1- اجازه دهید این مطلب را با آیاتی از قرآن که کلام خدای رحمان و رحیم است آغاز کنیم: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون(27) وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیم(28) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم(29)»
در شأن نزول این آیات آمده است هنگامى که مسلمانان به فرمان پیامبر(ص)، یهود بنىقریظه را محاصره کردند، آنان پیشنهاد صلح و کوچ کردن به شام را دادند. پیامبر نپذیرفت و سعد بن معاذ را به داورى مأمور ساخت. یکى از مسلمانان همراه او به نام «ابولبابه» که سابقه دوستى با آنان داشت برای حفظ اموال و فرزندانش، با اشاره به گلوى خود به آنان فهماند که در صورت پذیرش حکمیّت سعد بن معاذ همه کشته خواهید شد. جبرئیل این اشاره را به پیامبر(ص) خبر داد. پس از آن ابولبابه شرمنده از این خیانت، خود را به ستون مسجد پیامبر بست و هفت شبانه روز چیزى نخورد تا سرانجام خداوند توبهاش را پذیرفت.
2- «فتنه فرزند» یکی از حساسترین گردنههای زندگی است که اگر لطف و عنایت الهی و استقامت و بصیرت انسان نباشد خطر سقوط و انحراف از مسیر حق، پایان این فتنه خواهد بود. حبّ فرزند در دل پدر و مادر یکی از ودیعههای الهی است تا انسان در سایه این امانت خداداد به تربیت و تعلیم فرزند همت گمارد و ثمره وجودی خویش را به زینت ادب و اخلاق الهی بیآراید و باقیات الصالحاتی برای پس از مرگ خود فراهم آورد. اما آنگاه که به دلیل عدم تزکیه و بیتقوایی این محبّت تا آنجا شدت میگیرد که بر محبّت خدا و رسول و اولیاء او غلبه کرده و دیده بصیرت انسان را تار نموده و به ایستادگی او در مقابل اوامر الهی بیانجامد به سختی مورد هشدار قرار میگیرد. ترجیح فرزند بر امر خدا و چشمپوشی از اشتباهات احتمالی او و دست برنداشتن از حمایتهای بی حد و حساب از او گاه انسان را تا آنجا میکشاند که همچون ابولبابه به خدا و رسول و مؤمنان خیانت میکند؛ البته اگر در این سه آیه کریمه دقت کنید علّت این سقوط مرگبار را هم به وضوح خواهید دانست: «بیبصیرتی» که از «بیتقوایی» ناشی میشود؛ لذا خدای متعال بلافاصله پس از تبیین فتنه فرزند، «تقوا» را عامل «فرقان» معرفی میکند. یعنی اگر تقوا داشته باشید، خدا به شما بصیرت عنایت میکند.
3- دو کلیدواژه «فتنه» و «بصیرت» شاید پر کاربردترین واژگان ماههای اخیر مقام معظم رهبری باشد؛ حوادث پس از انتخابات به سمتی رفت که به تعبیری فضای جامعه را «فتنهگون» ساخت و غبارآلودگی فضای فتنه برای کسانی که به سلاح بصیرت مجهّز نبودند مشکلآفرین شد و همین راز تأکیدات مکرّر رهبر انقلاب بر ضرورت بصیرتافزایی است.
البته اگر جامعه را به دو بخش «عوام» و «خواص» تقسیم کنیم این ضرورت در بخش خواص بیش از عوام احساس میشود و این تأکید مضاعف، بیش از آنکه از بیم انحراف عوام به دلیل انحراف خواص باشد، از سر دلسوزی برای خود خواص است؛ چون اساساً خاص بودن خواص فقط و فقط مدیون وجود عنصر «بصیرت» در ایشان است و نه هیچ چیز دیگر. یعنی اگر بعضی از خواص بصیرت خود را از دست بدهند، اصولاً دیگر خواص بودنشان منتفی خواهد شد و نقش اجتماعی خود که همان «نفوذ کلمه و تأثیرگذاری بر عوام» است را از دست خواهند داد و این تفسیر عبارت «سقوط خواص» از بلندای خواص بودن یا «رفوزه شدن خواص» است که در هشدارهای پدرانه مقام معظم رهبری به خواص گوشزد شد و متأسفانه بعضی از ایشان آن را جدی نگرفته و بد عاقبت شدند.
3- امروز آن دسته از خواص یا نخبگانی که به تعبیر مسامحی، ایشان را «نخبگان بیبصیرت» میخوانیم، در فرایند فتنه اخیر با اصرارها و لجاجتها و کجفهمیها و محاسبات غلط خود به نقطهای رسیدهاند که دیگر پایگاه و جایگاه و نقش اجتماعی و نفوذ کلمه خود را در بدنه جامعه از دست دادهاند و از دیدگاه مردم مسلمان ایران به عنوان عدهای «خائن»، «وطنفروش»، «منافق» و «ترسو» شناخته میشوند و هر ناظر منصفی با مقایسه حال و روز 10 ماه پیش این افراد معدود با وضعیت و جایگاه امروز آنها در بین افکار عمومی جامعه چنین حکم میکند که این خواص عوام شده(!) پرتگاه مُهلک بیاعتباری را در سریعترین زمان ممکن و با سرعتی افسانهای و دور از انتظار طی کردهاند و البته هیچ کس از مشاهده اوضاع امروز ایشان خوشحال نیست؛ بلکه دیدن این سوء عاقبت غمی بزرگ را بر دلها مینشاند و آه افسوس را بر لبها میخشکاند.
4- به نظر میرسد که باید حساب آقای هاشمی رفسنجانی را از خواصی که در فتنه اخیر دچار بیبصیرتی شده و سقوط کردند جدا کرد؛ آقای هاشمی با آن همه سابقه مجاهدت و خدمت و با آن کولهبار بصیرت، روشنبینتر از آن بوده و هست که نتواند فتنه به پا شده از سوی دشمنان این نظام و انقلاب را تشخیص داده و متوجه این حقیقت آشکار نشود که پروژه بیثبات سازی جمهوری اسلامی از کجا و به خواست چه کسانی پرداخته شده و چه اقداماتی به خواست دشمن دامن میزند؛ اما آنچه هست این است که آقای هاشمی در گیرودار فتنه پس از انتخابات، گرفتار فتنه دیگری بود که اگر امروز جایگاه و پایگاه اجتماعیاش مخدوش شده، ناشی از عدم توفیق ایشان در آن صحنه بوده است.
به عبارت روشنتر برای تحلیل صحیح عملکرد آقای هاشمی پس از ماجرای انتخابات باید به دقت دو فتنه را از یکدیگر جداسازی نموده و هر یک را به صورت مجزّا بررسی کنیم: اوّل، فتنه عمومی و آزمایش فراگیری که تمام کشور و همه ملّت به آن آزموده شدند و آقای هاشمی نیز به عنوان یکی از افراد ملّت به این فتنه آزموده شد؛ دوم، فتنه اختصاصی که آقای هاشمی رفسنجانی با آن دست و پنج نرم کرده و میکند، یعنی همان فتنهای که قرآن کریم به آن تصریح کرده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ» یا همان «فتنه فرزند». البته روشن است که این دو فتنه در واقعیت خارجی با یکدیگر تلاقی کرده و آنچه در صحنه عینی مشاهده میشود چیزی جز یک حقیقت واحده نیست؛ و این همان چیزی است که «فتنه مضاعف» را برای آقای هاشمی ایجاد کرده است و باید گفت که انصافاً هم فتنه سختی برای ایشان فراهم آورده است.
5- اما مشکل اینجاست که تفکیک و جداسازی این دو فتنه دردی از دردهای اخیر آقای هاشمی را درمان نخواهد کرد و آقای هاشمی باید بداند که از دید عموم مردم ایران حکم نهایی به پیروزی او در میدان فتنه اوّل وابسته به عملکرد و پیروزی ایشان در آوردگاه فتنه دوم است و جاودانه ماندن نام هاشمی رفسنجانی در کنار نامهای مقدس و بلندآوازهای چون خمینی و بهشتی و مطهری در گرو استقامت و بصیرت به خرج دادن هاشمی در عرصه فتنه فرزند رقم خواهد خورد و نه به هیچ گونه دیگر.
مردمی که آقای هاشمی را به دلیل خدمات و سوابق انقلابیاش دوست دارند این روزها نگرانند که ایشان در این عرصه چه خواهد کرد و از بین «فرزند» و «انقلاب» کدامیک را بر دیگری ترجیح خواهد داد. مردم دوست ندارند هاشمی در این فتنه مضاعف شکست بخورد؛ مردم نمیخواهند شاهد مقدّم داشتن «فرزندان» بر «انقلاب و نظام اسلامی» باشند. از دید مردم این کار جز خیانت معنای دیگری ندارد؛ چون منطق مردم با بصیرت ایران اسلامی همان منطق قرآن است که میفرماید:«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیم»؛ مردم دوست ندارند نام آقای هاشمی در تاریخ این مرز و بوم به عنوان یکی از «خواص بیبصیرت» و در کنار نام ننگین «سران فتنه88» حکّ شود... و آخرین جمله اینکه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ.»
لینک مطلب در رجــــــــــا نیوز
نوشته شده توسط : سید کمیل
لطف الهی در آشکار شدن نفاق موسوی و کروبی
1- خیلی وقتها و خیلی جاها منطق خدا و قرآن با منطق ما آدمها خیلی فرقها دارد؛ یعنی همیشه اینطور نیست که حساب و کتابهای مادّی ما درست از آب در بیاید و همه چیز همانطوری رقم بخورد که ما میپنداریم. قرآن کریم به این مسأله در این آیه شریفه اشاره کرده است که «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»؛ چه بسا از چیزی بدتان میآید در حالی که همان چیز در واقع برای شما خوب است و چه بسا از چیزی خوشتان میآید و حال آنکه همان چیز در واقع برای شما بد است؛ خدا میداند و شما نمیدانید.
2- شاید تا حالا زیاد شنیده باشید یا لاأقل در فیلمها زیاد دیدهاید که مثلاً یک نفر به خاطر مصدومیت در یک حادثه تلخ رانندگی در بیمارستان بستری می شود و در حین انجام آزمایشات پزشکی متوجه وجود یک غده سرطانی خطرناک در بدنش میشود که اگر آن حادثه به ظاهر تلخ رانندگی نبود، حالاحالاها از آن غده خطرناک بیخبر میماند و طبیعتاً وقتی متوجه میشد که دیگر کار از کار گذشته بود. مواردی از این دست را هم میتوان از مصادیق همان منطق قرآنی دانست که «چه بسا حادثه ناخوشآیندی به نفع شما باشد و شما خودتان هم از حکمت آن آگاه نباشید.
3- در معارف اسلامی ما «نفاق» به عنوان یک غده سرطانی کشنده برای جامعه اسلامی شناخته میشود که خطرناک بودنش هم به دلیل «پنهان بودن» آن است.این بیماری مرگبار در سایه زندگی مخفیانهاش ذرهذره خود را گسترش میدهد و بخشهای وسیعتری از پیکره جامعه را دربرگرفته و با حرکت خزنده و بیصدای خود به مراکز حساسی مثل مغز و قلب جامعه اسلامی دسترسی پیدا می کند و ناگهان حیات طیبه جامعه را با خطر مرگ و نابودی مواجه می سازد. به همین دلیل است که در قرآن و روایات منافقین بدتر از کفار شناخته میشوند و خطر درونی هشداردهندهتر از خطر بیرونی دانسته شده و جهاد با نفس بزرگتر از جهاد با دشمنان برشمرده شده است.
4- بیایید تصور کنیم امروز 23 خرداد 1388 است، یعنی شنبه پس از انتخابات؛ رسانهها و منابع رسمی خبر از پیروزی 24 میلیونی دکتر احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری دهم میدهند و ما شاهد این عکسالعملها هستیم:
_ مهندس میرحسین موسوی که حائز 13 میلیون رأی با ارزش از مردم ایران شده در پیامی خطاب به دکتر احمدینژاد رئیسجمهور منتخب، پیروزی ایشان را تبریک گفته و برای ایشان طلب توفیق میکند.
_ مهندس موسوی با صدور بیانیه جداگانهای خطاب به مردم و هوادارانش ضمن تأکید بر خاتمه رقابتهای انتخاباتی اعلام میکند قصد دارد با تشکیل یک شبکه اجتماعی فراگیر از ظرفیت فراهمآمده در دوران انتخابات برای سازماندهی فعالیتهای سیاسی آتی خود بهرهبرداری کرده و رسماً آغاز به کار «جنبش راه سبز» را در چارچوب قوانین نظام اسلامی اعلام میکند.
_ مهدی کروبی دیگر کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری نیز ضمن صدور پیام تبریک به ملت ایران برای خلق حماسه 40 میلیونی و آرزوی توفیق برای دکتر احمدینژاد در خدمت به مردم، اعلام می دارد با تقویت ساختار حزب اعتماد ملی اقدام به جذب، آموزش و سازماندهی هواداران و تلاش برای کسب موفقیتهای سیاسی در انتخاباتهای آینده خواهد نمود.
آیا به نظر شما این فرضیههای به ظاهر خوشآیند در واقع نیز به نفع نظام اسلامی تمام می شد؟؟؟
5- حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری اگرچه تلخ و آزاردهنده بود و خسارتهای جانی، مالی و روحی فراوانی بر جای گذاشت و از شتاب حرکت فزاینده علمی و اقتصادی کشور اندکی کاست، اما در مجموع آنچه از کف رفت در برابر آنچه عاید نظام اسلامی شد بسیار ناچیز و کماهمیت جلوه میکند. اگر تمام این حوادث فقط و فقط یک نتیجه برای جامعه اسلامی داشت و آن هم «آشکار شدن نفاق جریان مدعی خطّ امام» برای مردم باشد، باید سجده شکر بر جای آورد و خدای متعال را به خاطر لطف بزرگی که در حقّ این انقلاب و نظام اسلامی کرد شکرگذار بود. چون اگر فرضیههای به ظاهر زیبایی که در بند قبل به آن اشاره کردم اتفاق میافتاد معلوم نبود که این غده سرطانی نفاق تا کی می خواست به حیات انگلی خود در بدن نظام ما ادامه دهد و تاکی قرار بود که مردم یک منافق مزدور به نام میرحسین موسوی را به عنوان نخستوزیر محبوب امام و دفاع مقدس بشناسند و از منافق قدرتپرستی به نام مهدی کروبی به عنوان یار امام و خدمتگزار نظام یاد کنند و معلوم نبود که این جریان فاسد و این خط خطرناک چه وقت میخواست ضربه نهایی را به جامعه اسلامی ما وارد کند.
6- امروز به لطف الهی و بر اساس منطق قرآنی بر قاطبه ملت ایران روشن شده است که آنچه ناپسند میپنداشتیم و از آن غصه میخوردیم و ناخشنود بودیم، تقدیر محتوم الهی برای برملاکردن دست منافقان این امّت و بیمه کردن حیات طیبه انقلاب اسلامی و یک عمل جراحی موفق برای خارج ساختن غده خطرناک نفاق و دورویی از پیکره بالنده جمهوری اسلامی بود تا بار دیگر به وضوح دست قدرت خدا را در کارها ببینیم و قدردان نعمت الهی باشیم و مغرور تدبیر خود نشویم و بصیرت خود را از دست ندهیم و فراموش نکنیم که «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون».
نوشته شده توسط : سید کمیل
یکی از اقداماتی که حکایتگر استیصال و درماندگی دشمن از صبر و بصیرت و استقامت ملت مؤمن ایران است، تلاش مذبوحانه برای ایجاد جوّ رعب و تردید در قشرهای مختلف مردم و از جمله نخبگان علمی و فرهنگی و سیاسی کشور است. ترور استاد شهید دکتر علیمحمدی نیز در همین راستا ارزیابی میشود و مقام معظم رهبری نیز در پیام تسلیت خود به مناسبت شهادت این عزیز بر همین نکته تأکید فرمودند. یعنی دشمن میخواهد با گسترش فضای ترس و وحشت نخبگان و عناصر مؤمنی که به نوعی در بصیرتافزایی یا پیشرفت شتابان علمی کشور نقشهای مؤثری ایفا میکنند را در ادامه این مجاهدتهای علمی و فرهنگی و سیاسی دچار تردید نموده و از استقامت در این مسیر بازدارد.
یکی از نمونههای خندهدار این تلاش مذبوحانه، انتشار تصویر و مشخصات بعضی از این فعالان سیاسی و فرهنگی در فضای مجازی و ایراد اتهاماتی ناروا به آنان میباشد که در طول چند ماه گذشته موارد زیادی از آن را شاهد بودیم؛ البته چه بسا اینگونه اقدامات به تلافی انتشار گسترده تصاویر اوباش و آشوبگران (خصوصاً حرمتشکنان روز عاشورا) در فضای مجازی از سوی نهادهای مسؤول به منظور شناسایی و معرفی آنان توسط مردم صورت میگیرد که باید گفت چنین حرکات ناشیانهای تنها نمایانگر شدت کجفکری عوامل آن و عدم شناخت دشمن از مردم غیرتمند ایران اسلامی است.
روز گذشته بعضی از دوستان اطلاع دادند که قرعه فال به نام من دیوانه هم زده شده! و تصویر این طلبه کوچک به همراه توضیحاتی مضحک که بیشتر به داستانکی تخیّلی! شباهت دارد به طور وسیعی در شبکههای اجتماعی ضد انقلاب و بعضی سایتها و وبلاگهای وابسته به جریان معاند و محارب منتشر شده است. البته این اقدام -به کوری چشم دشمن- نه تنها کمترین تردیدی در عزم استوار این طلبه کوچک برای ادامه مسیر روشنگری و بصیرتدهی در حد توان خود ایجاد نکرد، بلکه عمق خباثت و چهره حقیقی بعضی عناصر ضد انقلاب و پادوهای حقیر دشمن را نیز روشنتر نمود.
دشمن نفهمیده و نخواهد فهمید که ملت مقاوم و مؤمن ایران برای تحقق آمال و آرمانهای اسلامی با رهبر خود پیمان اطاعت بستهاند و از بذل جان و مال و آبرو در این راه پر فیض و پر بهجت دریغ نخواهند کرد و آرزویی جز شهادت در این مسیر نورانی ندارند. خدا رحمت کند سید شهیدان اهل قلم، شهید سیدمرتضیآوینی را که فرمود: غایت خلقت جهان پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هرچه شک و ترس و تعلّق و تردید است غلبه کنند و حسینی شوند.
* آخرین مصاحبه با خبرگزاری فارس
نوشته شده توسط : سید کمیل
به خاطر دارم اوّل شهریور ماه در پستی تحت عنوان «سنّت الهی و سران فتنه» با یک تحلیل قرآنی عدم دستگیری و محاکمه سران فتنه اخیر را تاشی از سنّت لایتغیر الهی در مهلت دادن به ظالمان دانستم که در نتیجه این امهال آنان بر گناهان خود بیفزایند و از مسیر حق دورتر شوند تا سرانجام به عذاب سخت الهی گرفتار شوند: وَ لَا یحَسَبنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ خَیرٌ لّأِنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ لِیزَدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ (آلعمران:178)؛ امروز که دوباره آن یادداشت را میخوانم به صدق وعده الهی بیشتر امیدوار میشوم و تحقق آن را نزدیکتر میبینم.
در این چهار ماهی که از آن یادداشت میگذرد سران اصلی فتنه (موسوی، خاتمی، کروبی، مهدی و فائزه هاشمی) گویی در یک مسابقه شیطانی به رقابت سرسختانهای با یکدیگر مشغول بودهاند و هر یک سعی کرده است با سرعتی بیشترخود را زودتر از دیگران به خط پایان و سقوط نهایی در پرتگاه خلود در جهنم و عذاب الهی برساند؛ اگر موسوی بیانیهای صادر کرده است، کروبی برای آنکه از او عقب نیفتد با خبرگزاریهای بیگانه مصاحبه کرده است و اگر خاتمی در مخالفت با نظام اسلامی سخنرانی کرده است، فائزه هاشمی با حضور در میدان هتک حرمت عاشورا سعی کرده گوی سبقت را از او برباید و مهدی هاشمی فراری هم در آن سوی مرزها آخرین دست و پاها را برای پیروزی در این رقابت کثیف میزند.
در این میان تفاوت اساسی این روزها با چهار ماه گذشته این است که دیگر دست این خائنان به ملت ایران رو شده و پرده از چهره منافقانه این مزدوران دشمن افتاده است و مردم این روزها دیگر به وضوح و روشنی میدانند که این عناصر خودفروخته و وطنفروش چه خیالهای ناپاکی در سر میپروراندند و ماجرای انتخابات و ادعای دروغین تقلب فقط و فقط بهانهای بود برای هجمه همه جانبه استکبار و ایادی پست داخلی آنها به اصلیترین اصول جمهوری اسلامی، یعنی ولایت فقیه و اسلامیت این نظام برآمده از حضور هوشمندانه مردم.
این روزها همه دلبستگان این نظام مقتدر مظلوم در یک سوی میدان ایستادهاند و همه کفر و شرک و نفاق در سوی دیگر میدان؛ این روزها دیگر دعوا بر سر انتخابات نیست و حتی اکثر قریب به اتفاق کسانی که در انتخابات به موسوی رأی داده بودند آرای خود را از او پس گرفتهاند؛ این روزها به برکت روشنگریها و بصیرتبخشیهای رهبر نافذالبصیرهمان مرز حقّ و باطل روشن شده است؛ این روزها حزب الله در یک سو و حزب الشیطان در سوی دیگر معرکه صف کشیدهاند؛ این روزها نعره آخر شیطان بلند است و غریو الله اکبر مؤمنان هیمنه پوشالی سپاه نفاق را درهم کوبیده است؛ این روزها مردم از موسوی و خاتمی و کروبی متنفرند و از آنها با خشم و نفرت یاد میکنند و فائزه و مهدی هاشمی میروند تا در زبالهدان حافظه تاریخی این ملّت جاودانه شوند؛ و خلاصه این روزها با آن روزها خیلی فرق میکند.
مردم با حضور غیرتمندانه خود در قیام سراسری 9 دی حرف آخرشان را زدند و با صراحت و شفافیت به این نظام مقتدر مظلوم اعلام کردند که دیگر نمیتوانند شاهد ظلمهای بیشتر باشند و بر مسؤولان نظام تکلیف کردند که هرچه سریعتر با عوامل اصلی و سران فتنه که بیشترین ستمها را بر نظام و مردم در چند ماه اخیر تحمیل کردهاند برخورد کرده و بیش از این مماشات نکنند و با اقدام انقلابی خود، خدا را راضی و امام و شهدا را خشنود و مردم مؤمن ایران اسلامی را به این نظام مقدس دلگرمتر از گذشته کنند.
و البته آنچه بیش از هر چیز دیگر در مطالبه عمومی مردم برای برخورد با سران فتنه نمایان است، توجه به این نکته اساسی است که مسؤولان به هیچ وجه حق ندارند هیچ مصلحت خیالی را بر «عدالت قضایی» در مورد این عناصر فتنهآفرین مقدم بدارند. بیتردید بازداشت، محاکمه و مجازات قاطع این مزدوران منفور موجی از آرامش و امید را به کشور هدیه خواهد کرد و زمینه را برای حرکت شتابان نهضت اسلامی و توسعه و پیشرفت مادی و معنوی میهن عزیزمان فراهم میکند و درسی تاریخی به همه بداندیشان و کجاندیشان میدهد تا دیگر از این پس به خود اجازه ندهند که با عقاید اسلامی و آرمانهای انقلابی این مردم بازی کنند.
و سیعلم الذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون... اندکی صبر...
نوشته شده توسط : سید کمیل
به این فکر میکردم که به مناسبت این ایام و بخصوص شب و روز عرفه چی بنویسم که دیدم بهتره از خودم حرفی نزنم؛ توصیه اکید میکنم به همهی رفقا که ویژهنامهای رو که سایت فقیه متأله حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی تهیه کرده بخوانید و توصیههای ویژهی این مرد خدا درباره این ایام رو بشنوید و عمل کنید. باشد که به برکت نفَس قدسی ایشان ما هم جزء کسانی باشیم که در روز عرفه مورد مغفرت خدای متعال قرار میگیرند. خیلی التماس دعا؛ یا علی مدد.
فضیلت شب عرفه
روز عرفه و درخواست از خدا
روز غفران
دهه توحید
وعده دیدار
نوشته شده توسط : سید کمیل
سرانجام هفتهی گذشته مقام معظم رهبری حکم ریاست مهندس ضرغامی بر رسانه ملی را تمدید فرموده و در متن حکم انتصاب ایشان سفارشهای اساسی خویش را نیز مطرح کردند. البته قصد کرده بودم دیگر در این وبلاگ وارد نقدها و انتقادات خویش به عملکرد صدا و سیما نشوم؛ چون این سازمان و مجموعهی مدیریتش را انتقادناپذیرتر از این حرفها یافتهام؛ اما آنچه بهانهی نگاشتن این چند سطر شد جملهای تاریخی بود که به نقل از ریاست این سازمان در نشست اخیر مطبوعاتی ایشان در رسانهها منتشر شد؛ همان نشست مطبوعاتی که از ساعت 9:35 صبح آغاز شد و 4 ساعت و نیم بعد بدون توجه به وارد شدن وقت نماز ظهر و عصر به پایان رسید.
اما آن جملهی تاریخی و البته مضحک آقای ضرغامی این بود که فرموده بودند: «از رسانهها میخواهم که صدا و سیما را بیرحمانه نقد کنند»!!! شما را به خدا با شنیدن این جمله اولین چیزی که به ذهنتان میرسد چیست!؟ (لطفاً در کامنتهای همین پست جواب این سؤال بنده را مرقوم فرمایید.) اگر این سؤال را از بنده بپرسید ناچار چنین خواهم گفت که همین ادعای افراطی که از سوی کسی مطرح میشود که در دوران 5 ساله گذشته مدیریت خود بر رسانه ملی منصفانهترین نقدها و دلسوزانهترین نصیحتها را هم برنتافته و منتقدان خردمند خویش را نابخردانه به تیغ سانسور سپرده است به خوبی نمایانگر منافقانه بودن این ادعا است.
اهل درد به خوبی منظور بنده را میفهمند و نیازی به توضیح بیشتر نیست؛ اما جهت مستندسازی این پست فقط به سه نمونه از نقدهای منصفانه و دلسوزانه اهل بصیرت به عملکردهای ناصواب آقای ضرغامی و مجموعهی تحت مدیریتشان اشارهای گذرا میکنم باشد تا دروغ بودن ادعای کذایی ایشان روشنتر شده و معلوم شود که ایشان برای نقدهای منصفانه و دلسوزانه هم ترهای خُرد نمیکنند تا چه رسد به نقدهای بیرحمانه!
1- متن حکم اخیر رهبر معظم انقلاب بهعلاوهی بیانات آشکاری که اخیراً در انتقادات خویش به عملکرد صدا و سیما ایراد فرمودند و تصریح ایشان بر اینکه بسیاری از اقدامات و برنامههای سازمان مورد تأیید و اجازهی ایشان نیست به وضوح حکایت از نقدهای جدی رهبری به این سازمان دارد. حال باید از آقای ضرغامی پرسید که حضرتعالی به چند درصد از تذکرات رهبری نسبت به عملکرد سازمان جامه عمل پوشاندهاید که اینک از رسانهها میخواهید که شما را بیرحمانه!!! نقد کنند؟
2- حکایت انتقادات خیرخواهانه و نصیحتهای مشفقانهی حجتالاسلام پناهیان به عنوان یک کارشناس دینی و رسانهای به صدا و سیما و عکسالعمل بچهگانهی این سازمان در برابر منتقد سرسخت ولی خوشفکر و دلسوز خود را فراموش نکردهایم. حال چگونه میتوانیم باور کنیم که آقای ضرغامی از منتقدان خود خواسته باشد که واقعاً بیرحمانه!!! به نقد ایشان بپردازند؟
3- جنبش وبلاگی دانشجویان و طلاب و نخبگان وبلاگنویس در نقد عملکرد صدا و سیما که در مردادماه 86 انجام گرفت نیز یک نمونه دیگر از نقدهای اصولی و منصفانه و منطقی است که به صورت دستهجمعی انجام گرفت و مجموعهای کامل از نقدهای وارده برای ریاست این سازمان هم ارسال شد به این امید که شاهد تحولات مثبتی در این رسانه باشیم؛ اما دریغ و صد افسوس که همچون همهی انتقادات دیگر با بی اعتنایی از کنار حجم انبوه این تذکرات مشفقانه عبور کردند.
لذا به نظر میرسد آقای ضرغامی و مجموعهی همراهان ایشان در صدا وسیما متأسفانه آنچنان به رذیلهی خودبرتربینی دچار شدهاند که حالاحالاها بعید است که نقدی در ایشان اثر بگذارد؛ چه منصفانه و چه بیرحمانه!!! و در شرایط فعلی چارهای جز تحمل بهبه و چهچه گفتن رسانهی ملی برای رئیسش و نوشابه باز کردنهای حضرات برای یکدیگر نداریم.
آقای ضرغامی عزیز، فراموش نکنید که در شرایط خطیر و حساسی مجدداً مورد اعتماد رهبر معظم انقلاب واقع شدهاید. پس بهتر است به جای بیان ادعاهای ناصادقانه و گرفتن ژستهای عوامفریبانه روزی 2 بار متن حکم رهبری را بخوانید تا راه را از چاه بازشناسید و فرصت پنج سالهی خدمتگزاری به اسلام و انقلاب و مردم را بیهوده هدر ندهید؛ گفتم روزی 2 بار: یک بار صبح بعد از نماز صبح و قبل از شروع کار روزانهتان تا به خاطر بیاورید که ولیّامرتان که شما را به این مسؤولیت مهم گماشته است از شما چه خواسته است و بار دوم، شبانگاهان که به رختخواب میروید تا بیندیشید که در روزی که گذشت چه اندازه در مسیر و نقشهی راهی که او برای شما ترسیم کرده است قدم برداشتهاید؛ و خلاصه: حاسبوا قبل أن تحاسبوا؛ و العاقبة للمتقین.
* متن حکم انتصاب مجدد آقای ضرغامی و نقشهی راه
* لبیک گویان به جنبش وبلاگی نقد صدا و سیما
* مخاطب نشناسی صدا و سیما
نوشته شده توسط : سید کمیل
بیتوجهی به آسیبهای فرهنگی در سفرهای استانی
خبرگزاری فارس: یک مدرس دانشگاه گفت: با توجه به مجموع مصوبات دور اول و دوم سفرهای استانی به معضلات و آسیبهای فرهنگی استانهای مختلف به صورت شایسته توجه نشده که این یک ضعف بنیادی در سفرهای استانی بوده است.
سیدکمیل باقرزاده مدرس دانشگاه در گفتگو با خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری فارس با اشاره به سفرهای استانی هیات دولت اظهار داشت: این سفرها نماد مردمی بودن دولت نهم است چراکه مردم پس از سالها طعم خدمت خالصانه و بیریا را چشیدند.
وی با بیان اینکه رئیسجمهور و وزرا به برکت سفرهای استانی از نزدیک با مشکلات مردم آشنا شدند، افزود: یکی دیگر از برکت سفرهای استانی باعث فعال شدن ردههای پایینتر اجرایی شد به دلیل آنکه زمانی که شخص رئیس جمهور به دورترین شهر سفر می کند شهری که به دلیل دوری از پایتخت کنترلی روی امورات آن نیست، باعث میشود آن مسؤل اجرایی پویاتر عمل کند.
این مدرس دانشگاه با تاکید بر اینکه سفرهای استانی مورد تایید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است، یادآور شد: اگر زمانی عدهای در شروع دور اول سفرها ضروریت این سفرها را زیر سوال بردند و به کمبازده بودن این سفرها اذعان داشتند امروز آنقدر برکات سفرهای استانی برای مردم ملموس و محسوس شده که هیچ فردی در این خصوص موضوعی را مطرح نمیکند.
این تحلیلگر مسائل سیاسی خدمتگذاری و رفع مشکلات مردم، ازجمله توقعات مردم دانست و یادآور شد: فلسفه وجود مسئولین در نظام جمهوری اسلامی برطرف کردن مشکلات است که البته رئیسجمهور نیز بر این نکته تاکید دارد.
باقرزاده ادامه داد: سفرهای استانی مطالبات مردم نیست اما به دلیل آنکه سفرهای استانی تاثیر بسزایی بر مشکلات دارد و این سفرها یک ابزار کارآمد برای رسیدن به این هدف تعالی است مردم برای رسیدن به آن هدف استقبال میکنند.
وی با اشاره به ضعفهای سفرهای استانی سفر دولت اضافه کرد: متاسفانه برخی از پروژهها و مصوبات از دورههای قبل ناتمام مانده یا طبق زمانبندی هیاتدولت پیش نرفتهاست که باید علتیابی شود.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: با توجه به مجموع مصوبات دور اول و دوم سفرهای استانی به معضلات و آسیبهای فرهنگی استانهای مختلف به صورت شایسته توجه نشده که این نکته یک ضعف بنیادی در سفرهای استانی بوده است؛ چرا که مشکلات مردم علاوه بر کار و کارخانه و ... باید زیرساختهای فرهنگی را نیز تثبیت کرد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تلاش سفرهای استانی در دور اول و دوم تلاش برای حاکمکردن عدالت اقتصادی در کشور و استانها دانست و گفت: با توجه به عدالت اقتصادی متاسفانه عدالت اجتماعی به فراموشی سپرده شده که یاید توجه داشت انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است.
باقرزاده ادامه داد: هر زمانی که دم از فرهنگ میزنیم ذهنها به سمت و سوی هنر و سینما میرود اما بحث فرهنگ یک موضوعی گسترده و بسیار فراگیر است.
وی در خصوص حضور احمدینژاد در سفرهای استانی نیز خاطر نشان کرد: حضور رئیسجمهور باعث دلگرمی مردم میشود و رئیسجمهور باید به مقدار نیاز در این سفرها حضور یابد که البته علاوه بر نقش اجرایی رئیسجمهور باید نقش نمادین این حضور توجه داشت چرا که در کشورهای که مدعی دموکراسی هستند مسئولین برای حضور در جمع مردم هراس دارند اما ما در کشورمان شاهد هستیم تمامی مسئولان به سراسر کشور سفر میکنند.
انتهای پیام/ط
لینک خبر
نوشته شده توسط : سید کمیل
پروژه بیاحترامی به فرماندهان جنگ نرم
نوشته شده توسط : سید کمیل
آیت الله جنتی در خطبهی دوم نماز جمعهی گذشتهی خود ضمن اشاره به حوادث پس از انتخابات خطاب به مسؤولان قوهی قضائیه چنین سؤال کردند: آشوبها و اغتشاشات اخیر ظلم به اسلام و انقلاب و ظلم به یک ملت بود و نظامی مردمی هدف گرفته شده بود. عدهای در این حوادث دستگیر شدند اما کسانی که این بلوا را بر پا و آن را فرماندهی کردند دستگیر نشدند. چرا سران اغتشاشات اخیر و کسانی که ریشه فتنه و امالافساد بودند و فریبدهندگانی که به نقطهای متصل هستند و جوانان را فریب دادند، آزاد بوده و دستگیر و محاکمه نشدند؟
البته حضرت آیت الله جنتی به عنوان امام جمعهی موقت پایتخت و نیز دبیر شورای نگهبان بهتر از بندهی حقیر پاسخ این سؤال خود را میدانند و چنین به نظر میرسد که ایشان از طرح این سؤال منظور دیگری داشتهاند که باید به آن توجه شود و به قول طلبگی، گاهی سؤال برای استفهام حقیقی نیست. حال که چنین است باید به دنبال یافتن پاسخی درخور برای این سؤال اساسی باشیم.
آنچه با استفاده از معارف اسلامی و آیات قرآنی و روایات اهلبیت(ع) به ذهن بنده میرسد این است که اساساً مهلت دادن به چنین افرادی نه از ترس آنان و یا به خاطر تعارف و رودربایستی با ایشان و یا از بیم برانگیخته شدن اعتراضات و واکنشهای داخلی و خارجی و... است؛ بلکه نکتهی اساسی این است که سنت الهی بر آن تعلق گرفته است که به ظالمان و گردنکشان تاریخ مهلت میدهد تا در سراشیبی سقوط خویش بیشتر بتازند و در گرداب هلاکت خویش بیشتر غوطهور شوند و از نجات و سعادت دورتر گردند؛
سنت «املاء» یکی از مهمترین سنتهای لایتغیّر الهی است که طاغوتهای عالم را گرفتارتر میکنند بدون آنکه خودشان دریابند که در چه دامی گرفتار آمدهاند. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه 178 سوره آلعمران در تبیین این سنت الهی میفرمایند: خدای متعال بعد از آنکه رسول گرامى خود را تسلاى خاطر داد، و در باب مسارعت کفار در کفرشان دلخوش ساخت و فرمود: این مسارعتشان در کفر در حقیقت چوب خدا است، و تسخیرى الهى است، او است که کفار را به سویى مىراند که در آخر خط حظى و بهرهاى در آخرت برایشان نماند؛ آن گاه در این آیه وجهه کلام را متوجه خود کفار نموده و فرمود: زنهار که از وضع حاضر خود خوشحال نباشند، که وضع موجودشان املا و مهلت خدایى است که کارشان را به استدراج و تاخیر مىکشاند و باعث بیشتر شدن گناهشان مىگردد که دنبال آن عذاب مهینى است؛ عذابى که جز خوارى با آن نیست.
آری؛ اگر امروز سران اغتشاشات اخیر و به تعبیر آیت الله جنتی، کسانی که امالفساد و امالفتنه بودند همچنان راستراست در جامعه میچرخند و بیانیه مینویسند و نامهی خصوصی خویش را علنی میکنند و انواع دروغها و توهینها را به نظام مقدس جمهوری اسلامی نسبت میدهند و جلسه تشکیل میدهند و شبکهی اجتماعی تأسیس میکنند و... نباید از اینکه در زندان نیستند و هنوز به پای میز محاکمه کشیده نشدهاند خوشحال و سرمست باشند؛ بلکه باید بدانند که نظام جمهوری اسلامی به ایشان مهلتی بیشتر داده است تا جوهرهی پلید خویش را آشکارتر کنند و بغض و کینهای که سالها از اسلام راستین در دلها پنهان کرده بودند را افشا کنند تا اندک غافلانی که هنوز این گرگهای در لباس گوسفند را نشناختهاند چهرهی حقیقی ایشان را بشناسند و آنگاه دیر نخواهد بود زمانی که این امالفسادها نیز در عذاب خزی و خواری دنیا و آخرت بسوزند و سزای اعمال خود را ببینند.
وَ لَا یحَْسَبنََّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ خَیرٌْ لّأَِنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ لِیزَْدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ (آلعمران:178)
راست گفت خداوند بلندمرتبهی بزرگ
_ مطلب مرتبطی که چندی پیش نوشتم: همهی مردان خاتمی
نوشته شده توسط : سید کمیل
تفاوت ما با بچههای حزب الله لبنان
سومین سالگرد پیروزی حزب الله لبنان بر رژیم نامشروع صهیونیستی در حالی برگزار شد که در باب عوامل این پیروزی بسیار سخن گفته شده است و تحلیلهای سیاسی و نظامی فراوانی ارائه شده است. موضوع این نوشتار توجه به یک ویژگی مهم در حزب الله قهرمان است که باید آن را مهمترین رمز پیروزی قهرمانان مقاومت اسلامی لبنان دانست. اجازه دهید این ویژگی مهم را ضمن نقل سه خاطرهی موثق تبیین نمایم.
1_ سیدحسن نصرالله رهبر مقاوم و شجاع حزب الله در محفلی دوستانه نقل میکرد که روزی در زمان حیات امام راحل(ره) شهید سیدعباس موسوی دبیر کل پیشین حزب الله لبنان به من میفرمود اگر یک بسیجی ایرانی به من دستور دهد خودت را بکش، من در اجرای این دستور لحظهای درنگ و تردید نمیکنم؛ چون آن بسیجی را در طول سلسله مراتبی میبینم که به امام خمینی میرسد و دستور او دستور امام است و فرمان امام نیز فرمان امام زمان(ع) و در نهایت، امر خدا است.
2_ یکی از دوستانی که برای تحصیل مدتی در لبنان به سر میبرد و با تعدادی از بچههای حزب الله هم دوست شده بود نقل میکرد تقیّد و اهتمام ویژهای که جوانان حزب الله نسبت به ورزش و آمادگی جسمانی خویش داشتند برای من بسیار عجیب بود؛ روزی بالاخره از آنان سؤال کردم که چرا اینقدر نسبت به ورزش حساسیت دارید و خود را ملزم به ورزش کردن میدانید؟ در پاسخ گفتند: چون شنیدهایم که امام خامنهای ورزش را بر جوانان واجب کرده و فرمودهاند یکی از خواستههای من از جوانان ورزش کردن است.
3_ سیدحسن نصرالله در یکی از سخنرانیهای خود پس از پیروزی سال 2000 حزب الله در تحلیل عوامل این انتصار ضمن رد تمام علل مادی و نظامی و سیاسی، رمز پیروزی را در این جمله خلاصه کردند: «رمز این پیروزی فقط و فقط پیروی محض حزب الله از ولایت فقیه است.» ایشان همچنین در یکی از سخنرانیهای پس از پیروزی سال 2006 نیز ضمن تأکید بر همین مطلب فرمودند: «من افتخار میکنم که یکی از اعضای حزب ولایت فقیه باشم.»
آری؛ رمز پیروزیهای غرورآفرین حزب الله قهرمان،داشتن سلاح و موشک و تجهیزات و امکانات نظامی و تعداد نفرات و نوع آموزشها یا بازیهای سیاسی نیست؛ رمز پیروزی حزب الله یک چیز است و آن هم ولایتمداری و اطاعتپذیری حزب الله نسبت به ولیّفقیه است. مجموعهی حزب الله، از صدر تا ذیل، از رهبران تا رزمندگان، همگی به معنی حقیقی کلمه مطیع و فرمانبردار و ملتزم به اجرای تدابیر و اوامر ولیّفقیه هستند و به این ولایتمداری خویش افتخار میکنند و آن را با صدای بلند به گوش همهی جهانیان میرسانند.
مسلماً حزب الله لبنان در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با الگوگیری از تبعیت ملت ایران نسبت به ولایتفقیه توانست به جایگاه ارزشمند و افتخارآمیز کنونی دست یابد؛ اما آنچه جای تأمل و دقت و هشدار دارد این است که خدایناکرده روزی فرا نرسد که بعضی خواص و نخبگان جامعهی ما برای چارهجویی و خلاصی از مشکلات نیازمند درسآموزی از شاگرد دیروز خود یعنی حزب الله شوند؛ و البته امروز از میان نخبگان و خواص، توقع امت حزب الله از جناب آقای دکتر احمدینژاد رئیسجمهور محبوب و مردمیمان بیش از همه و بیش از همیشه است.
پینوشت:
1_ لینک مطلب مرتبطی که چندی پیش خطاب به دکتر احمدینژاد نوشتم:(+)
2_ این دو تا مصاحبه را هم در خبرگزاری فارس ببینید: (+) و (+)
3_ این کلیپ صوتی زیبا رو هم حتماً دانلود کنید؛ کاملاً به موضوع این یادداشت مرتبط است:(+)
نوشته شده توسط : سید کمیل
لیست کل یادداشت ها