سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میزگرد تحلیلی درباره جریان انحرافی

یکشنبه 90 مرداد 30 ساعت 7:5 صبح

مصاحبه با خبرگزاری فارس
جریان انحرافی در راستای اهداف شوم دشمن حرکت می‌کند


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


چرا جریان انحرافی از مردم می‏ترسد؟

یکشنبه 90 خرداد 8 ساعت 10:30 صبح

1- نظام حقوق و تکالیف متقابل حاکمان و مردم در منشور سیاست علوی یکی از وظایف اصلی مردم در قبال حاکمان جامعه را «النصیحة لأئمّة المسلمین» می‏داند. یعنی مردم نباید مسؤولان را به حال خود رها کنند تا خدای ناکرده در اثر انحرافات فکری و اجرایی، خود و جامعه را به تباهی بکشانند.
بر این اساس بر مردم عقلاً و شرعاً «واجب» است که خیرخواه و دلسوز حاکمان باشند و در بزنگاه‏های حساس، با اتخاذ تدابیر مناسب پیام‏های هشدارگونه‏ی خود را به گوش مسؤولان رسانده و کژی‏ها را راست کرده و حاکمان را در صراط مستقیم خدمت و عدالت حفظ کنند. این همان امر به معروف و نهی از منکری است که به فرموده‏ی رسول خدا(ص) اگر ترک شود، خوبان امّت هم در آتش قهر الهی و غلبه‏ی منکرات خواهند سوخت.
2- شاید از همان اوایل آغاز به کار دولت نهم، رگه‏هایی از جهت‏گیری‏های انحرافی و تفکرات التقاطی در سخن و رفتار بعضی حامیان و اطرافیان رئیس‏جمهور به چشم می‏خورد و بعضی دیده‏های تیزبین، از همان زمان هم تذکراتی را مطرح می‏کردند؛ امّا از یک طرف به دلیل ضرورت حمایت از دولت خدمت‏گزار و از طرف دیگر به جهت عظمت تلاش و خدمات صادقانه‏ی رئیس‏جمهور، رگه‏های انحرافی به‏قدری ناچیز جلوه می‏کرد که بسیاری آن را کم‏اهمیّت تلقّی کرده و بعضی نیز اصلِ مطرح کردن آن را باعث پر و بال گرفتن آن می‏دانستند.
لذا آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که جریان نفوذی انحرافی با سوء استفاده از سکوت و مدارای کریمانه نظام و خواصّ روشن‏ضمیر، در حرکتی خزنده در درون دولت لانه کرد و هر روز به رئیس‏جمهور نزدیک‏تر شد و هرچه بیشتر قدرت پیدا کرد، یاران انقلابی و متعهّد رئیس‏جمهور را با بهانه‏های مختلف از اطراف او حذف کرد و کم‏کم یکّه‏تاز میدان قدرت شد.
این روند تا آنجا ادامه یافت که در میانه‏ی دولت دهم، بسیاری از خواصّ اهل حق که روزی با تحلیل‏ها و برداشت‏های مختلف، پرداختن به مقوله‏ی جریان انحرافی را در دستور کار نمی‏دانستند، دیگر سکوت را جایز ندانسته و بر خود لازم دیدند که در مقابل آن موضع‏گیری کرده و جامعه را از خطری قریب‏الوقوع آگاه ساخته و هشدار دهند.
3- آنچه این روزها در صحنه‏ی سیاسی کشور در جریان است، چند بازیگر اصلی دارد که باید نقش و کارکرد ویژه‏ی هر یک را بررسی کرد:
الف- «جریان انحرافی» که سرمست از قدرت و به‏خیال خود، خرسند از تسخیر عقل و قلب رئیس‏جمهور مشغول عربده‏کشی است.
ب- «دشمنان بیرونی» که از طرفی مشغول دمیدن در شیپور حاکمیت دوگانه‏اند و از طرف دیگر، برای جریان انحرافی سوت و کف می‏زنند و هورا می‏کشند.
ج- «خواص اهل حق» که اندک‏اندک وارد میدان مبارزه با جریان انحرافی شده و در مصاحبه‏ها و سخنرانی‏ها و تحلیل‏های خود دست به افشاگری می‏زنند و البته طیف وسیعی را شامل می‏شوند.
د- «خواص اهل باطل» یا مردودان و مطرودان فتنه‏ی 88 که آب گل‏آلود موجود را فرصت مناسبی برای ماهی‏گیری یافته و به دنبال کسب وجهه‏ای برای خود هستند و بعضاً میدان‏دار مبارزه با جریان انحرافی شده‏اند!
هـ- «رئیس‏جمهور» که ظاهراً گوش شنوایی برای شنیدن انتقادات به‏حقّی که نسبت به عملکرد جریان انحرافی و خطرات آن وارد می‏شود ندارد و یا بنا به دلایلی که خواهم گفت، این‏گونه وانمود می‏کند.
و- «مقام معظّم رهبری» که با درایت و هوشمندی خاصّ خود، صحنه را به دقّت رصد فرموده و ضمن تأکید بر حفظ آرامش، هشدار داده‏اند که اجازه‏ی انحراف درمسیر انقلاب را نخواهند داد.
ز- «مردم» که غالباً تا کنون فقط نظاره‏گر صحنه بوده‏اند و هنوز نقش فعّالی را بر عهده نگرفته‏اند.
4- با یک تحلیل می‏توان از بین هفت نقش مطرح‏شده، «مردم» را بازیگر نقش اصلی آخرین پرده‏ی این نمایش دانست که آخرین کلید را در دست دارند و سرنوشت ماجرا به تصمیم و اقدام آنها وابسته است. چرا که:
دشمن که دشمن است و جز دشمنی نباید از او انتظاری داشت؛ جریان انحرافی هم که به این سادگی‏ها دست از سر رئیس‏جمهور برنخواهد داشت؛ خواصّ اهل باطل هم که به چیزی جز منافع خود نمی‏اندیشند؛ خواصّ اهل حق هم که کم و بیش به وظیفه‏ی روشنگری خود عمل کرده‏اند، ولی هنوز نتیجه‏ی دلچسبی نگرفته‏اند؛ و تحقق عملی تدابیر مقام معظم رهبری هم که وابسته به بصیرت انقلابی و حضور فعّال «مردم» در صحنه است.
بر این اساس، این مردم هستند که می‏توانند رئیس‏جمهورشان را از خواب غفلت بیدار کنند؛ این مردم هستند که باید به وظیفه‏ی «النصیحة لأئمّة المسلمین» عمل کنند و دلسوزانه دست احمدی‏نژاد را بگیرند و نگذارند او خود را به پرتگاه هلاکت بیفکند؛ این مردم هستند که باید عملاً (و در عین دلسوزی و خیرخواهی) به رئیس‏جمهور بفهمانند که اگر به او رأی داده‏اند، اگر برای رأی‏آوری او نذر و نیازها کرده‏اند، اگر در سفرهای استانی با آن همه شور و شعور از او استقبال کرده‏اند، اگر تا به‏حال از او حمایت بی‏دریغ کرده‏اند و بسیاری اگرهای دیگر که ممکن است عامل غفلت و توهّم و خودباوری مفرط رئیس‏جمهور شده باشد، همه‏ی این اگرها برای آن بوده است که مردم رئیس‏جمهور را در خطّ ولایت‏فقیه و سربازی شایسته برای مقام معظم رهبری می‏دانسته‏اند؛ وگرنه هیچ‏کس عاشق سینه‏چاک و بی‏قید و شرط رئیس‏جمهور نبود و نیست.
5- امروز مردم رسالت سنگینی بر عهده دارند. مثل بسیاری از گردنه‏های حساس تاریخ اسلام، امروز هم مردم تعیین‏کننده‏ی نهایی‏اند و حرف آخر را می‏زنند. مسلّماً اگر مردم بتوانند به درستی و به‏گونه‏ای که باعث سوء استفاده‏ی دشمن هم نشود، صدای خود را به گوش رئیس‏جمهورشان برسانند و این هشدار دلسوزانه را به ایشان بدهند، پرده‏ی پایانی ماجرا به خوبی رقم خواهد خورد و فتنه‏ای دیگر در نطفه خفه خواهد شد.
اهمیّت و کارکرد استثنایی نقش مردم آنجا روشن‏تر می‏شود که می‏بینیم هرچه خواصّ روشن‏ضمیرمان تذکر می‏دهند و در رسانه‏ها و روزنامه‏هایشان می‏نویسند، از رئیس‏جمهور قریب به این مضمون می‏شنوند که «من اصلاً روزنامه نمی‏خوانم و فرصت مراجعه به رسانه‏ها را هم ندارم»! البته شاید واقع‏بینانه‏تر آن باشد که بگوییم رئیس‏جمهور صدای خواصّ را می‏شنود، امّا چون از طرفی خود را مستظهر به آراء مردم می‏داند و از طرفی در اخلاص و دلسوزی بعضی خواص تردید دارد، ترجیح می‏دهد گفته‏های آنها را ناشنیده بگیرد.
اینجاست که «مردم» باید بار این مسؤولیت الهی را رأساً بر دوش بکشند و صدای خود را مستقیم و بلاواسطه‏ی رسانه‏ها به گوش رئیس‏جمهور برسانند و احمدی‏نژاد را نجات دهند. مطمئناً اگر رئیس‏جمهور فریاد هشدارگونه‏ی مردم را از خودِ مردم بشنود، بر خود خواهد لرزید و به خود خواهد آمد و معادلات ماجرا تغییر خواهد کرد. پس خروج از «نظاره‏گری و انفعال» و پی‏گیری «راهبرد بصیرت فعّال» وظیفه‏ای است که امروز بر عهده‏ی مردم است.
6- البته این روزها شواهدی به چشم می‏خورد که نشان می‏دهد جریان انحرافی هم به خوبی فهمیده است که مردم به این راحتی‏ها از رئیس‏جمهور محبوب خود دست نمی‏کشند و اجازه‏ی مصادره‏ی او را نمی‏دهند. جریان انحرافی می‏داند که در اوّلین فرصتی که توده و بدنه‏ی مردم (یعنی همان‏هایی که احمدی‏نژاد از جنس آنان است) با رئیس‏جمهور مواجه شوند، حرف دل خود را با او در میان خواهند گذاشت و با تلنگری دلسوزانه او را متوجه اشتباه خود خواهند کرد. لذا این جریان سعی می‏کند حتّی‏المقدور به‏گونه‏ای برنامه‏ریزی کند که تا زمانی که آب‏ها از آسیاب نیفتاده، رئیس‏جمهور با توده‏ی ملّت و متن امّت مواجه نشود.
بر همین مبناست که سفر استانی رئیس‏جمهور به قم را به تعویق می‏اندازند و در نهایت هم به سفری یک‏روزه برای افتتاح چند طرح عمرانی آن‏هم بدون حضور متن مردم تقلیل می‏دهند و باز زمزمه‏هایی را مبنی بر لغو سخنرانی رئیس‏جمهور در مراسم ملّی و دینی 14 خرداد مطرح می‏کنند. چون آنها می‏دانند که 14 خرداد یعنی حضور عصاره‏ی ملّت در صحنه‏ی سیاست‏ورزی دین‏مدارانه.
امّا به کوری چشم دشمن، ملّت بیدار است و مردم به خوبی با وظایف خود آشنایند. همان مردمی که 14 خرداد سال گذشته از روی دلسوزی و خیرخواهی به جناب آقاسیدحسن خمینی تذکر دادند که «وصیّت حاج احمد/پیروی از ولایت»، این‏بار آماده‏اند تا در اوّلین مواجهه‏ی حضوری با رئیس‏جمهور (چه در 14 خرداد و چه هر زمان دیگر) به پاره‏ی تنشان و رئیس‏جمهور محبوبشان دلسوزانه تذکر دهند که مبادا با توطئه‏ی دشمنان، دستانت را از دست مجروح علمدار نهضتِ به‏سوی ظهور جدا کنی؛ که این دست در دستِ ولیّ خداست و دست او نیز در دست خداست و «ید الله فوق أیدیهم».
البته هوشمندی ملّت اقتضا می‏کند که این تذکر، توأم با اخلاق اسلامی و رعایت ادب و احترام نسبت به مقام ریاست‏جمهور باشد تا ناخواسته زمینه‏ی سوء استفاده‏ی جریان انحرافی و گرگ‏های کمین‏کرده‏ی خارجی را فراهم نکند و در عین حال، برای رئیس‏جمهور غفلت‏شکن و الهام‏بخش باشد. و صد البته، این هنر انقلاب و اسلام و هنر ولایت‏فقیه است که نسل‏هایی را تربیت می‏کند که چنین بیدار و حماسه‏آفرینند.

این یادداشت در سایر رسانه ها: مشرق / جهان / ندا / رجا

یادداشت های مرتبط: علّت انتحار جریان انحرافی چه بود؟ / کودتای رسانه‏ای و آفت جابه‏جایی اصل و فرع / احمدی‏نژاد در آزمون ولایت‏پذیری / نقش عوامل خاکستری فتنه در تخریب سید حسن خمینی


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


علّت انتحار جریان انحرافی چه بود؟

دوشنبه 90 اردیبهشت 19 ساعت 12:15 عصر

بدون شک، خروج زودهنگام جریان انحرافی نفوذی در دولت را باید یک انتحار سیاسی محسوب کرد. این جریان نفوذی که با سوءاستفاده از اعتماد مردم به شعارهای اصول‏گرایانه و انقلابی دولت‏های نهم و دهم توانست چند سالی پشت سر رئیس‏جمهور مخفی شود، مسلّماً برای سال‏های سال برنامه داشت و قرار نبود به این زودی‏ها دست خود را برای عموم جامعه رو کند؛ گرچه خواص و نخبگان با بصیرت، از مدّت‏ها قبل با رصد رگه‏های انحراف عقیدتی و عملی این جریان، در گوشه و کنایه هشدارهایی را مطرح می‏کردند.
به هر ترتیب، آنچه به‏طور خاص ظرف مدّت یک‏ماه گذشته در صحنه‏ی سیاسی داخل کشور گذشت، خروج زودتر از موعد این جریان انحرافی از پوسته‏ی ادعاهای انقلابی و ولایت‏مداری و عدالت‏گستری بود. باید دانست که این جریان با این انتحار سیاسی، شانس تداوم بقای در قدرت را از دست داد؛ زیرا با روشن‏گری‏ها و بصیرت‏افزایی‏هایی که ظرف مدّت باقی‏مانده تا انتخابات مجلس نهم و ریاست‏جمهوری یازدهم صورت خواهد گرفت، بدنه‏ی اجتماعی حامی دولت خدمت‏گزار متوجه خواهند شد که روی خوش نشان‏دادن به گزینه‏های مورد حمایت این جریان به معنی ایجاد انحراف در مسیر انقلاب اسلامی است و  لذا پیش‏بینی می‏شود که این جریان جایی در مجلس و دولت آینده نداشته باشد.
امّا سؤال اساسی این است که علّت این انتحار زودهنگام چه بود؟ چه ضرورتی ایجاب می‏کرد که جریان انحرافی قید بقای در حاکمیّت را بزند و با ایستادگی و لجاجت در برابر حکم ولیّ‏فقیه، زمینه‏ی تداوم حضور خود در قدرت را از دست بدهد؟ این سؤال از آن حیث قابل توجه است که تجربه‏ی حیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی ثابت کرده است که به‏واسطه‏ی پشتوانه‏ی مردمی نظام، همواره
«خروج بر حاکمیّت» منجر به «اخراج از حاکمیّت» شده است!
برای یافتن پاسخ این سؤال اساسی، باید دو عرصه‏ی داخلی و بین‏المللی را مدّ نظر قرار دهیم؛ مسلّماً با توجه به عمق اعتقادات مردم ایران اسلامی به انقلاب و ولایت‏فقیه، حرکت ناشیانه‏ی جریان انحرافی از
«منظر داخلی» نمی‏تواند هیچ آورده و سودی برای این جریان داشته باشد و تعبیر دقیق در مورد آن، همان «انتحار سیاسی» است. امّا باید دید از «منظر بین‏المللی» این انتحار سیاسی حامل چه پیامی برای مخاطبان خارجی است؟
به تعبیر دیگر، ضرورتی که این خودکُشی زودهنگام سیاسی را ایجاب می‏کند، نیاز داخلی این جریان نیست؛ بلکه نیاز اربابان خارجی این جریان منحرف به  ذبح سریع‏تر از زمان پیش‏بینی شده‏ی آن است. در طول تاریخ، قدرت‏های استکباری ثابت کرده‏اند که به چیزی جز منافع خود نمی‏اندیشند و حاضرند همه چیز و همه کس و حتی نزدیک‏ترین نوکران خویش را پیش پای منافع استکباری خود قربانی کنند و جریان نفوذی دشمن در دولت خدمت‏گزار هم مصداقی دیگر از این مفهوم کلّی است.
در شرایطی که
«جنبش بیداری اسلامی» با سرعت خیره‏کننده و حیرت‏آور خود کشورهای منطقه را یکی پس از دیگری در‏می‏نوردد و به تعبیر مقام معظم رهبری، قلب اروپا را نشانه رفته است، غرب که مستأصل و دست‏پاچه‏تر از همیشه نظاره‏گر تحولات خاورمیانه و شمال آفریقاست، چاره‏ای جز قربانی کردن بعضی از مهره‏های نفوذی و دست‏نشانده‏ی خود در منطقه ندارد.
استکبار به خوبی می‏داند که انقلاب اسلامی ایران، عقبه‏ی استراتژیک قیام‏های مردمی منطقه است. انقلابی که ثمره‏اش تشکیل
«نظامِ» جمهوری اسلامی است؛ نظامی که محور اساسی آن، حاکمیت فقیه عادل جامع‏الشرایط یا همان «ولایت‏فقیه» است. بی‏تردید، در شرایطی که خواست عمومی مردم منطقه «اسقاط نظام‏های دیکتاتوری» است، مدل حکومت «جمهوری اسلامی» می‏تواند به‏عنوان بهترین و محتمل‏ترین «نظام جایگزین» در این کشورها مطرح شود.
وحشت غرب از تحقّق این کابوس خطرناک باعث شد که دستگاه استکباری، راهبرد
«مخدوش‏سازیِ» چهره‏ی رسانه‏ای نظام جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار دهد تا این پیام را به خارج از مرزهای ایران مخابره کند که نظام «جمهوری اسلامی» نمی‏تواند به عنوان گزینه‏ای کارآمد و مطلوب جایگزین نظام‏های دیکتاتوری ساقط‏شده باشد؛ بلکه راه، منحصر در «لیبرال دموکراسی» و نظام‏های  سرمایه‏سالار غربی است؛ و به این ترتیب، بقای حیات انگلی خود را در منطقه تضمین کنند!
لذا دشمن در راستای پیش‏برد این سناریو در مرحله‏ی اوّل، ماجرای 25 بهمن را کلید زد و موجب انزوا و مرگ کامل سیاسی دو مهره‏ی نیم‏سوخته‏ی خود، یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی شد؛ امّا پس از شکست سناریوی 25 بهمن، چاره‏ای جز خرج کردنِ جریان نفوذی دشمن در دولت باقی نماند.
خروج زودهنگام جریان انحرافی علیه ولایت‏فقیه گرچه به برکت بصیرت مردم، در بُعد داخلی سودی به حال غرب و دولت‏های استکباری ندارد و تنها موجب تقویت نظام جمهوری اسلامی می‏شود، امّا در بُعد خارجی و خصوصاً رسانه‏ای حاوی آدرسی غلط به مخاطبان خارجی، به‏ویژه مردم مظلوم کشورهای منطقه است. این رسانه‏ها تنش پیش‏آمده در فضای سیاسی داخلی ما را به دروغ به‏عنوان نمودی از
«دیکتاتوری دینی» و تقابل ولایت‏فقیه با مردم‏سالاری ترجمه کرده و مخاطب منطقه‏ای را از عواقب تشکیل جمهوری اسلامی می‏ترسانند!
با این تحلیل، درک علّت انتحار سیاسی جریان انحرافی دولت روشن می‏شود. در واقع همان‏طور که غرب برای حفظ منافع خود از هزینه‏کردنِ امثال موسوی و کروبی دریغ نکرد، قربانی کردنِ جریان نفوذی دولت نیز در راستای حفظ منافع حدّاقلی غرب در منطقه ارزیابی می‏شود.
به عبارت دیگر، اگرچه غرب بر روی جریان انحرافی سرمایه‏گذاری زیادی کرده بود و برای اهداف بلند مدّت خود امیدهای بسیاری به آن بسته بود، امّا آغاز ناگهانی سونامی بیداری اسلامی در منطقه، تمام برنامه‏های دشمن را بر هم زد و استکبار را مجبور کرد که دستور خروج اضطراری عناصر نفوذی خود علیه حاکمیت را صادر کند تا به خیال خود، به‏جای ده‏ها جمهوری اسلامی با همان یک جمهوری اسلامی طرف باشد.
البته در پرتو هدایت‏های پیامبرگونه‏ی مقام معظم رهبری و بصیرت و حضور آگاهانه‏ی مردم در صحنه و آرامش و متانت خواص و پرهیز رسانه‏ها از بهانه‏دادن به دست دشمنان، این بار هم تیر دشمن به سنگ خواهد خورد و چیزی جز خسران مضاعف عاید نوکران نفوذی دشمن نخواهد شد و به کوری چشم دشمنان، ملّت‏های بیدار منطقه با چشمانی باز، از «نظام مردم‏سالار دینی ایران» در جایگزینی «نظام‏های دیکتاتوری اسقاط‏شده» الگوبرداری خواهند کرد.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


کودتای رسانه‏ای و آفت جابه‏جایی اصل و فرع

سه شنبه 90 اردیبهشت 13 ساعت 1:21 عصر

یکی از بیماری‏های اجتماعی ما که گویا تبدیل به یک اپیدمی خطرناک هم شده است، علاقه افراطی به مسائل حاشیه‏ای و فرعی است. گویا حاشیه‏ها جذابیّتی دارند که در متون یافت نمی‏شود! یادش بخیر، در اوایل طلبگی اساتیدمان با این بیت کنایه‏آمیز به ما هشدار می‏دادند که «ألا یا أیّها الطّلاب ناشی، علیکم بالمتون لا بالحواشی»! امّا این روزها گویا باید خطاب این جمله‏ی نغز را از طلاب به عموم جامعه و خصوصاً رسانه‏ها بازگرداند تا شاید کمی به متون و مسائل اصلی بیش‏تر توجه کنند!
این روزها گویا اصلاً نان بعضی رسانه‏ها و رسانه‏ای‏ها در حاشیه‏سازی و حاشیه‏پردازی تأمین می‏شود؛ اگر یک روز بی‏حاشیه طی شود، گویا گم‏شده‏ای دارند! در ورزش، در سیاست، در فرهنگ، در اقتصاد و حتی در معنوی‏ترین مسائل حیات انسان، گویا باید حتماً حاشیه‏ای پیدا کنند و چند روزی خود و مخاطبان رسانه‏ها را به آن مشغول سازند و اصول و متون را به باد غفلت و فراموشی سپرند.
خیانت بزرگی که حاشیه‏سازها و حاشیه‏پردازها به جامعه می‏کنند همین است که مخاطب را از اصل ماجرا، از آنچه که به آن نیاز حیاتی دارد و از چیزی که توجه به آن می‏تواند ضامن سعادت دنیوی و اخروی مخاطب شود، دور می‏کنند و به‏جای آن، حاشیه را پررنگ می‏کنند و به‏عنوان متن به‏خورد مخاطب بی‏چاره می‏دهند. لازم نیست برای اثبات این ادّعا خود را زیاد به زحمت بیندازیم؛ کافی است همین الآن به پر بازدیدترین صفحات سایت‏های خبری مراجعه کنید! کدام خبرها (یا به تعبیر بهتر، شبه‏خبرها) بیشتر مورد اقبال مخاطب قرار گرفته‏اند؟! متن‏ها یا حاشیه‏ها؟!
خیانت بزرگ‏تر این‏دست رسانه‏ها «تغییر ذائقه‏ی مخاطب» است. انسان، فطرتاً جویای حقیقت و طالب اصل است، نه فرع و حاشیه؛ امّا بازی‏های رسانه‏ای، روزبه‏روز مخاطب خود را از این فطرت الاهی دور و دورتر می‏کند، تا جایی که حتی در ذهن مخاطب هم جای متن و حاشیه عوض می‏شود. این یک «کودتای رسانه‏ای» است! کودتایی خزنده که فرع را به‏جای اصل می‏نشاند و اصل را از صدر به ذیل می‏کشاند تا در محاق فرو رود. تأسّف‏آورتر این است که رسانه، تقصیر را به گردن خودِ مخاطب می‏اندازد و چنین توجیه می‏کند که چون مخاطب چنین می‏پسندد، من هم چنان می‏کنم!
حالا به این دو مثال توجه کنید تا به عمق خیانتِ (عمدی یا سهوی) رسانه‏ها پی ببرید.
1- پیکر بی‏سرِ سرداری رشید پس از 27 سال دوری از وطن، به میهن اسلامی بازمی‏گردد. در شرایطی که جامعه بیش از هر زمان دیگر نیازمند نوشیدن جرعه‏ای زلال از شراب طهور شهادت و ایثار است، رسانه‏ها بازی حاشیه‏ای خود را آغاز می‏کنند و بحث‏ها درباره تشکیک در صحّت انتساب پیکر یافت‏شده به سردارِ بی‏سر دفاع مقدّس بالا می‏گیرد. اصل داستان فراموش می‏شود و خبری که باید همچون پُتکی سنگین بر سر خواب‏آلود جامعه وارد می‏آمد و مخاطب غرق غفلت و مادّیت را به‏خود می‏آورد و تذکّر می‏داد و تلنگر می‏زد، در این بازی رسانه‏ای گم می‏شود و این بحث‏ها دست‏آویزی برای جدل‏های بی‏هوده و تمسخر ارزش‏های فراموش‏شده‏ی جامعه می‏شود.
2- اختلاف نظری در محیط کاری بین رهبر انقلاب و رئیس‏جمهور پیش می‏آید؛ رهبری در چند سخن‏رانی پی‏درپی به فرعی بودنِ مسأله اشاره فرموده و کم‏اهمیّتی آن را گوش‏زد می‏فرمایند و حتی صراحتاً از رسانه‏ها به‏دلیل جابه‏جا کردن اصل و فرعِ ماجرا و دامن‏زدن به حاشیه‏ها و نگرانی‏ها گلایه می‏کنند؛ امّا «دیکتاتوری رسانه‏ای» به این راحتی‏ها دست از سیره‏ی سیّئه‏ی خود بر نمی‏دارد. همه‏ی این بازی‏ها در شرایطی اتفاق می‏افتد که مسأله‏ی اصلی کشور در حوزه‏ی داخلی، «جهاد اقتصادی» است و در حوزه‏ی بین‏المللی، «جنبش بیداری اسلامی» است. صد افسوس که این «متون» به راحتی، در پیش پای «حواشی» قربانی می‏شوند و امپراطوری رسانه‏ای فاتحانه و مغرورانه از گودی قتل‏گاه اصول بیرون می‏آید!
خروج از بحران جابه‏جایی متون و حواشی، جز با تمسّک به راهبرد حکیمانه‏ای که رهبر فرزانه‏ی انقلاب تحت عنوان «اصلی‏ـ‏فرعی کردنِ مسائل» مطرح فرمودند ممکن نخواهد بود. البته این راهبرد به معنای نادیده‏انگاریِ حواشی و سکوت در مواجهه‏ی با فروع نیست. اصلی‏ـ‏فرعی کردن مسائل یعنی رعایت «عدالت رسانه‏ای» در برخورد با حوادث و اتفاقات موجود در جامعه؛ عدالت هم یعنی «إعطاء کلّ ذی‏حقٍّ حقَّه»؛ یعنی «وضعُ کلِّ شیءٍ فی موضعِه»؛ یعنی به مسأله‏ی اصلی در حدّ و اندازه‏ی اصل پرداخت و روی مسأله‏ی فرعی هم در قدّ و قواره‏ی فرع سرمایه‏گذاری کرد.
البته نباید این نکته را هم از ذهن دور داشت که گاه یک مسأله‏ی فرعی، به صورت بالقوّه پتانسیل تبدیل به یک خطر و مسأله‏ی اصلی در آینده را دارد. در این موارد البته حکم مسأله متفاوت است که باید راهبرد ظریف‏تری برای مواجهه‏ی با این‏گونه مسائل در پیش گرفت. شاید در نوشته‏ای جداگانه این مسأله را بیش‏تر باز کردم.

این یادداشت در سایر رسانه‌ها: فارس‌نیوز / رجانیوز


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


قطع رابطه ایران و آمریکا

یکشنبه 90 فروردین 21 ساعت 9:24 صبح

مصاحبه با خبرگزاری رسا
با وجود ولایت فقیه هیچ‌کس نمی‌تواند در ایران برای آمریکا فرش قرمز پهن کند


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


جهاد اقتصادیِ علمی

سه شنبه 90 فروردین 16 ساعت 12:7 عصر

مصاحبه با خبرگزاری رسا
نظریه‌های اقتصاد اسلامی جایگزین تئوری‌های غربی شود


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


جهاد همچنان باقی است...

سه شنبه 90 فروردین 16 ساعت 12:4 عصر

مصاحبه با خبرگزاری رسا
جهاد اقتصادی حرکت مجاهدانه به سمت آرمانی مقدس است


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


اعدام برای موسوی و کروبی

سه شنبه 89 اسفند 3 ساعت 1:1 عصر

مصاحبه با خبرگزاری فاس
حکم موسوی و کروبی به دلیل محاربه و افساد فی‌الارض "اعدام " است

بازتاب مصاحبه در سایر رسانه ها:
روزنامه کیهان / پایگاه خبری جوان / بی بی سی فارسی / جهان نیوز


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


رسانه ملّی و تربیت انقلابی

یکشنبه 89 بهمن 17 ساعت 6:25 عصر

گزیده این مطلب در هفته نامه «9 دی» منتشر شد

1. تربیت
«تربیت» به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن به دیگران است. منشأ تربیت «غیرت» است و غیرت ملکه‏ای نفسانی در روح انسان است که نشأت‏گرفته از «محبّت» است؛ حبّ به شیء موجب می‏شود که انسان برای حفظ آن شیء تلاش و کوشش کند. این تعریف علمای اخلاق از غیرت است. بنابر این اگر شما کسی را دوست داشته باشید، نسبت به او غیرت پیدا می‏کنید و چون می‏خواهید او را حفظ کنید، تربیت او را وظیفه خود می‏دانید و لذا آن‏گونه به او روش رفتاری و گفتاری می‏دهید که سعادت‏مندی دنیوی و اخروی او را تضمین کند. چرا که تربیت صحیح بر مبنای دیدگاه اسلامی، تربیت الهی و انسانی است.
2. تربیت انقلابی
«تربیت انقلابی» چیزی غیر از همان تربیت صحیح اسلامی نیست. انقلاب اسلامی به عنوان نماد بازگشت جمعی یک ملّت به سوی ارزش‏های متعالی اسلامی، دربرگیرنده تمام خوبی‏هایی است که در مکتب اسلام بر آن تأکید شده است. انقلاب اسلامی زاییده اسلام است و اساساً تفاوت این انقلاب با همه انقلاب‏ها همین ریشه‏داری در اسلام و برآمدن آن از عمق ارزش‏های اسلامی است. البته از منظر کسانی که سیاست را از دیانت جدا می‏انگارند، برتافتن این گزاره سنگین و  دور از ذهن می‏نماید؛ امّا حقیقت آن است که تفکیک بین ارزش‏های اسلام با آرمان‏های انقلاب اسلامی همانند جداسازی شیرینی از عسل است که نشدنی است.
بر این اساس، تربیت انقلابی عبارت است از دادنِ روش خاصّ رفتاری و گفتاری به دیگران بر مبنای ارزش‏های انقلاب اسلامی که در واقع همان ارزش‏های اسلام ناب محمّدی است؛ خصوصاً با تأکید بر آن دسته از ارزش‏هایی که در اسلام آمریکایی به عنوان ضدّ ارزش تبلیغ می‏شود. ارزش‏هایی نظیر استکبارستیزی، عزّت‏مداری، ولایت‏پذیری، جهاد و شهادت، ایثار و ازخودگذشتگی، عدالت‏طلبی و مبارزه با ظلم، دفاع از مستضعفان عالم و احساس مسؤولیت برای بسط اسلام ناب در سرتاسر گیتی بعضی سرفصل‏های مهم نظام تربیتی اسلام ناب است که در نظام تربیتی اسلام آمریکایی به عنوان ناهنجاری معرفی می‏شود. اینها اتفاقاً همان مؤلّفه‏های مغفول مانده تربیت اسلامی است که اساس تربیت انقلابی نسل‏ها را تشکیل می‏دهد.
3. ضرورت تربیت انقلابی
این سرفصل را با استعانت از کلام مسیحای انقلاب که روح تربیت انقلابی را در ملّت ایران و همه ملّت‏های آزاده دنیا دمید پی می‏گیریم. امام راحل عظیم‏الشأن ما از ابتدا این نگاه غلط که تربیت اسلامی فرآیندی تک‏بُعدی و صرفاً معطوف به حوزه شخصی افراد است را تختطئه و رد فرمده و بر همه جانبه بودن تربیت از دیدگاه اسلام تأکید داشتند. ایشان می‏فرمایند: «شما خیال نکنید که اسلام آمده حیوان تربیت کند، یا آمده است که خواب و خوراک براى حیوان درست کند. این یکى‏اش است؛ این را هم درست مى‏کند لکن این یک بُعد است، آن هم بُعد آخرش است. بُعدهاى دیگرى دارد که آنها هم همه‏اش از اسلام است و براى تربیت انسان است، و انسان را مى‏خواهد یک موجود رشیدى که همه این ابعاد را داشته باشد تربیت کند. و براى همه اینها هم دستور دارد اسلام؛ نسبت به یک جهتْ دونِ جهت دیگرى نیست؛ براى حکومت اسلامى دستور دارد، براى تشکیلاتش دستور دارد؛ براى مقاتله با دشمنان دستور دارد، براى تحرّک جامعه دستور دارد، براى رسیدن به ماوراى طبیعت دستور دارد، همه اینها را دارد. یک بُعدى نیست».
ایشان در جایی دیگر می‏فرمایند: «اسلام براى مستضعفین آمده است، اسلام براى ساختن انسان آمده است. کتاب آسمانى اسلام که آن قرآن مجید است، کتاب تربیت انسان است؛ انسان را به همه ابعادى که دارد، به بُعد روحانى و به بُعد جسمانى، بُعدهاى سیاسى، اجتماعى، فرهنگى- همه بُعدها- بُعد نظامى؛ این اسلام آمده است که به ما راه تربیت را نشان بدهد. ما هم باید به تبع اسلام تربیت کنیم جوانان خودمان را، تربیت کنیم بانوان خودمان را. بانوان ما تربیت کنند اطفال خودشان را در دامن خودشان؛ وقتى که بزرگ شدند، تربیت کنند آنها را تا برسند به آن وقتى که برومند شوند و براى اسلام و براى انسانیت خدمتگزار باشند». دقّت در این جملات نشان می‏دهد که اتفاقاً تأکید حضرت امام بر همان بخش‏های فراموش‏شده اسلام ناب و تربیت انقلابی است که یادآوری آن خشم و نفرت استکبار را برمی‏انگیزاند و رعب و وحشت را بر پیکره شیطان بزرگ می‏افکند.
4. محیط‏های تربیتی و نقش رسانه
عُلمای اخلاق و تربیت اسلامی چهار محیط اصلی را در تربیت انسان دخیل می‏دانند: محیط‏های خانوادگی، آموزشی، رفاقتی و شغلی؛ البته به فرموده این بزرگان محیط پنجمی هم وجود دارد که نقش تربیتی آن بر انسان و جامعه بیش از همه آن محیط‏های چهارگانه است و آن «محیط حاکم بر جامعه» است. در واقع محیط‏های چهارگانه تربیتی به شدّت تحت تأثیر محیط پنجم قرار دارند و جاذبه تربیتی محیط حاکم، افراد جامعه را از مدار جاذبه سایر محیط‏ها به سوی خود می‏کشد. بنابر این اگر فرضاً کسی در همه محیط‏های خانوادگی، آموزشی، رفاقتی و حتّی شغلی تحت تربیت انقلابی بوده باشد، در صورتی که محیط حاکم بر جامعه از نظام تربیتی انقلابی تبعیت نکند، هیچ بعید نیست که تحت تأثیر نظام تربیتی محیط پنجم قرار گرفته و دست از اصول صحیح تربیت اسلامی و انقلابی بردارد و تبدیل به فردی ضدّ انقلاب شود.
رسانه به عنوان ابزار انتقال پیام در یک تعریف و در تعریف دیگر به عنوان خودِ پیام، در حقیقت بازیگر اصلی تبلیغ مشی تربیتی محیط حاکم بر جامعه است. این رسانه است که محیط پنجم را می‏سازد و می‏آراید؛ این رسانه است که ارزش‏ها و هنجارهای لازم‏الرعایه در جامعه را تبلیغ می‏کند؛ این رسانه است که به درونی‏ترین لایه‏های محیط تربیتی خانوادگی نفوذ کرده و به محیط‏های آموزشی و شغلی و رفاقتی هم خط می‏دهد؛ و این رسانه است که می‏تواند تربیت اسلام ناب انقلابی را تبلیغ کند و یا مدافع تربیت آمریکایی باشد.
5. نسبت بین رسانه ملّی و تربیت انقلابی
بازنگری خطوط کلّی حاکم بر عملکرد رسانه ملّی ما نشان می‏دهد که علی‏رغم تلاش‏های قابل تقدیری که صدا و سیمای جمهوری اسلامی در طول سال‏های پس از انقلاب برای تبیین اصول و آرمان‏ها و ارزش‏ها اسلام و انقلاب انجام داده، لکن تا رسیدن به وضعیت مطلوب، هنوز فاصله نجومی ناپیموده‏ای وجود دارد. شاید مناسب باشد در این بخش نگاهی به انتظارات و مطالبات رهبر معظّم انقلاب از مدیران صدا و سیما داشته باشیم تا این فاصله نجومی باورپذیر شود.
ایشان در یکی از دیدارهای خود با مدیران رسانه ملّی مأموریت محوری صدا و سیما را چنین ترسیم می‏فرمایند: «ما یک مأموریتِ محورى براى رسانه ملّى قائل هستیم، که الزاماتى دارد و این مأموریت ملّى اهداف کلانى را هم با خودش همراه دارد. به‏نظر ما آن مأموریتِ محورى عبارت است از مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتارى جامعه، جهت‏دهى به فکر و فرهنگ عمومى، آسیب‏زدایى از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت و زدودن احساس عقب‏ماندگى». رهبر معظّم انقلاب سپس «ریشه‏دار کردن شناخت و باور به ارزش‏ها و بنیان‏هاى فکرى انقلاب و نظام اسلامى» را یکی از اهداف کلان آن مأموریت محوری برشمرده و می‏فرمایند: «صِرف این‏که ما در زمینه انقلاب و نظام، چیزهایى را کلیشه‏یى و شعارى تکرار کنیم کافى نیست؛ باید نسبت به این شعارها در مردم باور حقیقى به‏وجود بیاید؛ این، کار رسانه ملّى است».
از دیدگاه مقام معظّم رهبری حرکت در نقطه مقابل دستگاه‏های رسانه‏ای دشمن باید به عنوان اصل اساسی در آرایش رسانه‏ای جمهوری اسلامی همواره مدّ نظر مدیران و برنامه‏سازان صدا و سیما باشد و تبیین خودِ انقلاب به عنوان یک پیام مهم در دستور کار دائمی قرار گیرد. ایشان در این زمینه خطاب به مدیران رسانه ملّی می‏فرمایند: «یک پیام از پیام‏هاى مظلوم و فراموش شده‌اى که بار دیگر بایستى به آن اهتمام ورزید و آن را به ذهن‏هاى مردم منتقل کرد، عظمت و شکوه و اهمیت انقلاب اسلامى ماست. این انقلاب چیز کوچکى نبود و تمام هم نشده است. این امرى است که بتدریج و در طول زمان با تلاش و مجاهدت دائمى انجام مى‌گیرد؛ مشروط بر این‌که روح و خواست و ضرورت انقلاب در مردم باقى بماند. شما این پیام را باید منتقل کنید که انقلاب چیست؛ این یکى از پیام‏هایى است که شما باید به همین نسل و نسل‏هاى آینده انتقال دهید. اثرگذارى در آنهاست. چرا نشود این جوان را ساخت و تربیت کرد و مثل یک اباذر، عمّار و سلمان او را به جبهه‌هایى که نظایر آن در این جبهه‌ها وجود دارد، فرستاد؟! بنابر این یکى از پیام‏ها، پیام انقلاب اسلامى است. خودِ انقلاب، یک پیام است که باید آن را منتقل و بیان کنید».
روشن است که منظور ایشان از تربیت انسان‏هایی نظیر سلمان و عمّار و اباذر، همان تربیت انقلابی است. آنچه این شخصیت‏های برجسته تاریخ اسلام را در نظرها عظیم جلوه می‏هد و عامل تمایز ایشان از سایر مسلمانان هم‏عصرشان محسوب می‏شود، همان عنصر تربیت ناب انقلابی در وجود این بزرگان است. حال سؤال این است که آیا برنامه‏های رسانه ملّی ما اباذر و سلمان و عمّار تربیت می‏کند یا...؟!
مقام معظّم رهبری در بخش دیگری از مطالباتشان از رسانه ملّی، «توجه به اهداف و ارزش‏های انقلاب اسلامی» را از مهم‏ترین راهبردهای صدا و سیما دانسته و «تحکیم ارتباط مردم با مبانی اصلی نظام و حفظ روحیه و شور انقلابى در مردم» را از اساسی‏ترین اهداف آن برمی‏شمارند و می‏فرمایند: «ما در جمهورى اسلامى اهدافى داریم و ارزش‏هایى براى ما مطرح است. ما نباید اجازه بدهیم که این رسانه عظیمى که امروز در دنیا تنها هم هست، حتّى اندکى از جهت‏گیرى و سمت‏گیرى این اهداف تخطى کند». البته ایشان بلافاصله به بحث مهم «روش‏های تبلیغ» اشاره داشته و می‏فرمایند: «البته این معنایش آن نیست که ما دائماً در رادیو و تلویزیونمان سخنرانى یا بیانیه اسلامى و دینى پخش کنیم که صریحاً مبانى و مفاهیم ما را ترویج کند؛ این‏که راه تبلیغ نیست. شیوه‏هاى رایج تبلیغ - شیوه‏هاى غیرمستقیم، استفاده بهینه از هنر و روش‏هاى هنری باید تماماً در خدمت اهداف انقلاب و اسلام باشد؛ یعنى اگر ما بازى فوتبال هم پخش مى‏کنیم، مواظب باشیم که این بازى فوتبال در جهت ضدّ آن اهداف به‏کار نرود. آن اصل اساسى در باب اداره رادیو و تلویزیون این است».
ایشان در بیانی دیگر صراحتاً بر ضرورت تربیت انقلابی آحاد جامعه توسط رسانه ملّی تأکید داشته و می‏فرمایند: «صدا و سیما را دانشگاهى براى تدریس اصول اسلام انقلابى بدانید. برداشت ما از صدا و سیما این است. امام که فرمودند «دانشگاه»، در دانشگاه چیزى تدریس مى‏شود؛ در این دانشگاه چه چیزى مى‏خواهد تدریس بشود؟ آنچه که در این دانشگاه تدریس مى‏شود، عبارت از پیام‏ها، پایه‏ها، مفاهیم و درس‏هاى اسلام ناب و اسلام انقلابى و اسلام واقعى است. این، آن چیزى است که در صدا و سیما ایده‏آل است. ما مى‏خواهیم به این نقطه برسیم؛ ولى فاصله داریم».
6. جمع‏بندی
این جملات، جانِ کلام و فلسفه و پایه همه انتقاداتی است که منتقدان دلسوز به رسانه ملّی متوجه می‏دانند. متأسفانه رسانه ملّی آن‏قدر که در ایجاد «شور انقلابی» آن هم در مناسبت‏های مقطعی انقلاب نظیر دهه فجر و راهپیمایی 22 بهمن موفق عمل می‏کند، در ایجاد «شعور انقلابی» موفق نیست. هنر و شیوه‏های تبلیغ غیرمستقیم هنوز که هنوز است در خدمت انتقال مفاهیم اسلام انقلابی قرار نگرفته و تربیت انقلابی هنوز به عنوان یک وظیفه راهبردی جایی در سیاست‏گذاری‏های صدا و سیما ندارد. در حالی که اگر مدیران صدا و سیما به مردم «محبّت» داشته باشند و اهل «غیرت دینی» باشند، باید برای «تربیت انقلابی» جامعه احساس تکلیف کنند. امّا متأسفانه به‏نظر می‏رسد «گسستی خطرناک» میان تدابیر حکیمانه و مطالبات کارشناسانه مقام معظّم رهبری با عملکرد مدیران و برنامه‏سازان رسانه ملّی وجود دارد که در صورت تداوم، تبدیل به یک تهدید جدّی علیه امنیّت ملّی و تمامیّت انقلاب اسلامی خواهد شد. نمونه‏ای از این شکاف را می‏توان با مطالعه تطبیقی میان مفادّ حکم رهبر انقلاب برای تمدید مسؤولیت مهندس ضرغامی با محتوای برنامه‏های رسانه ملّی در طول یک‏سال گذشته مشاهده کرد.
مدیران و برنامه‏سازان رسانه ملّی باید بدانند که بار سنگین مسؤولیت «تربیت انقلابی نسل‏های فعلی و آینده ایران اسلامی» بر دوش ایشان است و خدای ناکرده اگر در راه انجام این وظیفه خطیر کوتاهی کنند، در پیش‏گاه عدل الهی به سختی عقوبت خواهند شد.

» یادداشت های مرتبط: نقد بی‏رحمانه !!! / مخاطب نشناسی صدا و سیما / صدا و سیمای ...


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


نُه دی

سه شنبه 89 دی 7 ساعت 11:56 صبح

مصاحبه با خبرگزاری فاس
9 دی محصول مثلث "ولایت، بصیرت و صبر " است


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت ها

آیا رهبر انقلاب از خطوط قرمز مذاکرات هسته ای کوتاه آمدند؟
زنده باد خامنه ایِ رهبر!
روز قدسی که سیدحسن نصرالله را از نزدیک دیدم!
توصیه حاج آقا مجتبى? تهرانی به رزمندگان مقاومت اسلامی
غزه در انتظار راهپیمایی ما
پیام یک جوان فلسطینی به جوانان ایرانی
[عناوین آرشیوشده]