بر اهل نظر پوشیده نیست که اختلاف دیدگاه در مبانی اصولی در بسیاری از موارد به اختلاف در فتاوای فقهی و نظریات حقوقی منجرمیشود. لذا بحث عمیق و دقیق و حلاجی کامل تفاوت دیدگاههای اصولی برای کارشناسان عرصهی فقه و حقوق از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.
با مراجعه به تاریخ علم اصول این مهم روشن میشود که اصولاً تطوّر و فربه شدن این علم تا حدّ زیادی وابسته به ژرفاندیشیهای فقهی بودهاست و به عبارت دیگر تکامل و پویایی فقه و ورود آن در عرصههای مختلف حیات بشری و ابعاد مختلف فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جوامع، اصولفقه را به مثابهی منطق فقاهت بیش از گذشته پویا و متکامل ساخت.
همانگونه که از تعریف علم اصول مشخص است، این علم متکفّل بحث از قواعد و اموری است که نتیجهی آن در طریق استنباط حکم شرعی یا همان علم فقه به کار میآید. مرحوم علامه مظفر در تعریف علم اصولفقه میفرمایند:
«علمُ اصولِ الفقه هو علمٌ یُبحثُ فیه عن قواعدَ تقعُ نتیجتُها فی طُرُق استنباطِ الحکمِ الشرعیّ.»[1]
شهید صدر(ره) نیز علم اصول را «منطق الفقه» نامیده و در توضیح این اصطلاح میفرمایند: همانطورکه علم منطق متکفّل بحث و بررسی شیوهی صحیح عملیات تفکر است، علم اصول نیز شیوهی صحیح عملیات استنباط فقهی را میآموزد و عناصر مشترکهای که در یک عملیات استنباط صحیح فقهی مورد نیاز است را بررسی مینماید و بر همین اساس است که جا دارد علم اصول را منطق علم فقه بنامیم.[2]
ایشان در باب پیوستگی و انفکاکناپذیری علم اصول و علم فقه و شیوهی نشو و نمای اصولفقه نیز میفرمایند: علم اصول در ابتدای امر علمی مستقل از فقه نبود و از خلال رشد و نموّ علم فقه و توسعهی افق تفکرات فقهی، خطوط کلی و عناصر مشترکهی عملیات استنباط نیز کمکم پیدا شده و تلاشگران عرصهی فقه دریافتند که تمام عملیات فقهی در عناصری کلی با یکدیگرمشترکند که استخراج حکم شرعی بدون آن عناصر امکانپذیر نیست؛ و این سرآغاز ولادت علم اصول و جهتگیری ذهنیّت فقهی بر مبنای ذهنیّت اصولی بود. سپس علم اصول در بحث و تصنیف از علم فقه جدا گشته و به صورت تدریجی توسعه یافت.[3] لذا همانگونه که علم فقه در دامان علم حدیث متولد شد، علم اصول نیز در دامان علم فقه متولد شد.[4]
بنا بر این نقش کاربردی علم اصول در فقه بر اهل نظر پوشیده نیست. اما با توجه به این نقش به نظرمیرسد که بازآفرینی و بازتولید علم اصولفقه با هدف افزایش توانمندی و ارتقاء کارآیی آن در گسترهی فقه ضروری باشد. خصوصاً با توجه به اینکه در عصر حاضر، فقه بیش از هر زمان دیگری در عرصهی عینی اجتماع وارد شده و با تشکیل حکومت اسلامی داعیهدار ادارهی جامعه نیز میباشد.
این بازآفرینی آنجا اهمیت مضاعفی مییابد که مروری اجمالی بر مباحث کتابهای اصولفقه، محقق را به این نتیجه میرساند که بسیاری از مباحث علم اصول فاقد اثربخشی قابل توجه در فقه بوده وتنها به عنوان مباحث انتزاعی که صرفاً نتیجهی علمی بر آنها مترتب میشود مطرح میباشند.
به دیگر سخن اگرچه شکلگیری اولیهی علم اصولفقه بر اساس احساس نیاز فقهاء صورت گرفت و گرچه کلیت این علم همچنان بر همان رویکرد منطقی و صحیح استوار است، لکن از یک سوی رفتهرفته عوامل دیگری در نوع تکامل این علم تأثیرگذارشده و بعضی ابواب اصولفقه را از مسیر کارآیی اصلی آن دور کرده و ازسوی دیگر عواملی مانع طرح مباحث مورد نیاز در این علم همگام با توسعه و پویایی فقه شدهاست. سیّد مرتضی(ره) در کتاب الذریعه الی اصول الشریعه به همین نکته اشاره کرده و میفرمایند:
بعضی از کسانی که در زمینهی اصولفقه کتاب مستقلی را تألیف کردهاند در بسیاری از موارد از محدودهی مباحث اصولفقه خارج شده و به بحثهایی پرداختهاند که مباحث خالص و صرف اصولدین است نه اصولفقه.[5]
بنا بر این آراستن علم اصول به زیور مباحثی که در عملیات استنباط فقهی کاربرد دارد و پیراستن آن از مسائلی که ثمرهی عملی در فقه بر آن مترتب نیست وظیفهای است که برعهدهی سالکان طریق اجتهاد و فضلای حوزههای علمیهی شیعه است.
[1] محمدرضا مظفر، اصول الفقه (بیجا، نشر دانش اسلامی،1405ق) ج1، ص5
[2] سیّدمحمدباقر صدر، دروس فی علم الاصول (قم: مجمع الشهید آیت الله الصدر العلمی،1408ق، چاپ دوم) ح1، ص44
[3] همان، ح1، ص49
[4] سیّدمحمدکاظم روحانی، تاریخ علم اصول از نگاه شهید صدر (قم: کتاب خرد، 1379، چاپ اول) ص55
[5] سیّدمرتضی علمالهدی، الذریعه الی اصول الشریعه (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1346) ج1، ص2
نوشته شده توسط : سید کمیل
سالها زیارت عاشورا خواندیم و گفتیم: یا لیتنا کنّا معکم...
سالها خروشیدیم و فریاد زدیم: وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد...
سالها ادّعا کردیم و شعار دادیم: رهبرا، از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن
امسال همزمان با آغاز محرّم، ماه پیروزی خون بر شمشیر، رهبرمان فرمودند:
همهی مؤمنان دنیای اسلام به هر نحو ممکن موظف به دفاع از زنان و کودکان و مردم بیدفاع غزهاند و هر کس در این دفاع مشروع و مقدس کشته شود شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بدر و اُحد در محضر رسولالله صلیاللهعلیهوآله محشور شود.
آیا خودتان را مخاطب این سخنان نمیدانید؟
یک بار دیگر جملات آقا را بخوانید:
همهی مؤمنان/دنیای اسلام/به هر نحو ممکن/موظف/هرکس...
هنوز هم خود را مخاطب این امر ولایی نمیدانید؟
آیا شما جزء مؤمنان نیستید و یا در دنیای اسلام زندگی نمیکنید؟
به نظر شما آیا تاریخ مصرف نشستن و حرف زدن و نوشتن و خروش وبلاگی به راه انداختن و تجمع و تحصن برگزار نمودن و راهپیمایی کردن نگذشته است؟
مگر کسی با اینجور کارها کشته میشود که آقا بفرمایند هرکس در این دفاع مقدس کشته شود، شهید است؟؟؟
دوستان عزیز، ای آزادگان، اینک این شما و این هم کربلاء...
پینوشت:
چهار روز از صدور فرمان قاطع و صریح ولی امر مسلمین و فرماندهی کل قوا میگذرد؛ بسیجیان ایران اسلامی پرشورتر از همیشه آمادهی اعزام به میدانهای جهاد مقدس دفاع از غزه هستند و این آمادگی را به اشکال مختلف ابراز کردهاند؛ اما ظاهراً بعضی نهادهای ذیربط و مسؤول، حکم فرماندهی کل قوا را چندان هم جدی نگرفتهاند.
از یک سو موضعگیریهای ضعیف، تکراری، کلیشهای و شعاری دولت و از سوی دیگر، دستدست کردن نهادهای انقلابی حاکی از آن است که بعضی آقایان همچون گذشته گرفتار مصلحتسنجیهای محافظهکارانهی خویشند و عزم و ارادهی جدی برای اجرای فرمان رهبر انقلاب ندارند؛ این درحالی است که در پیام مقام معظم رهبری خطاب به مسؤولان کشور آمده بود: اینجانب مسؤولان کشور را به ادای وظایف خود در این حادثه غمانگیز فرا میخوانم.
لذا اینگونه به نظر میرسد که اینبار فرزندان انقلابی امام خامنهای باید بر اساس بند «م» وصیتنامهی سیاسی ـ الهی حضرت روحالله خودشان رأساً وارد کارزار شده و اقدامات عملیاتی خویش را آغاز نمایند.
جوانان داوطلب بسیجی جهان اسلام اجازه نخواهند داد حکم ولایی رهبر انقلاب به دلیل تعلّلهای بیمورد و خدای ناخواسته روحیهی شاهسلطانحسینی عدهای از مسؤولان بر زمین بماند. آزادسازی باغ قلهک، تنها نمونهای کوچک از توانمندیهای بزرگ این جوانان مؤمن و شهادتطلب است که نشان دادند هرگز به انتظار مسؤولان نخواهند نشست.
* بخشی از بند «م» وصیتنامهی سیاسی ـ الهی امام خمینی(ره):
مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مددکار همه باشد.
هرکس در این دفاع مشروع و مقدس کشته شود شهید است
گزینه نظامی علیه اسرائیل، در دستور کار
ما این قدر بیغیرت نبودیم
خروش وبلاگی
نوشته شده توسط : سید کمیل
عمق اعتقاد این حقیر به لزوم دفاع از مردم مظلوم فلسطین و خصوصاً مسلمانان غزه بر دوستان عزیز پوشیده نیست؛ اما آنچه میخواهم در این پست بگویم دربارهی شیوههای غلط اعلام حمایت از مردم فلسطین و انزجار از صهیونیستهای غاصب است.
روی سخنم در ابتدا با مدیران و تصمیمگیرندگان حوزههای علمیه است؛ کراراً اتفاق افتاده است که این عزیزان حوزههای درس را به نشانهی اعلام تنفر از جنایات ضدّ بشری اسرائیل غاصب و یا اعمال تروریستی آمریکا در عراق و... تعطیل نمودهاند. سؤال بنده از این عزیزان این است که تعطیلی کلاسهای درس حوزههای علمیهی ایران چه ضرر جبرانناپذیری(!) به آمریکا و اسرائیل وارد میآورد؟
بله؛ اگر شرکت در یک راهپیمایی، تجمع، تحصن یا برنامههای مشابه آن مستلزم تعطیل کردن کلاسها باشد میتوان فایدهای عُقلایی برای این کار تصور نمود؛ در غیر این صورت به نظر میرسد تعطیلی کلاسها نه تنها ضرری به استکبار و ایادی آن نمیرساند، بلکه مایهی خرسندی آنها نیز خواهد شد. اصلاً برای آمریکا و اسرائیل بهتر آن است که حوزههای علمیهی شیعه هر روز تعطیل باشد.
مگر نه آن است که بزرگترین خسارت تاریخی را انقلاب اسلامی ملت ایران به رهبری همین حوزههای آگاه و پر نشاط دینی به منافع آمریکا وارد آوردهاست؟ و مگر نه آن است که سختترین ضربهی تحقیرآمیز بر پیکرهی رژیم جعلی صهیونیستی به دست پرتوان حزبالله قهرمان و به رهبری دانشآموختهای شجاع و زیرک از همین حوزههای علمیه وارد آمدهاست؟ آنچه لرزه بر اندام آمریکا و اسرائیل میافکند تعطیلی حوزهها نیست؛ آنچه دشمن را مرعوب و منکوب میکند، نشاط علمی و درسی حوزههای دینی اسلامی است.
امروز در خبرها اعلام شد که حوزههای علمیه در سراسر کشور فردا به نشانهی اعتراض به جنایات اخیر رژیم اشغالگر اسرائیل تعطیل خواهد بود و جامعهی مدرسین،شورای عالی حوزه و مرکز مدیریت حوزهی علمیهی قم از عموم طلاب و اساتید دعوت نمودهاست تا در تجمعات اعتراضآمیزی که به همین مناسبت تشکیل میشود شرکت نمایند.(+)
در این خصوص توجه به این نکته ضروری است که بر اساس تجربه در تهران و شهرستانها جمع زیادی از طلاب به دلیل تعطیلی دروس اصلاً به مدرسه نمیآیند تا در تجمعات احتمالی شرکت کنند. اما در قم نیز بر اساس اعلام مرکز مدیریت حوزه، تجمع اعتراضآمیز ساعت 11 صبح در مدرسهی فیضیه برگزار خواهد شد؛ این در حالی است که ساعت برگزاری این مراسم(11)، با ساعت اکثریت قریب به اتفاق دروس حوزوی(11ــ7) تداخلی ندارد. لذا این سؤال به ذهن میرسد که اساساً علت این تعطیلی چیست؟ و آیا این تعطیلات پیدرپی و مکرّر، واقعاً به نفع اسلام و مسلمین و به ضرر دشمنان است؟ یا خداینخواسته ماجرا بالعکس است؟
آنچه تأسف بنده را مضاعف میکند این است که اخیراً این سنّت نهچندان جالب حوزهها به دانشگاهها نیز سرایت نموده و از جمله در اقدامی کاملاً مشابه دانشکدهی خبر با صدور بیانیهای اعلام کرد که کلاس های روز شنبه خود را به نشانهی اعلام انزجار از فجایع ضدّ انسانی اسرائیل تعطیل نمودهاست.(+)
وقتی خبر تعطیلی دانشکده خبر را شنیدم با یکی از مسؤولان دانشکده در این خصوص صحبت کرده و پرسیدم چرا این کار را کردید؟ ایشان فقط گفت: «خوب، مثل حوزه دیگه!» بنده ضمن اعلام مخالفت با این اقدام به همین مطلب اشاره کردم که به نظر حقیر این کار حوزه درست نیست و لذا شایسته نیست که دانشگاه در این کار غلط پا جای پای حوزه بگذارد.
البته بحمدالله امروز حوزههای علمیه ایران اسلامی به برکت تلاشهای طاقتفرسای زعمای عالیمقام خود و نیز همّت فضلا و طلاب مستعدّ و جوان خویش با درایت و سرعت در میدان مجاهدت علمی و فرهنگی و سیاسی به پیش میرود و دانشگاهها و دانشجویان عزیز ما در سایهی اتصال به این چشمهی فیّاض میتوانند خود را از زلال اندیشههای ناب اسلامی سیراب نمایند؛
اما غرض اصلی از این نوشتار فقط این بود که اولاً حوزهها اجازه ندهند این مجاهدت پر شتاب با دلایل واهی و بهانههای غیرضروری کُند شده و از حرکت باز ایستد و ثانیاً دانشگاهها با بصیرت و تعمّق و آزاداندیشی و نگاه انتقادی به حوزهها رویآورند تا علاوه بر کسب فیض از محضر نورانی حوزه، خطاها و اشکالات احتمالی حوزه را نیز متذکر شوند.
به نظر میرسد اتخاذ این شیوهی اصولی راه را برای دستیابی به آرمان مقدس وحدت حوزه و دانشگاه هموارتر خواهد ساخت. إنشاءالله
پینوشت:
1- پیشاپیش 27 آذر سالگرد شهادت آیتالله دکتر مفتّح، روز وحدت حوزه و دانشگاه را تبریک میگویم.
2- امروز صبح، احتیاطاً به مدرسه رفته و متوجه شدم که کلاسها تعطیل نیست! بعضی دوستان مقیم قم نیز در تماسهایی اعلام کردند که درسهای قم نیز تعطیل نبوده است. اگرچه این مسأله به کلّیت و عمومیّت نگارهی بنده خدشهای وارد نمیکند، اما با توجه به اینکه خبر تعطیلی امروز، روز گذشته در رسانهها (اعم از رسانهی ملی و سایر خبرگزاریها) اعلام شدهبود، لطفاً بیابید پرتقالفروش را!!!
نوشته شده توسط : سید کمیل
دعای عرفه؛ کربلای هویزه؛ مزار شهدای مظلوم هویزه؛ سیدحسین علمالهدی سیدالشهدای هویزه؛ دلها همه کربلایی؛ خیلی باصفا بود؛ جاتون خالی بود...
عیدی عید قربان زیارت کربلای طلائیه؛ قربانگاه آنان که یکشبه ره صد ساله را طی کردند؛ همآنان که شهید میثمی در رثایشان فرمود: آنها که در طلائیه ایستادند اگر در کربلا هم بودند میایستادند؛ آنها که در عرفه، خود را شناختند و در قربان، نفس خویش را پیش پای محبوب قربانی کردند...
و غروب عید، خورشیدِ بهخوننشستهی شلمچه؛ بر سر مزار شهدای گمنام عملیات رمضان؛ این هم چندتا عکس که با موبایل گرفتم؛ هدیه به شما...
نوشته شده توسط : سید کمیل
این روزها سر آقای قالیباف و همکارانشان در شهرداری تهران شلوغتر از همیشه است که دلیل آن هم برگزاری اولین اجلاس شهرداران کلانشهرهای آسیایی در تهران است. ایشان در آخرین یادداشت سایت شخصی خود به این مطلب اشاره کردهاند و در توضیح اهداف این اجلاس نوشتهاند:
در این اجلاس مجموعهای از تجربهها، خلاقیتها و مدیریتهای موفق در سطح جهانی به تهران می آیند، تهران را میبینند و با ما رو راست حرف میزنند، میخواهیم از آنها بیاموزیم.
میخواهیم از جا به جایی پرحجم مسافر در پکن بیاموزیم؛ از شبکه خوب مترو در سئول، از خیابانهای چند طبقه توکیو، از پاکیزگی کوالالامپور، از شبکه خوب تاکسیرانی بعضی کشورهای عربی و هزاران آموختنی دیگر. این اجلاس، اجلاسی است برای مردم تهران؛ برای مردمی که سعی میکنیم با این تجربه آموختن، حمل و نقل روانتری برایشان داشته باشیم، فضای سبز بهتری ایجاد کنیم، دیگر اعصابشان در این ترافیک تهران خرد نشود و... گرچه راه طولانی است اما پیمودنی است.
اینکه این اجلاس چنین نتایج خوشآیندی را برای تهران به ارمغان بیاورد، نویدی مبارک است که امیدواریم با تلاش خدمتگزاران مردم به ثمر بنشیند و کام شهروندان تهرانی را شیرین کند. اما نکتهی اصلی در نگارش این پست بخش آخر یادداشت ایشان است و یکی دو تکمله که با اجازهی آقای قالیباف میخواهم بیان کنم. ایشان در ادامه نوشتهاند:
زمانی پیمودن این راه سخت می شود که از صفر شروع کنیم، به آزمون و خطا مشغول شویم؛ هزینه گزاف از بیت المال بدهیم و بخواهیم چرخ را دوباره اختراع کنیم... نمیدانم چرا بعضی فکر میکنند آموختن از تجربه دیگران زشت است! اتفاقا من فکر میکنم که نه تنها زشت نیست بلکه عقلانیت ایرانی را به سایرین نشان میدهد.
لازم است به حضور آقای قالیباف عرض کنیم که کسی آموختن از دیگران را آنگونه که شما پنداشتهاید، زشت نمیداند؛ بلکه آنچه زشت است «خودباختگی» در برابر مظاهر تمدن و پیشرفت کشورهای توسعه یافته است؛ درد مزمنی که متأسفانه تعدادی از مسوولان کشور و یا کسانی که به یکی دو سفر خارج از کشور رفتهاند مبتلای به آن شده و میشوند.
آنچه کشور ما امروز به آن نیازمند است «اعتماد به نفس ملی» است و تأمین این هدف مهم جز با خودباوری آحاد جامعه خصوصاً جوانان و مسوولان کشور امکانپذیر نخواهد شد.
مقام معظم رهبری بارها در دیدارهایشان با اهالی دانشگاه و علم و فنآوری بر این مطلب تاکید فرمودند که ما آموختن از دیگران را ننگ و عار نمیدانیم و هیچکس هم نگفتهاست که نباید شاگردی کنیم؛ آنچه موجب عقبافتادگی ما در عرصهی حلّ عالمانهی مشکلات جامعه میشود، احساس زبونی و ضعف نفس و ناتوانی درونی است. رهبر عزیزمان در تبیین این بیماری میفرمایند:
نقطهى مقابل اعتماد به نفس، خودکمبینى است؛ خودکمبینى در مقابل فکر یک جناحى از ملتهاى عالم - که امروز غرب مظهر آن است - خودکمبینى در مقابل فلسفهى آنها، خودکمبینى در مقابل علم آنها، حتّى خودکمبینى در مقابل الگوهاى توسعهى ملى که آنها پیشنهاد میکنند؛ در حالى که الگوى توسعهى ملى نسبت به ملتهاى مختلف، گوناگون است. خودکمبینى، این بیمارى بسیار خطرناک، که در طول دهها سال متوالى آن را در کالبد ملت ما تزریق کردند. واژهى فرنگى، فکرِ فرنگى، گردهبردارى از واژههاى فرنگى، جزو کارهاى رایج ماست. من الان گوش میکنم، متأسفانه مىبینم علاوه بر واژههاى فرنگىاى که در طول دهها سالِ گذشته بر زبان مردم جارى شده و وجود دارد، باز در رادیو و تلویزیون ما هر چند وقتى یک بار، یک واژهى فرنگىِ دیگر مطرح میشود که مردم باید از هم سؤال کنند: آقا این یعنى چه؟! بروند به یکى مراجعه کنند؛ آقا معنایش چیست، تا معنایش را بفهمند! خب، چه لزومى دارد؟ این مفهومى که تازه وارد کشور شده که شما میخواهید برایش لغتى بیان کنید، خب برایش لغت بساز! زبان فارسى با این گستردگى...
آقای قالیباف! راه دور نرویم! واژهی فرنگی BRT را چه کسی برای اولین بار بر زبان مردم این شهر انداخت و با تاکید و آب و لعاب بسیار بارها تکرار کرد تا همه آن را فرا بگیرند و به کار ببرند؟ البته این تنها یک نمونه از خودکمبینیهایی است که این روزها زیاد میبینیم و میشنویم.
امیدوارم آقای قالیباف در این اجلاس آنچه برای ادارهی بهتر شهر و انجام مسوولانهتر وظایف شهرداری به آن نیاز دارند را از همتایان آسیایی خود بیاموزند و حقیقتاً به فکر خدمت به مردم و حل مشکلات پیچیدهی کلانشهر تهران باشند و خداینخواسته این اجلاس پرهزینه که به فرمودهی شهردار محترم باید کلاس درسی برای آموختن ایشان و همکارانشان باشد، به محملی برای تبلیغات پر زرق و برق زودهنگام ریاست جمهوری تبدیل نشود.
نوشته شده توسط : سید کمیل
...یک توصیهى دیگر این است که بهانه هم دست دیگران ندهید. من مىبینم متأسفانه گاهى بهانههایى هم از طرف خودِ شما داده میشود که این را هم بایستى توجه کنید که بهانه هم دست دیگران ندهید؛ مراقبت کنید؛ حزم کنید. و گفت: «اتّقوا من مواضع التّهم».
گفتند یک شیخى در یک مدرسهى دینى به طلبهاى گفت که گفتهاند فلان طلبه، فلان مراودهى غلط را دارد. طلبه هم گفت: اتّقوا من مواضع التّهم، آشیخ تو هم! خلاصه اینکه مواظب باشید، مراقبت کنید؛ «اتّقوا من مواضع التّهم» براى خودتان و براى دولت مسأله درست نکنید و براى جنجالآفرینىها -که کسانى دنبالش هستند- بهانه ندهید.
آنچه خواندید، بخشی از توصیههای رهبر معظم انقلاب به هیأت دولت بود که در دیدار شهریور ماه 87 بیان فرمودهاند. کاش رئیس جمهور عزیز کمی بیشتر به نصیحتهای رهبری گوش میکردند و جلوی بعضی بیتدبیریهایی که هر از گاه، از منتسبین به ایشان سر میزند و خوراک جنگ رسانهای مخالفان دولت اسلامی را فراهم میآورد، میگرفتند.
اقدامات، سخنان، مقالات و موضعگیریهایی که از جهالت عاملان آنها سرمنشأ میگیرد و واقعاً جای دفاع باقی نمیگذارد؛ و کاش حالا که ظاهراً رئیس جمهور عزیز در پیشگیری از چنین رفتارهایی چندان موفق نبودهاند، لاأقلّ سریعاً مسبّبان این برخوردها را ملزم به عذرخواهی و اصلاح کنند تا جلوی خسارت بیشتر گرفته شود؛ نه اینکه با توجیه بعد از توجیه بر موضع غلط قبلی پایفشاری کنند و اندک محمل باقی مانده برای سهو و نسیان و غفلت را هم بر باد دهند.
چون در صورت عدم اصلاح، هزینهای که به خاطر چنین اشتباههای غیرقابل توجیه منصوبان ایشان پرداخته میشود، نه از جیب عاملان آن و نه حتی از جیب شخص رئیس جمهور، بلکه از جیب ملت ایران و همهی حامیان دولت اسلامی پرداخته میشود.
آخرین نمونه از این دست، اقدام زشت و زنندهی سازمان میراث فرهنگی و توهین به قدر و منزلت قرآن کریم است که از نحوهی اتفاقی که افتاد کاملاً مشخص است که جهالت و بیتدبیری و کجفهمی و فقدان درک و شعور صحیح برگزارکنندگان مراسم عامل اصلی آن بوده است؛ چراکه به خیال خام و فهم ناقص خودشان قصد داشتهاند مثلاً به قرآن عزت و احترام بیشتری بدهند!!! غافل از اینکه چنین بازیهایی نه تنها تکریم قرآن نیست بلکه میتواند «توهین» به حساب آید و یا دستکم بهانه را فراهم آورد تا عدهای چنین تبلیغ کنند؛ یعنی گرفتار آمدن در همان دامی که رهبر معظم انقلاب، دولت را از فرو افتادن در آن برحذر داشتند.
همچنان که در بیانیه سازمان و نیز مصاحبهی بعضی مسوولان آن همین مطلب روشن میشود؛ آنجا که ایشان در توجیه این عمل زشت، عذری بدتر از گناه میتراشند و میفرمایند: هنگام شروع مراسم با نوای دلنشین دف(؟!؟!؟) که یاد آور فتح مکه (احتمالاً منظورشان همان ورود به یثرب است!) توسط پیامبر بزرگوار اسلام (ص) است، به استقبال قرآن میروند .در آن روز بزرگ مردم مکه از جمله زنان دف نواز به استقبال پیامبرعظیم الشان اسلام(ص) و قرآن رفتند...(به فرض که چنین نقل تاریخی هم صحت داشته باشد، از کی تا حالا فعل غیر معصوم، آن هم عرب جاهلی تازه مسلمان که هنوز از تعالیم اسلام چیزی نمیداند برای یک سازمان عریض و طویل فرهنگی در جمهوری اسلامی حجّیتآور شدهاست!؟)
همین جملات به خوبی پرده از کممایگی اعتقادی و تاریخی و سطح ناچیز فهم دینی گویندهاش برمیدارد و من لازم نمیبینم بیشتر از این به آن بپردازم.
آقای احمدینژاد! بنده شخصاً به مراتب ارادت قلبی شما به اسلام و انقلاب و ولایت ایمان دارم و میدانم که این روزها مورد هجمهی ناجوانمردانهترین حملات دشمنان هستید؛ ولی اجازه ندهید عدهای که معلوم نیست از کجا برآمدهاند و در پی چه آمدهاند با کجرویهایشان آتش تهیهی رسانههای سکولار را که هیچگاه در طول سالیان گذشته دلشان برای اسلام و قرآن و روحانیت و رهبری نسوخت و همواره تماشاچی و بلکه مشوّق توهینها و هتک حرمتها بودند سنگینتر کنند.
کاش توصیههای دلسوزانه و خیرخواهانهی آقا را بیشتر جدّی میگرفتید. باور بفرمایید که عمل به این نصایح برای خودتان هم خوب است.
نوشته شده توسط : سید کمیل
گمنام در زمین ، نامدار در آسمان
در فرهنگ اسلامی به دوری از شهرت و معروفیت و پرهیز از سروصدا و هیاهو و اسم و رسم پراکندن بسیار تاکید شده است و گمنامی و ناشناخته بودن هم فضیلت است و هم نعمت. چراکه مؤمن در سایهسار گمنامی و ناشناختگی با آرامش بیشتری میتواند در تربیت نفس خویش بکوشد و از آفات فراوان شهرت در امان بماند.
امیرمؤمنان علی(ع) در تبیین صفات مؤمنان میفرمایند: «المؤمن خَمول» یعنی مؤمن، گمنام است و در جای دیگر گمنامی را نعمتی الهی برمیشمارند: «الخُمول نعمة» و این سخن را چنین مدلّل میفرمایند که: «المرء لنفسه ما لم یعرف؛ فإذا عرف صار لغیره» یعنی انسان تا زمانی که شناختهنشده و گمنام است برای خودش است ولی آنگاه که شناخته شد برای دیگران خواهد شد.
چون کسی که معروف و شناخته شده است دائماً باید در صدد تأمین خواست و نظر دیگرانی باشد که او را میشناسند و از این رهگذر گاه ممکن است در جهت تأمین خواست دیگران گرفتار مخالفت با خواستههای پروردگار شود. زیرا بسیاری از خواهشهای دیگران، خواستههای نفسانی و در تعارض با اوامر الهی است و اگر کسی خود را نساخته باشد و نتواند در برابر چنین خواستههای باطلی مقاومت کند، گرفتار سخط الهی خواهد شد.
اما گمنامان از یک سوی از چنین مهلکهای در امانند و از سوی دیگر از فرصت گمنامی برای تزکیه و تربیت خویش بهرهها میبرند؛ و چه زیباست آنجا که چنین مردانی، این خمول و گمنامی را از نشئهی حیات مادی دنیوی با خود به نشئهی حیات معنوی پس از مرگ نیز میبرند و همچنان که گمنام بودند، گمنام میمانند.
آری، «شهدای گمنام» همان مؤمنانی هستند که ترجیح دادند در خلسهی خمول عارفانهشان باقی بمانند و از شراب طهور گمنامی دو سه پیمانهای بیشتر بنوشند تا ما زمینیان خاکی پای در گِل ماندهی کور و کر آنها را نشناسیم تا ایشان در این گمنامی و شیدایی، بیشتر و بهتر به مداوای امراض روحی ما دنیازدگان شهوتپرست شهرتطلب بپردازند و من و تو را از خواب غرور و نخوت و غفلت بیدار کنند.
«شهید گمنام» حقیقتی است که دو فضیلت را در خود جمع کرده است: «شهادت» و «گمنامی»؛ و هر یک از این دو فضیلت به تنهایی برای برنده شدن در مسابقهی معنویت و رسیدن به درجات عالی قرب الهی کافی است.
پس باید گفت شهید گمنام از سایر شهدا هم بالاتر و بافضیلتتر است و در نتیجه دست او در پیشگاه الهی بازتر است و مشکلگشاتر است؛ چون خدا به او محبت ویژهای دارد اگر او از خدا چیزی بخواهد یا از کسی شفاعت کند، خدا حتماً خواستهاش را اجابت میکند.
مزار شهید گمنام هم، همچون فانوس پرفروغی، راهگمکردگان دریای پرتلاطم این دنیا را به ساحل نجات و هدایت میخواند و نور امید را بر دلهای کشتیشکستگان اقیانوس معنویت میتاباند.
رسول خدا(ص) میفرمایند: «إنّ الله یحبّ الأتقیاء الأخفیاء الذین إذا غابوا لم یفتقدوا و إذا حضروا لم یعرفوا؛ قلوبهم مصابیح الهدی...» یعنی خدای متعال بندگان پرهیزگار پنهان خود را دوست میدارد؛ همانان که در عین ناپیدایی، گم نشدهاند و در عین حضور، ناشناختهاند؛ آنان دلهایشان چراغ هدایت است...
پس چه کوتهبین است آنکه بر مزار شهید گمنام، غصهی گمنامی او را میخورد یا دلش به حال او میسوزد که چرا گمنام شده و مادری یا خواهری یا پدری و برادری ندارد تا بر سر قبر او به یادش بگرید و شیون سر دهد. چنین کسانی نه مرتبهی والای شهادت را میشناسند و نه از فضیلت گمنامی و خمول چیزی میفهمند.
و چه تنگنظرند آنان که برافراشتهشدن این مشعلهای فروزان هدایت و پراکندهشدن شمیم خوش مجاهدهی مخلصانهی گمنامانهی بهترین جوانان این سرزمین در نقطهنقطهی این خاک مقدس را برنمیتابند و تدفین شهدای گمنام در شهرها را پراکندن غم و اندوه و سیاهی و تباهی و ناامیدی میانگارند. اینان نیز بیماردلانی هستند که هنوز «شهید گمنام» را نشناختهاند و ما برای شفای آنان دعا میکنیم.
و چه نفاقآلودند کسانی که بهخاطر اغراض پست سیاسیشان با تدفین شهدای گمنام در دانشگاهها مخالفت میورزند و خود را به ظاهر پیرو راه شهدا و بهدنبال حفظ کرامت و قداست آنان معرفی میکنند. اینان آنقدر خبیثند که دعای پیامبر خدا(ص) هم در حقّشان مستجاب نخواهد شد و ما نیز آنان را نفرین میکنیم تا در دنیا و آخرت به خواری و خذلان گرفتار آیند. (سواء أستغفرت لهم أم لمتستغفر لهم لن یغفر الله لهم)
«شهید گمنام» حقیقتی آسمانی است که برای شناخت او باید آسمانی شوی و به همین دلیل است که در روایات، آنان را «مجهولون فی الأرض و معروفون فی السماء» میخوانند، یعنی گمنام در زمین و نامدار در آسمان؛ و چه زیبا رهبر عزیزمان در شأن آنان فرمودهاند:
آن انسانی که در راه دفاع از ملت، دفاع از کشور، دفاع از عدالت، دفاع از حقیقت، مقابله در مقابل تجاوز و زورگویی و دستاندازی مراکز قدرت جهانی وارد میدان میشود، او برای ارزش میجنگد؛ اگر هیچ کس هم او را نشناسد و گمنام بمیرد و گمنام بماند هم ، در ملکوت آسمانها فرشتگان الهی او را با سر انگشت به هم نشان میدهند. او نمیمیرد؛ «و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً» اینها را مرده مپندارید؛ اینها زندگان جاویدند؛ منبع احسانند...
نوشته شده توسط : سید کمیل
نشسته بودند با خانم تلویزیون تماشا میکردند.
پرسید: «خانم، چرا اوقاتتان تلخ است؟»
خانم گفت: «امسال هم تلویزیون از مصطفی صحبت نکرد.»
شب سال آقا سید مصطفی بود.
آقا جواب داد: «به صحبت اینها چه کار داری؟ دعا کن جایش خوب باشد.»
...و این اتفاق امسال برای بیست و نهمین بار تکرار شد و صدا و سیمای ما باز هم نیازی ندید که جوانان کشور را با شخصیت فرزند برومند امام و تأثیر فداکاریهای آن مجاهد نستوه در روند پیروزی انقلاب اسلامی آشنا کند.
گرچه «حاجیه خانم» همسر گرانقدر امام راحل که این روزها در بستر بیماری است دیگر از صدا و سیما ناامیدتر از آن است که بخواهد در شب شهادت فرزند دلبندش پای تلویزیون به چشم انتظاری بنشیند. آنچه او را دلداری میدهد همان کلام آرامشبخش امام است که فرمود:
«به صحبت اینها چه کار داری؟ دعا کن جایش خوب باشد.»
نوشته شده توسط : سید کمیل
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
قال امیرالمؤمنین علیّ (علیهالسلام):
أخلِص ، تَنِل
خالص شو ، تا برسی.
نوشته شده توسط : سید کمیل
هر سال با نزدیک شدن به آغاز و پایان ماه مبارک رمضان طیف وسیعی از افکار عمومی به مسألهای به نام استهلال معطوف میشود. مسألهی استهلال بحثی کاملاً تخصصی و فقهی است که در سطوح مختلف دروس حوزوی مورد مداقّه و امعان نظر قرار میگیرد و بر حسب اختلاف مبانی و فتاوای فقهی و اصولی فقهای محترم شاهد تعدّد دیدگاهها و نظرات در این مسأله هستیم. در این مختصر، صرف نظر از تعدّد آراء و فتاوای فقهای گرانقدر قصد دارم به نکتهی ظریفی اشاره کنم که در چند سال اخیر با برداشت اشتباه بعضی از متدیّنین و مقلّدین، زمینهی سوء استفادهی عدهای از مغرضان را فراهم آورده و گاه باعث وهن احکام شریعت شدهاست.
به عنوان مثال در این سالها گاه شاهد بودیم که خبری مبنی بر اثبات اول ماه شوّال برای یکی از مراجع معزّز در جامعه منتشر میشد و به دنبال آن گروهی از مقلّدان ایشان اقدام به افطار و برگزاری نماز عید فطر مینمودند در حالی که از منابع رسمی کشور و به طور مشخص دفتر مقام معظّم رهبری چنین خبری تأیید نمیشد و جمع کثیری از مردم همچنان روزهدار باقی میماندند. این مسأله باعث ایجاد شکاف و دودستگی در صفوف به همپیوستهی مردم متدیّن جامعه شده و بسترساز کینهتوزی و توهین و تمسخر کسانی میشد که گاه به اصل دین و نماز و روزه هم اعتقاد و التزامی نداشتند.
اما برای روشن شدن مطلب و تبیین اشکال اصلی و راه چارهی آن توجهتان را به مسألهی «راههای ثابت شدن اول ماه» که در رسالهی تمام مراجع تقلید مشترکاً ذکر شدهاست جلب میکنم:
اول ماه به پنج چیز ثابت میشود: اول آنکه خود انسان ماه را ببیند. دوم عدهای که از گفتهی آنان یقین پیدا شود بگویند ماه را دیدهایم و همچنین است هرچیزی که به واسطهی آن یقین پیدا شود. سوم دو مرد عادل بگویند که ماه را دیدهایم.(البته به این شرط که صفت ماه را بر خلاف یکدیگر نگویند و شهادتشان خلاف واقع نباشد) چهارم سی روز از اول ماه شعبان بگذرد که به واسطهی آن، اول ماه رمضان ثابت میشود و سی روز از اول رمضان بگذرد که به واسطهی آن اول ماه شوّال ثابت میشود. پنجم حاکم شرع حکم کند که اوّل ماه است.
حال سوال اینجاست که دوستان عزیزی که از مراجعی بجز حضرت آیت الله خامنهای _که عملاً حاکم شرع محسوب میشوند_ تقلید میکنند براساس کدامیک از راههای پنجگانهی فوق اقدام به روزه یا افطار میکنند؟ قطعاً هیچکدام از این عزیزان خودشان ماه را رؤیت نکردهاند (راه اول) و نیز از عدهای که خودشان ماه را دیده باشند هم نشنیدهاند (راه دوم) و نیز دو نفر عادلی که باز هم خودشان ماه را دیده باشند به آنها نگفتهاند (راه سوم) و مشخص است که از ابتدای ماه قبل هم سی روز نگذشته است چون در آن صورت اختلافی وجود نمیداشت (راه چهارم) و همانطور که گفته شد حاکمشرع که ولیّفقیه جامعالشرایط مبسوط الید است نیز چنین حکمی را صادر نکردهاست (راه پنجم)؛ پس این عزیزان روزهدار و مؤمن با کدام مجوّز شرعی اقدام به روزهداری یا روزهخواری میکنند؟
بنابراین اثبات اوّل ماه برای مراجع محترم گرچه برای خودشان حجّت شرعی است، لکن علیالقاعده براساس فتوای همین مراجع، برای مقلّدان محترمشان حجّیت ندارد. توضیح اینکه ممکن است دو نفر عادل مورد وثوق به یکی از مراجع معزّز خبر دهند که ماه را دیدهاند؛ این خبر که اصطلاحاً به آن بیّنهی شرعی میگوییم، برای همان مرجع محترم حجّت است و ایشان وظیفه دارند به احکام شرعی مترتّب بر اول ماه مانند وجوب صوم یا وجوب افطار عمل کنند؛ اما نقل این مطلب که اول ماه برای فلان مرجع (غیر از ولیّفقیه) به اثبات رسیدهاست همانطور که با دقّت در مسألهی راههای پنجگانهی بالا مشخص میشود، نمیتواند اول ماه را برای مقلّدان ایشان اثبات کند. مگر آنکه ادّعا کنند که با اثبات اول ماه برای آن مرجعّ مقلّدان ایشان یقین به اول ماه بودن آن روز پیدا کردهباشند (یعنی قسمت انتهایی راه دوم) که چنین ادّعایی نیز بسیار دور از ذهن است.
لذا به نظر میرسد جهت حفظ اتحاد و انسجام مسلمین و جلوگیری از سمّ مهلک تفرقه با وسواس و حساسیت بیشتری به این نکته و مسألهی شرعی دقت کنیم و تا زمانی که اول ماه برای حاکم شرع که اتفاقاً به دلیل قرار گرفتن در مصدر امور کشور و بسیج تمام امکانات لازم برای استهلال، اطمینانبخشترین نظریه را اعلام میدارند از دستزدن به هر کاری که در صفوف متحد مردم رخنه ایجاد میکند بپرهیزیم.
البته خود مراجع معظّم تقلید هم به این نکته عنایت ویژه دارند که از آن جمله میتوانید به نظریات فقهی حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی که از مبرّزترین شاگردان امام راحل و از مراجع بزرگوار تقلید هستند، توجه فرمایید:
* اگر حاکم شرع حکم کند که اول ماه است این حکم برای همگان حجت است و کسانی هم که از او تقلید نمیکنند حتی مجتهدین دیگر باید به حکم او عمل کنند.
* اگر اول ماه برای مجتهدی ثابت شود، ثبوت ماه نزد آن مجتهد فقط برای خود او حجّت است و برای دیگران حتی مقلّدان آن مجتهد حجّت نیست.
* اگر از ثبوت اول ماه نزد مجتهدی برای دیگران و یا مقلّد او یقین به اول ماه حاصل شود، این یقین برای آنها حجّت است؛ نه اینکه ثبوت ماه نزد مجتهد برای آنان حجّت باشد؛ پس رابطهای بین تقلید و ثبوت ماه نزد مجتهد نیست.
* اگر برای مجتهدی اول ماه ثابت شود، در صورتی که اعلام ثبوت ماه و اشاعهی آن موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمین و وهن به اسلام شود و یا موجب تضعیف نظام اسلامی شود، اعلام و اشاعهی آن جایز نیست.
این دیدگاههای فقهی به واقع بیانگر تیزبینی و بصیرت و هوشیاری این پاسداران راستقامت مرزهای ایمانی و اعتقادی شیعه است و شایسته است که مؤمنان و مقلّدان این بزرگواران هم با فراست و بصیرت، مانع سوء استفاده معاندان و جاهلان از احکام الهی شوند.
نوشته شده توسط : سید کمیل
لیست کل یادداشت ها