهری نشاندند و بحمدالله چهره امثال آقای مطهری امروز برای مردم ما شفاف و روشن شده است؛ اما سخن در این است که تا کی باید به بیماردلانی چون آقای مطهری (الحقد داءٌ دویٌّ و مرضٌ موبئ)، فرصت داد که با هزینه کردن از بیت المال به تخلیه روانی و تسکین امراض درونی خود بپردازند؟ آیا عزمی در نمایندگان مجلس برای برخورد قاطع با چنین گستاخانی وجود ندارد؟ آیا ریاست محترم قوه قضائیه که توهین کنندگان به رئیس مجلس را آنطور توبیخ و تهدید کرد، قصد ندارد جلوی اهانت کنندگان به مردم، رئیس جمهور و مقام معظم رهبری را بگیرد؟
6- در پایان با توجه به روایتی که از امام علی(ع) بیان شد (الحقد داءٌ دویٌّ و مرضٌ موبئ)، به جناب آقای علی مطهری اکیداً توصیه می‌کنم جهت درمان بیماری حقد و حسد خود چاره‌ای اساسی بیندیشند. گرچه باز هم بنا به تعبیر امام متّقین، دوای امراض و بیماری‌های درونی چیزی جز «تقوی» نیست. (فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُم)؛ آقای مطهری، «اتّقوا الله و قولوا قولاً سدیداً».
__________________
[1]. الحقد ألأم العیوب؛ ألأم الخُلق الحقد؛ أشد القلوب غلاً قلب الحقود؛ رأس العیوب الحقد؛ سبب الفتن الحقد؛ الحقد شیمة الحسدة؛ شدة الحقد من شدة الحسد؛ الحقود معذب النفس متضاعف الهم؛ الحقد داء دوی و مرض موبئ. (غررالحکم و دررالکلم)


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


دفاع از هویت آرمانی مدرسه عالی شهید مطهری

یکشنبه 89 فروردین 29 ساعت 7:35 عصر

- به‏ش اس‏ام‏اس زدم: «فردا روز آغازین جنگ بر سر آرمان وحدت حوزه و دانشگاه است...»؛
- جواب داد: «ول کن بابا حوصله داری!»
- به‏ش جواب دادم: «مشکلات مملکت ناشی از آدم‏های بی‏حوصله‏ای مثل شماست!»
- به طعنه جواب داد: «ثمرات تلاش‏های مدبّرانه شما را هم دیده‏ایم!»
- جواب دادم: «خدا را شکر می‏کنم که اگر تدبیر ندارم، لاأقل یک جو غیرت دارم، آرمان دارم، توکل دارم و... امیدوارم در فرصت مقتضی بتوانم با ثمرات تلاش‏های مدبرانه شما هم آشنا شوم؛ البته اگر منظورتان از تدبیر، همان عافیت‏طلبی نباشد!»
- دیگه به‏م اس‏ام‏اس نزد!

 پرونده جهاد برای حفظ هویت آرمانی مدرسه عالی شهید مطهری
 
شلیک شورای عالی انقلاب فرهنگی به مغز مطهری 
 استمداد دانشطلبان مدرسه عالی شهید مطهری از رهبر انقلاب
 بازخوانی سخنان رهبر انقلاب درباره مدرسه عالی شهید مطهری
 نامه طلاب و دانشجویان مدرسه عالی شهید مطهری به آقای امامی کاشانی
 تغییر نام مدرسه عالی شهید مطهری زمینه‌ساز "استحاله نرم " آن است
 ابهامات جدی در درخواست امامی کاشانی برای تغییر نام مدرسه عالی
 بیانیه طلبه‌-دانشجویان مدرسه عالی شهید مطهری
 تغییر ماهیت مدرسه عالی شهید مطهری یک فاجعه فرهنگی است
 اعتراض طلاب و فضلای حوزه علمیه قم به تغییر نام مدرسه عالی شهید مطهری
 انتقاد یک دانش‌آموخته مدرسه عالی شهید مطهری از مدیریت این مرکز 
 پاسخ‌ طلبه-دانشجویان به مصاحبه معاون آموزشی مدرسه عالی شهید مطهری
 عنوان "دانشگاه " موجب ارتقای مدرسه عالی شهید مطهری نیست
 هویت حوزوی مدرسه عالی شهید مطهری باید حفظ شود
 جدا کردن فضای حوزوی از مدرسه عالی شهید مطهری کم‌تدبیری است
 دانش‌طلبان مدرسه عالی شهید مطهری از تغییر نام این مرکز ناراضی هستند
 تغییر نام مدرسه عالی شهید مطهری به دانشگاه بدون کار کارشناسی انجام شد
 بررسی مجدد نام مدرسه شهید مطهری در شورای انقلاب فرهنگی موجه است
 تبدیل مدرسه عالی شهید مطهری به دانشگاه نوعی ارتجاع فرهنگی است
 روح کلی حاکم بر مدرسه شهید مطهری حوزوی است و باید حفظ شود
 تربیت افراد مسلط به علوم حوزوی و علوم انسانی غربی ضروری است

 زیّ طلبگی در تبدیل مدرسه عالی شهید مطهری به دانشگاه زیر سؤال می‌رود
 
جدا کردن طلاب مدرسه عالی شهید مطهری از فضای حوزه نگران کننده است
 به نظر من هم مدرسه عالی شهید مطهری نیاز به تغییر نام نداشت
 تغییر نام مدرسه عالی به دلیل عدم درک درست از نظام آموزشی مطلوب
 مرگ تدریجی یک رویا!
 نماد وحدت در دفترچه خاطرات
 آیت الله امامی کاشانی: مدرسه عالی شهید مطهری به هیچ وجه تغییر نمی‏کند
 سخنان آیت‌الله امامی کاشانی گامی مثبت و نقطه‌ای امیدبخش است
 شادمانی دانشجویان مدرسه عالی شهید مطهری از عدم تغییر نام این مرکز
 اجماع طلاب ومدیریت مدرسه شهید مطهری برای دانشگاه شدن ضروری است
 باقرزاده خواستار رفع شبهه از مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی شد 
 
مرحمت فرموده ما را مس کنید... 
 
دانشگاه شهید مطهری باید زیرنظر مدرسه عالی شهید مطهری فعالیت کند
 گزارش خبری فارس از یک هفته جدال بر سر نام مدرسه عالی شهید مطهری


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


شلیک شورای عالی انقلاب فرهنگی به مغز مطهری

جمعه 89 فروردین 27 ساعت 2:0 عصر

چهارشنبه صبح (25/1/89) خبری مُضحک و موهن بر روی خروجی خبرگزاری‏ها و سایت‏های خبری قرار گرفت که برای کسانی که با اصل ماجرا آشنا بودند بسیار تعجب‏انگیز شد: «بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، به درخواست آیت الله امامی کاشانی، مدرسه عالی شهید مطهری به دانشگاه ارتقاء!!! یافت.» گویی آواری از غم و اندوه و را یک‏جا روی قلبم خالی کرده باشند! بعد از ظهر همان روز با خبر شدم که «طلاب و دانشجویان» مدرسه عالی هم در انتقاد به این اقدام نابخردانه تجمع خودجوش اعتراضی برگزار کرده‏اند و حتی حضور و توجیه‏های دست‏وپا شکسته تولیت و معاون پژوهشی مدرسه هم نتوانسته بچه‏ها را قانع کند و اعتراض همچنان ادامه دارد.
جهت اطلاع کسانی که از اصل ماجرا مطلع نیستند و پاراگراف قبلی را تعجب‏آور می‏دانند باید چند نکته را توضیح دهم تا روشن شود که چرا مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی از منظر قاطبه «طلبه_دانشجو»های مدرسه عالی شهید مطهری نه تنها مایه خوشحالی و افتخار نیست، بلکه به منزله تحقیر و توهینی بزرگ به آنها و مهم‏تر از ایشان یک دهن‏کجی بی‏ادبانه به یکی از مهم‏ترین آرمان‏های اصلی انقلاب اسلامی است که همواره مورد تأکید و عنایت ویژه امام راحل و مقام معظم رهبری بوده است.
1- سابقه مدرسه عالی به دوره قاجاریه بازمی‏گردد که در آن زمان میرزاحسین‏خان سپهسالار زمین فعلی مدرسه و مسجد را جهت تربیت طلاب علوم معقول و منقول وقف نمود و متولی این وقف و موقوفات متعدد آن را «شخص اوّل مملکت» قرار داد تا در هر دوره‏ای از زمان با بهره‏برداری از املاک و مستغلات درآمدزای جانبی آن به رتق‏وفتق امور مدرسه و رفع مایحتاج تحصیلی طلاب و اساتید آن همّت گماشته شود؛ (نکته داخل پرانتز اینکه: در طول سالیان درازی که من با مدرسه عالی در ارتباط هستم، متن کامل وقفنامه به دلایل واهی هیچ‏گاه در دسترس طلاب قرار نگرفته و سر در آوردن از آن به یکی از رموز و اسرار مدرسه تبدیل شده است! پرانتز بسته!)
2- با پیروزی انقلاب اسلامی از طرفی باید تکلیف مدرسه عالی سپهسالار توسط شخص اوّل مملکت یعنی امام خمینی(ره) مشخص می‏شد و از طرف دیگر آرمان «وحدت حوزه و دانشگاه» به عنوان یکی از مهم‏ترین افق‏های فکری و فرهنگی انقلاب هموراه از سوی خود امام راحل(ره) و روحانیان نخبه و برجسته‏ای همچون شهید مفتح و  شهید مطهری مطرح می‏شد. ایده شهید مطهری تبدیل مدرسه عالی سپهسالار به مکانی برای عینیّت‏بخشی به این آرمان و الگوسازی برای تحقق این افق مهم فرهگی بود و لذا به پیشنهاد ایشان، امام راحل(ره) حضرت آیت الله امامی کاشانی را که یکی از برجسته‏ترین شاگردان مکتب فقهی و اخلاقی امام محسوب می‏شدند، به سِمَت نائب‏التولیه مدرسه منصوب فرمودند؛ البته با شهادت استاد شهید مرتضی مطهری در اردیبهشت‏ماه 1358، مدرسه عالی سپهسالار به «مدرسه عالی شهید مطهری» تغییر نام داد تا فراموش نکند که باید همواره به دنبال تحقق آرمان «وحدت حوزه و دانشگاه» باشد که یکی از مهم‏ترین دغدغه‏های آن شهید سعید بود.(روحش شاد و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.)
3- پس از شهادت شهید مطهری، امام خمینی(ره) در دیدار با جمعی از طلاب مدرسه عالی می‏فرمایند:«من امیدوارم که خواهران و برادرانى که در مدرسه عالى شهید مطهرى- رحمه اللَّه- هستند و مشغول تحصیل و تبلیغ هستند توجه داشته باشند که مدرسه به اسم شهیدى است که براى اسلام مفید بود و نوشته‏هاى او و گفتار او مربى جوانان ما هست، و باید باشد. شما خواهرها و برادرها که در این مدرسه هستید برنامه‏تان را آن‏طور تنظیم کنید که از بین شما مطهرى‏ها، یا یک مطهرى، پیدا بشود. عزمتان جزم این معنا باشد، و توجهتان به خدا و اعمالتان خالص براى خداى تبارک و تعالى. جدیت کنید که در آن مدرسه که هستید تحصیل کنید. و بالاتر از تحصیل، تهذیب اخلاق [است‏]. اسلامى باشید و علوم اسلامى را با نفوس اسلامى تکمیل کنید. در کنار تحصیل جدى در احکام اسلام و معارف اسلامیه، تهذیب اسلامى داشته باشید.» و در حقیقت با این جمله چشم‏انداز و مانیفست مدرسه عالی را روشن می‏کنند و مسؤولان و طلاب مدرسه را به ادامه راه شهید مطهری و تربیت نوع ویژه‏ای از جامعه نخبه حوزوی_دانشگاهی که شهید مطهری مصداق عینی برتر آن بود فرا می‏خوانند.
4- با ارتحال امام عظیم‏الشأن ملت ایران، حضرت آیت الله خامنه‏ای رهبر معظم انقلاب اسلامی با ابقاء آیت الله امامی کاشانی بر مسند ریاست مدرسه عالی در دیدار اساتید و اعضاء هیأت علمی مدرسه، به صورت مبسوط مانیفست مطرح شده توسط امام(ره) را تشریح نموده و صراحتاً تأکید فرمودند که مدرسه عالی شهید مطهری دانشگاه نیست و البته حوزه هم نیست؛ بلکه محلی برای تربیت «تراز خاصی از روحانیان» است که نه در حوزه به مفهوم متعارف آن پرورش داده می‏شود و نه از دانشگاه به مفهوم متداول آن حاصل می‏شود. ایشان این تراز خاص از روحانیان را چنین ترسیم می‏کنند: «اینجا یک محلی است که باید روحانیونی تربیت کند که برای گسترش فکر متعالی اسلامی و همان تبیین بالحکمه و الموعظه الحسنه بسیار بسیار مفید باشند و تبیین حکیمانه دین و نه بیین عامیانه دین کنند. من فکر می‌کنم امروز ما به این احتیاج داریم. شاید ـ‌ ان شاء الله ـ مدرسه شما الگویی شود که نظیر آن حتی در حوزه‌ها و جاهای دیگر ساخته بشود و یک ترازِ خاصی از روحانی را در اینجا پرورش بدهد. یعنی، شما بر روحانی بودن و معمم بودن به خصوص پا فشاری بفرمایید.» (متن کامل بیانات معظّم‏له را دراینجا بخوانید.)
5- باتوجه به این چشم‏انداز روشن و امیدبخش، با هماهنگی‏ها و پی‏گیری‏های ارزشمندی که مدیریت مدرسه انجام داد، نسبت و ارتباط معقول و جمع پسندیده‏ای میان مدرسه عالی شهید مطهری و «نظام حوزوی» و «نظام دانشگاهی» برقرار شد؛ به طوری که از یک‏سو با تأسیس دو رشته «فقه و حقوق اسلامی» و «فلسفه و حکمت اسلامی» در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری مدرک معتبر وزارت علوم به دانش‏آموختگان مدرسه اعطاء می‏شد و وزارت علوم این مدرسه عالی را به عنوان یکی از مراکز آموزش عالی کشور می‏شناخت و از سوی دیگر به دلیل محتوای حوزوی دروس، حوزه علمیه قم با تطبیق واحدهای آموزشی مدرسه عالی با دروس متداول حوزه، فارغ‏التحصیلان مقطع کارشناسی مدرسه عالی را به عنوان طلبه پایه 7 و فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد را به عنوان طلبه پایه 10 پذیرش می کرد. (البته حوزه علمیه قم چند درس جنبی نظیر رجال و درایه را جداگانه از دانش‏آموختگان مدرسه عالی امتحان می‏گرفت.)
6- متأسفانه در سال‏های اخیر با وجود تلاش‏های قابل قدردانی که پیش از این صورت گرفته بود به دلایل متعدد که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می کنم سیر رو به رشد و تحسین‏برانگیز مدرسه عالی کُند و سپس متوقف و نهایتاً به یک سیر قهقرایی و رو به اضمحلال تبدیل شد و مدرسه عالی پس از تطوّر در قوس صعودی خود، در قوس نزولی تأسف‏باری واقع شد؛ اهمّ دلایل این حادثه غم‏انگیز از این قرار است:
الف/ کهولت سن، دغدغه‏ها و مسؤولیت‏های مهم‏تر آقای امامی کاشانی؛ مسؤولیت‏هایی نظیر عضویت در شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و... حتی خود ایشان چند سال پیش در پاسخ این اعتراض طلاب که چرا برای مدرسه و مدیریت آن وقت نمی‏گذارید، در جمع بچه‏ها قریب به این مضمون فرموده بودند که من به فکر مشکلات جهان اسلام
هستم و وقتم را برای امور کوچک و کم‏اهمیتی مثل مدرسه و مشکلات آن نمی‏توانم تلف کنم.
ب/ اعتماد بیش از اندازه آقای امامی کاشانی به چند فرد خاص و احاله کامل مدیریت مدرسه به ایشان؛ نتیجه این سوء تدبیر البته چیزی جز قبضه امور مدرسه در ید قدرت این چند نفر و سرکوب هرگونه جنبش و حرکت اصلاحی و انتقادی توسط ایشان نبوده است. (البته نمی دانم ایشان از چه سحر و جادویی برای تسخیر قلب آقای امامی کاشانی استفاده کرده‏اند که ایشان هرگز گوش شنوایی برای شنیدن صدای مخالفان این چند نفر ندارند؛ به طوری که هرکس نزد آقای امامی از یکی از ایشان انتقادی -گرچه به حق- کند، خودش در منظر آقای امامی تبدیل به یک موجود شریر و آشوب‏طلب می‏شود! حافظ علیه‏الرحمة می‏فرماید: من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف/تا به حدّی است که آهسته دعا نتوان کرد!)
ج/ سوء استفاده‏ها، بی‏تدبیری‏ها، بی‏برنامگی‏ها و عدم دلسوزی آن چند نفر معلوم‏الحال؛ شرح این قصه مفصّل است و این مقال کوتاه مجال پردازش آن نیست؛ ولی اینقدر می‏توان گفت که این چند نفر که خود روزی از بهترین فارغ‏التحصیلان مدرسه عالی و از مدافعان چشم‏انداز مطلوب امام و رهبری در مدرسه بودند، به علل گوناگونی که به تحلیل بنده سرآمد آن «استحاله تدریجی در جریان بیمارگونه شبه روشن فکری غربی» است، کم‏کم دست از آرمان اوّلیه برداشته و از طریق وُسطا و جاده تعادل «وحدت حوزه و دانشگاه» خارج شده و به دامان دانشگاهی‏شدن غلتیدند. شاهد این مطلب، تغییر زندگی بعضی از این افراد در سال‏های اخیر و خروجشان از زیّ طبلگی است که شعار آن در این سال‏ها همچون پُتکی بر سر دانش‏طلبان مدرسه فرود می‏آمد.
د/ کم‏کاری‏ها، کوتاهی‏ها، اغماض‏ها، بی‏بصیرتی‏ها و مصلحت‏اندیشی‏های نابجای طلاب و دانشجویان مدرسه عالی که در این سال‏ها فساد موجود در مدرسه را می‏دیدند و از زاویه انحراف مسؤولان بی‏کفایت مدرسه آگاه شده بودند و دَم بر نمی‏آوردند و اراده‏ای برای اعتراض جدّی و مطالبه صحیح عدالت و آرمان‏خواهی نداشتند؛ البته خیزش‏های عدالت‏خواهانه و آرمان‏طلبانه معدودی که در این سال‏ ها شکل گرفت عمدتاً به همین دلایل در نطفه خفه شد. (انصاف این است که با اجازه از حضرت حافظ بگوییم: آب و هوای مدرسه عالی عجب سِفله پرور است!)
7- به این رؤوس أربعه (الف، ب، ج، د) می‏توان علل و عوامل دیگری را نیز البته افزود که به جهت رعایت اختصار فعلاً از آن می‏گذریم؛ اما مهم این است که بدانیم مجموعه این عوامل کلان و خُرد سبب شد که مدرسه عالی شهید مطهری با وجود پشتوانه مستحکم فکری و نرم‏افزاری و بستر مناسب مالی و سخت‏افزاری نتواند نمونه افتخارآفرینی از ایده‏ی «جمع بین حوزه و دانشگاه» باشد و لذا تبدیل به یک موجود کم‏اثر بی‏خاصیت در فضای بین حوزه و دانشگاه شد که دیگر بر خلاف گذشته حتی از چشم مقام معظم رهبری هم سقوط کرد. برون‏رفت از این وضعیت بغرنج و بلاتکلیفی ناشی از آن که گاهی در لسان بچه‏ها از آن تحت عنوان «وضعیت شترمرغی» یاد می‏شود (که نه بار می‏برد و نه تخم می‏گذارد!) مسؤولان احاطه‏کننده آقای امامی کاشانی را به این فکر می‏اندازد که حالا که مدرسه عالی به جای «هم حوزه و هم دانشگاه» دارد به «نه حوزه و نه دانشگاه» تبدیل می‏شود، بهتر است تکلیف را یک‏سره کنند و آنچه از مدّت‏ها قبل در سر می پروراندند را در یک پروژه ضربتی محقق سازند و با رنگ و لعاب رسانه‏ای این شاه‏کار عظیم را در بوق و کرنا کنند و به قول معروف، این تصمیم را چنان چهار میخه سازند که دیگر کسی جرأت مخالفت با آن را پیدا نکند؛ لذا با علم به اینکه این اقدام بر خلاف نصّ صریح رهبر معظم انقلاب و تدبیر عمیق ایشان است، با این بهانه که اساسنامه مدرسه عالی مصوّب شورای عالی انقلاب فرهنگی است، نامه‏ای را خطاب به رئیس جمهور محترم (که به اعتقاد ما از عمق فاجعه بی‏خبر است) تنظیم نموده و با توجیه‏هایی نه چندان منطقی و دلچسب به امضاء تولیت مدرسه می‏رسانند و خواستار تغییر عنوان «مدرسه عالی شهید مطهری» به «دانشگاه شهید مطهری» می شوند و نام این شاه‏کار عظیم خود را نیز «ارتقاء»!!! می‏گذارند تا دهان مخالفان احتمالی را هم بسته باشند.
8- اشتباه برداشت نکنید! دعوای ما بر سر اسم و عنوان و لفظ نیست؛ مصبّ بحث و محل نزاع اینجاست که «دانشگاه» بما هُوَ دانشگاه نتوانسته و نمی‏تواند «منادی وحدت حوزه و دانشگاه» باشد؛ همچنان‏که «حوزه» بما هُوَ حوزه نتوانسته و نمی‏تواند. خلاصه استدلال «دانشجو_طلبه‏»های مدرسه عالی شهید مطهری (که در لسان عرف داخلی مدرسه خود را دانشطلب می‏نامند) در مخالفت با این مصوّبه همین است. یعنی دعوا بر سر تغییر لفظ نیست! دعوا بر سر تغییر لفظی است که به روشنی در آینده‏ای نه چندان دور، هویّت و ماهیّت بین‏بینی مدرسه عالی را نیست‏ونابود می‏کند و از مدرسه عالی شهید مطهری، فقط یک «خاطره» بر جای می‏گذارد. بر این اساس روشن است که تبدیل مدرسه عالی به دانشگاه را نمی‏توان «ارتقاء»خواند؛ بلکه باید این اتفاق نامیمون را مُهری بر سند «اضمحلال» مدرسه عالی نامید. دعوا بر سر لفظ نیست! آنچه دل را می‏سوزاند و اشک را جاری می‏سازد، حکایت غمگنانه مدرسه‏ای است که امید می‏رفت روزی لاأقل با تقدیر الهی از شرّ عده‏ای مدیر بی کفایت خلاصی یابد و با مدیریت با کفایت نخبگانی که از بُن دندان به آرمان مقدس وحدت حوزه و دانشگاه اعتقاد دارند بالأخره به افق‏های دوردست و چشم‏انداز روح‏انگیزی که امام(ره) و رهبری برای آن ترسیم کرده‏ بودند دست پیدا کند. اما دریغ و صد دریغ و افسوس و صد افسوس که عاقبت این نهال نوپا را خشکاندند و در مرگ آن هم جشن گرفتند!
9- البته آخرین تلاش‏ها برای برگرداندن جسم نیمه‏جان و به اغماء فرورفته مدرسه عالی شهید مطهری توسط دلسوزان مدرسه که قاطبه دانش‏طلبان فعلی و جمع کثیری از فارغ‏التحصیلان آن را تشکیل می‏دهند در حال انجام است؛ هنوز هم امید هست؛ نباید ناامید شد؛ باید برخاست و تمام قامت در برابر این نابخردی‏ها ایستادگی کرد؛ باید حق را گفت؛ باید پای حق ایستاد؛ باید با منطق و برهان و استدلال و البته با آرامش ادب، حق را مطالبه کرد؛ باید به گوش رئیس‏جمهور و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی رساند که حقیقت و پشت پرده این تصمیم و این مصوّبه چیست و قصه از کجا آب می‏خورد؛ باید آخرین تلاش‏ها را برای نجات مدرسه عالی انجام داد. رسانه‏های دلسوز و انقلابی باید حقیقت را فدای مصلحت‏اندیشی‏های کودکانه نکنند و ندای مظلومیت مدرسه عالی و دانشطلبان آن و آرمان و مانیفست فراموش‏شده‏ی آن را فریاد کنند؛ که اگر چنین نکنند در قیامت در پیشگاه الهی و در محضر امام(ره) و شهید مطهری و صدها شهید مدافع آرمان وحدت حوزه و دانشگاه جوابی جز سرافکندگی نخواهند داشت. بر این اساس است که معتقدم شورای عالی انقلاب فرهنگی، ناخواسته و نادانسته در آستانه سالروز شلیک گروهک مرتجع فرقان به مغز متفکر شهید مطهری، با مصوّیه خود به مغز مدرسه عالی شهید مطهری شلیک کرده است!
10- آخرین نکته اینکه دیروز که اخبار مدرسه عالی را بررسی می‏کردم متوجه شروع یک حرکت مشکوک و قابل تأمل شدم؛ دو تن از همان حلقه اطرافیان آقای امامی کاشانی که اتفاقاً سابقه مواضع آنها خصوصاً در جریان انتخابات و حوادث پس از آن نشان می‏دهد که نسبت روشنی با اندیشه ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری ندارند، در بین بچه‏های مدرسه به دوره افتاده‏اند و این خبر را نقل می‏کنند که «مقام معظم رهبری در دیدار با آقای امامی کاشانی از ارتقاء مدرسه عالی به دانشگاه ابراز رضایت کرده و به ایشان تبریک گفته‏اند.» در واقع آنها با جار زدن این خبر در مدرسه به دنبال چند هدف هستند که آگاهی از این اهداف می‏تواند توطئه‏ای شوم را خنثی سازد:
الف/ با اعلام موافقت مقام معظم رهبری، در بین صفوف مستحکم معترضان تردید و تفرقه بیفکنند. چون آنچه برای بچه‏ها مهم است، رعایت نظر رهبر انقلاب است و اصولاً اگر اعتراضی داند به این دلیل است که بچه‏ها چنین معتقدند که مصوّبه شورای عالی انقلاب فرهنگی با دیدگاه‏های مقام معظم رهبری درباره مدرسه عالی منافات دارد و مورد رضایت قلبی ایشان نیست. لذا وقتی این خبر منتشر شود نتیجه طبیعی‏اش عقب‏نشینی بعضی از دوستانی است که احساس می‏کنند این جنبش اعتراضی بر خلاف نظر رهبری است و ایشان از مطالبه‏ای که در حال انجام است ناراضی هستند. 
ب/ زمینه برخورد چکّشی و سرکوب اعتراض و جنبش آرمان‏خواهانه بچه‏ها را فراهم آورند. چون با اعلام این خبر، معترضان را به عنوان مخالفان نظر رهبری معرفی نموده و در حاشیه امنی که با این استدلال سخیف فراهم می‏کنند ریشه‏ها و لیدرهای جنبش را قلع‏وقمع می‏کنند. چنانکه در کلام یکی از همین آقایان مضمون این جمله وجود داشته که هرکس با این مصوّبه مخالفت کنند، ضدّ ولایت فقیه! است و با او برخورد خواهیم کرد.
اما پاسخ منطقی ما به این شایعه این است که آنچه فعلاً برای ما سندیّت دارد و قابل احتجاج است، متن بیانات رهبر انقلاب در فروردین ماه 1372 است و نه هیچ چیز دیگر؛ بر این اساس معتقدیم نظر روشن و بیّن رهبری این است که «مدرسه عالی شهید مطهری؛ نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر»؛ لذا آنچه حضرات آقایان مشغول جار زدن آن هستند از نظر ما فقط و فقط یک شایعه بی‏سند و مدرک است که آقایان برای پیش‏گیری از بر هم خوردن معادلات ذهنی‏شان مشغول انتشار ویروسی آن هستند. البته بر فرض که از طریق یک منبع رسمی و قابل اعتماد خبردار شویم که نظر واقعی مقام معظم رهبری، با وجود اعتراض و در صحنه بودن قاطبه دانشجوها و طلبه‏های مدرسه عالی برای دفاع از هویّت آرمانی مدرسه این است که مدرسه عالی از این پس تحت عنوان دانشگاه فعالیت کند، مطمئناً بدون لحظه‏ای درنگ و بدون ذرّه‏ای تردید، با جان و دل و با طیب خاطر گردن می‏نهیم و کوچکترین خَلَجانی هم در قلب‏هایمان احساس نخواهیم کرد. (رهبرا، لطف آنچه تو اندیشی، حُکم آنچه تو فرمایی)
مسلّماً اگر چنین چیزی اثبات نشود، جنبش اعتراضی طلاب و دانشجویان فعلی و سابق مدرسه عالی شهید مطهری تا اصلاح مجدّد اساسنامه در شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه خواهد داشت. البته پیش‏نهاد ما به شورا این است که با توجه به آنچه گفته شد، به جای به قهقرا کشاندن مدرسه عالی شهید مطهری، مجوّز تأسیس یک دانشگاه غیرانتفاعی را (حالا تحت هر اسمی که می‏خواهد باشد) به این آقایان خسته از طلبگی و بی‏اعتقاد به آرمان وحدت حوزه و دانشگاه بدهد تا با این عمل خیر،  هم ایشان را خوشحال کرده باشند و هم با کم کردن زحمت این آقایان از مدرسه عالی امکان رشد و نوزایی آن را فراهم آورند.

 * تکمله:
 بنده با شناختی که در طول سالیان تحصیلم در مدرسه عالی شهید مطهری از حضرت آیت الله امامی کاشانی پیدا کرده‏ام، معتقدم معظّم‏له به شدت علاقه‏مند به تربیت طلاب و جوانان مستعد درک معارف اسلامی هستند و اهتمام ایشان به رشته علوم و معارف اسلامی در مقطع دبیرستان هم مبیّن همین واقعیت است؛ لذا گمان غالب دارم که این تغییر نام و به تَبَع آن تغییر مسیر و تبدّل ماهوی مدرسه عالی مورد رضای قلبی ایشان هم نبوده و نیست و مجموعه عوامل متعددی که پیش‏تر به آن اشاره کردم سبب چنین تصمیمی شده است. بنابر این فکر می‏کنم اگر دوستان مُعترضمان بتوانند به ایشان اطمینان و قوّت قلب دهند که مجموعه طلاب و دانشجویان مدرسه علاقه‏مند به روند طلبگی و ماهیّت بین‏بینی مدرسه عالی هستند، خواهند توانست در این مبارزه از حمایت‏های شخص مقام تولیت مدرسه هم برخوردار شوند.
 بازتاب این یادداشت در سایر رسانه‏ها:
 جهان نیوز رجانیوز فردانیوز ثارالله نقدنیوز رهوا نامحرمانه 


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


به تویی که دوستت دارم

جمعه 89 فروردین 27 ساعت 2:37 صبح

این دل‏نوشته را چهار سال پیش که طلبه و دانشجوی دوره کارشناسی ارشد مدرسه عالی شهید مطهری بودم خطاب به مقام معظم رهبری نوشتم و به خاطر انتشار آن توبیخ شدم و تهمت «ضدّ ولایت فقیه!!!» را هم تحمل کردم؛ آن روز گمان نمی‏کردم که در این مدت کوتاه با بی‏کفایتی و سوءمدیریت مسؤولان مدرسه به این زودی شاهد برپایی مراسم فاتحه‏خوانی «مدرسه عالی شهید مطهری» باشیم. آقایان، مدرسه عالی را نابود کردند و به جای مجلس ختم، خبر کشته‏شدن مدرسه را با افتخار و وقاحت تمام در رسانه‏ها اعلام کردند و کف زدند و خندیدند و جشن گرفتند... حضرات آقایان، قبر و قیامت و حشر و حساب و کتاب و آتش و عذاب و جهنمّی هم هست؛ فَأین تذهبون؟؟؟

حضور مقام معظم رهبری در یکی از مجالس ختمی که در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد

رهبرم!
گاهی که به مدرسه عالی می‏آیید احوال ما دانشجویان و طلاب مدرسه را هم بپرسید .
دردها و رنج‏هایمان اگر چه به جان‏کاهی و سوزناکی غم و غصه‏های شما نیست، اما گوش شنوایی می‏طلبیم تا به حکایتمان دل بسپارد .
آغوش گرمی می‏جوییم تا در دامان پر مهرش دمی آرام بگیریم و دست نوازشی می‏خواهیم تا به لطف، ما را آرام کند .
گاهی که به مدرسه می‏آیید تا فاتحه‏ای در مجلس ختمی بخوانید، سراغ ما را هم بگیرید و از ما نیز پرس‏و‏جویی بکنید؛
و گرنه دیری نخواهد پایید که بیایید و فاتحه‏ای هم برای ما و همه آرمان‏های فراموش شده مدرسه عالی بخوانید .
هرگز چنین مباد ….

نقشه راه و متن مانیفست فراموش شده مدرسه عالی شهید مطهری در بیان مقام معظم رهبری
لیست یادداشت‏های وبلاگ 4 سال پبش؛ جنبش اعتراضی به سوء عملکرد مدیران بی‏کفایت مدرسه عالی شهید مطهری


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


اینجا دانشگاه نیست

جمعه 89 فروردین 27 ساعت 2:20 صبح

تولیت مدرسه عالی شهید مطهری طبق وقفنامه با شخص اول مملکت است و او از طرف خود نایب التولیه‏ای را برای اداره امور مدرسه عالی انتخاب می کند. بنابراین یکی از منابعی که در تعیین هویت و رسالت مدرسه عالی شهید مطهری مورد رجوع است نظرات و بیانات شخص مقام معظم رهبری است. ایشان در سال 72 بیاناتی در مورد مدرسه عالی داشته اند که متن کامل آن در شماره 4و5 فصلنامه رهنمون آمده است. به بهانه تغییر ماهیت خودسرانه مدرسه عالی شهید مطهری متن مزبور به نقل از وبلاگ مجمع طلاب آورده شده است:

اشاره:
در فروردین ماه سال جاری (1372)، تولیت محترم مدرسه‌ی عالی شهید مطهری، حضرات آیت الله امامی کاشانی، به همراهی اساتید و مسئولان مدرسه، به حضور محترم مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه‌ای رسیدند. در این دیدار، ابتدا حضرت آیت الله امامی کاشانی، گزارش مختصری از نحوه‌ی کار مدرسه و قسمت‌های مختلف آموزش و پژوهش ارائه دادند. پس از سخنان آیت الله امامی کاشانی، حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیاناتی ایراد فرمودند که مشروح آن در زیر می‌آید.

  بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی خوش آمدید. بنده وظیفه دارم از شما به خاطر کار بزرگی که بحمدلله، بی سر و صدا، بی تبلیغات و بدون جنجال‌های رایج معمولی و به شکلی آرام و در گوشه‌ای، آن‌چنان که متناسب با خلوت معنوی علم و معلومات است انجام می‌دهید، تشکر کنم و «خسته نباشید» عرض کنم. ان شاء الله که موفق باشید. بنده از این که می‌بینم جنابعالی[آیت الله امامی کاشانی] و آقایانی که در آن‌جا مشغول فعالیت هستند و این کارهای مهم و با ارزش را انجام می‌دهند، خیلی متشکرم.
به نظرم باید گفت که مدرسه‌ی عالی سپهسالار عاقبت به خیر شد و تبدیل به مدرسه‌ی شهید مطهری گردید. واقعا این سیر اسمی و تحول اسمی، یک تحول معنوی و سیر معنوی را هم نشان می‌دهد. تبدیل نام سپهسالار به شهید مطهری، فاصله‌ای عحیب و ناپیمودنی است و این هنر شماست که الحمدلله کاری کردید که این فاصله پیموده بشود.
من، اگر چه با متخرجین[فارغ التحصیلان] مدرسه و دانشجوها به جز مواردی که جنابعالی اشاره فرمودید و بعضی پایان‌نامه‌هایی که برادران آورده‌اند و من تورّق و مروری کرده‌ام، بیش از این ارتباطی با محصولات مدرسه نداشته‌ام؛ اما همان‌طور که در عربی معروف است: «الثمره تدل علی الشجره» و عکس آن هم صادق است: «الشجره تدل علی الثمره»، اگر درخت را شناختیم که درخت گلابی‌ است، می‌شود فهمید که میوه‌ی آن چگونه خواهد بود. هم اکنون که من به آقایانی که شما به عنوان علما و اساتید و هیئت علمی مدرسه از ایشان استفاده می‌کنید، نگاه می‌کنم، تا آن‌جایی که می‌شناسم، می‌بینم شما معقولا، منقولا و انصافا مجموعه‌ی خوبی را جمع کرده‌اید و انسان احساس می کند ـ ان شاء الله ـ ثمرات این شجره، ثمرات با ارزش خواهد بود.
ما در مباحث اسلامی، فلسفه و فقه، کم‌تر می‌توانیم اساتیدی را مثل بعضی از آقایانی که در این‌جا تشریف دارند در مراکز علمی و دانشگاهی نشان دهیم. ولی ـ بحمدلله ـ این‌ها در این‌جا جمع شده‌اند و این هم از برکات انقلاب است و شاید هم روح مطهر امام و نفس آن بزرگوار، که از اول انقلاب توجه خاصی به این مدرسه داشته‌اند و به جنابعالی هم، به خصوص نسبت به این‌جا، ماموریت داده‌اند و شما هم مشغول کار شدید، موثر بوده است.
نکته‌ای که دائما در این قبیل مجموعه‌ها به ذهن من می‌رسد، ‌این است که ما ابتدا بایستی بدانیم که از متخرج این مدرسه چه می‌خواهیم؛ تا بدانیم که چه استادی،‌ چه درسی و چه برنامه‌ای را در اینجا تنظیم کنیم. زمانی، ما از طرف استاد و برنامه شروع می‌کنیم و این یک طریق کار است. و زمانی هم، از طرف هدف آن علت غایی و آنچه که متوقع هستیم، شروع می‌کنیم؛ که به نظرم می‌رسد این کار، هوشمندانه‌تر و عاقبت‌بین‌تر و کم اشکال‌تر خواهد در آمد و خطای آن کم خواهد شد. ما باید ببینیم چه می‌خواهیم از این جا در بیاوریم که بر اساس آن بفهمیم چه برنامه‌ها و اساتیدی را لازم داریم؟ و در کنار او بدانیم که چه تحقیقی باید انجام بگیرد و چه کتابی باید تصویب شود؟
شما ـ بحمدالله ـ به این معنا در پایان فرمایش‌تان اشاره کردید که هدف شما تربیت مبلغین اسلام و کسانی است که معرفتی از اسلام دارند و می‌خواهند مفید واقع شوند و این مسأله، حقا و انصافا، در کنار حوزه‌های علمیه که یک تراز ویژه‌ای از روحانیون را تربیت می‌کنند، خیلی خوب است. روحانی‌ِ تراز حوزه،‌ در کنار آنچه که فرضا در بخش‌های علوم انسانی متمایل به امور دینی در دانشگاه‌های ما تربیت می‌شوند، یک روحانی با تراز مخصوص و شکل مخصوصی است. مثلا فلسفه اسلامی و فقه اسلامی که در دانشکده الهیات و یا بخش فلسفه دانشکده ادبیات تدریس می‌شود، دارای ترازی است که مورد نظر آن‌هاست. چرا که آن‌ها محصول خاصی را در نظر دارند که نحوه برنامه‌ریزی، تنظیم واحدها، ترم بندی،‌ واحدگیری و زمان‌های تعطیلی دانشجویان هم، بر همان اساس و متناسب با همان تراز است و با متخرج و محصولی که در دانشگاه‌ها مورد نظر است، مطابقت دارد. و شاید بی‌وجه هم نباشد که همانی که هم اکنون هست،‌ درست باشد.
لذا، ما باید ببینیم در مدرسه عالی شهید مطهری، چه می‌خواهیم بسازیم؟ این، باید اصل باشد. علی القاعده، نمی‌خواهیم روحانیِ تراز حوزه بسازیم. به خاطر این‌که در حوزه نظر اصلی، بلاشک، بر فقاهت است. درست است که حوزه در رشته‌های مختلف،‌ ادیب، فیلسوف و حتی زمان‌هایی منجم و هیأت دادن تربیت می‌کرده؛ اما حوزه‌های شیعه به تربیت فقیه متوجه است. لذا،‌ می‌بینیم که همه چیز بر اساس این تنظیم شده و درس فقاهت هم آنجا روان‌تر است و دانشجوی فقاهت هم آن‌جا آسانتر تحصیل می‌کند تا دانشجوی بقیه رشته‌های دیگر. پس این مدرسه، حوزه نیست و ما نمی‌خواهیم در اینجا فقیه، به معنای حوزه تربیت کنیم؛ و الا جایش حوزه بود و همان درس‌ها، کتاب و شیوه کار باید در اینجا به دنبال می‌شد.
بلا شک، ترازِ دانشگاه هم در اینجا مورد نظر ما نیست، چرا که اگر این چنین بود، لازم نبود درس مکاسب و کفایه تدریس شود و شما آقایان علما، فقیهِ وارد و صاحب نظر را برای تدریس شرح منظومه سبزواری و یا شواهدالربوبیه به این جا بیاورید. این درس‌ها که بحث‌های ترازِ دانشگاه نیست.
پس اینجا، یک چیز دیگری است. من فکر می‌کنم که در اینجا یک هدف متمایز از آن دو هدف و یک چیز خوبی در ذهن شما هستد که شاید تحدید هم شده باشد. و من عرض می‌کنم که اگر تحدید نشده، باید دقیقا بشود و حتی روی کاغذ هم بیاید. یعنی ما، واقعا، بنویسیم که هدف ما در اینجا این است که چنین محصول و موجودی را بیرون بیاوریم. البته کلیات را می‌شود گفت، کما این که آن سپهسالاری هم که اینجا را درست کرده، او هم گفته بوده که در اینجا فقه و اصول، فلسفه و معقول و منفول بخوانند،‌ ولی نمی‌فهمیده که معقول و منقول یعنی چه؟ چیزی را شینده و یا برایش تنظیم کرده بوده‌اند.
ما باید بدانیم از این مدرسه، با این همه زحمتی که شما می‌کشید و خرجی که می‌کنید (و ان شاء الله می‌فرمایید بیش‌تر خرج خواهید کرد) چه معقول و منقولی و برای چه چیزی می‌خواهیم؟ البته من به نظرم می‌رسد شما در این‌جا باید بر روحانی بودن متخرجین تأکید بفرمایید. البته از پیش هم،‌ من وقتی نسبت به مدرسه جنابعالی فکر می‌کردم، دورادور این معنا به ذهنم می‌آمد. یعنی اینجا یک محلی است که باید روحانیونی تربیت کند که برای گسترش فکر متعالی اسلامی و همان تبیین «بالحکمه و الموعظه الحسنه» بسیار بسیار مفید باشند. و تبیین حکیمانه دین و نه بیین عامیانه دین کنند. من فکر می‌کنم امروز ما به این احتیاج داریم. شاید ـ‌ ان شاء الله ـ مدرسه شما الگویی شود که نظیر آن حتی در حوزه‌ها و جاهای دیگر ساخته بشود و یک ترازِ خاصی از روحانی را در اینجا پرورش بدهد. یعنی، شما بر روحانی بودن و معمم بودن به خصوص پا فشاری بفرمایید. البته این به صورت پیشنهاد است و شاید در ذهن شریف جنابعالی و دستگاه مفکره مدرسه در این زمینه مطالبی باشد که من از آن‌ها اطلاعی ندارم.
علی ایّ حال،‌ کار بسیار خوبی است و بحمدالله، شما هم خوب وارد میدان شده‌اید و خوب جمع و جور کرده‌اید و اساتید خوبی را هم انتخاب کرده‌اید. این هم از هنرهای شماست که توانسته‌اید از کسانی استفاده کنید که به راحتی نمی‌توان آن‌ها را دور هم جمع کرد. این‌ها هم "به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را". اگر چنانچه مدرسه منطقه علم نبود و آقایان، مخاطبین خوبی نداشتند، معلوم نبود که در اینجا جمع بشوند. آن کسی که اهل علم است و دلش می‌خواهد متاع خودش را عرض کند، طبیعی است که می‌خواهد متاع خود را به کسی که آن متاع را می‌شناسد و قدر او را می‌داند عرضه کند. آن کسی که فقط به دهان استاد تماشا می‌کند و چیزی نمی‌فهمد، استاد را خون به دل می‌کند. لذا، اگر ما می‌بینم که شما اساتید خوبی را جمع کرده‌اید، باید کشف کنیم که محیط علمی آنجا از لحاظ دانشجویی و طلب [علم] و تحصیل محیط خوبی است. ان شاء الله موفق باشد و از جنابعالی و آقایانی که در اینجا تشریف دارند، صمیمانه به خاطر تلاش‌تان در مجتمع کردن چنین کار خوبی تشکر می‌کنم و منتظر می‌مانیم که ان شاء‌ الله، نتایج کار را هم ببینیم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 * مطالب مرتبط :
 1-
دانشگاه شهید مطهری؟؟؟؟!!!!
 2- داغ ننگ بر پیشانی شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ وحدت حوزه و دانشگاه به تفکیک ارتقاء(!) پیدا کرد
 3- تنگه ی مدرسه ی عالی یا باتلاق دانشگاه مطهری (ره)
 4- متولیان ِ انقلاب ِ فرهنگی، سخنان ِ امام و رهبری را به فراموشی سپرده اند


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت ها

آیا رهبر انقلاب از خطوط قرمز مذاکرات هسته ای کوتاه آمدند؟
زنده باد خامنه ایِ رهبر!
روز قدسی که سیدحسن نصرالله را از نزدیک دیدم!
توصیه حاج آقا مجتبى? تهرانی به رزمندگان مقاومت اسلامی
غزه در انتظار راهپیمایی ما
پیام یک جوان فلسطینی به جوانان ایرانی
[عناوین آرشیوشده]