سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ما دلآرامیم، دلواپس شمایید

یکشنبه 93 اردیبهشت 14 ساعت 1:57 عصر

 

چرا دولت باید اینقدر از یک فیلم مستند بترسد؟ چرا دولت اینقدر از برگزاری یک همایش مردمی نگران می‌شود؟ چرا دولت اینقدر از اینکه مخالفانش تریبون پیدا کنند واهمه دارد؟ چرا دولت علی‌رغم ادعای آزادی بیان و زنده باد مخالفش، از منتقدان شناسنامه طلب می‌کند؟
اما در طرف مقابل، چرا امت حزب الله اینقدر آرام و مطمئن است؟ چرا هیمنه پوشالی آمریکا در چشم حزب الله به هیچ می‌ماند؟ راز آن همه ترس و واهمه در آن جبهه، و این همه آرامش و طمأنینه در این جبهه چیست؟
روایت امام صادق بر تابلوی مدرسه ما پاسخ همه‌ی این سوالات است: هرکس از خدا بترسد خدا همه چیز را از او می‌ترساند، و هرکس از خدا نترسد خدا او را از همه چیز خائف می‌کند.
حزب الله دلآرام است نه دلواپس.. اگر هم دلواپس است، دلواپس عاقبت شماست..


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


آیا توبه موسوی و کروبی پذیرفته خواهد شد؟؟

شنبه 93 اردیبهشت 13 ساعت 5:26 عصر

 
ماه مبارک رجب فرصت خوبی برای توبه و استغفار و بازگشت به سوی خدای متعال است. مضمون بسیاری از ادعیه مأثوره این ماه شریف نیز طلب آمرزش و توبه به محضر ربوبی است. در کتاب شریف اقبال الاعمال هم فصلی تحت عنوان «فضل الاستغفار و التهلیل و التوبة فی شهر رجب‏» آمده است که نشانه اهمیت توبه و استغفار در این ماه است. از جمله روایات، پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «رَجَبٌ‏ شَهْرُ الِاسْتِغْفَارِ لِأُمَّتِی أَکْثِرُوا فِیهِ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ فَإِنَّهُ غَفُورٌ رَحِیم‏‏». رجب برای امت من ماه استغفار است؛ در این ماه از خدا بسیار طلب مغفرت کنید، که او آمرزنده و مهربان است. برای همین است که گفته اند ذکر اصلی ماه رجب «أستغفر الله و أتوب إلیه» است.
اما آنچه بهانه این نوشتار شد اینکه: اخیرا آیت الله حائری شیرازی در نامه ای مشفقانه به موسوی و کروبی، ضمن برشمردن گناهان بزرگ این دو نفر، آنها را دعوت به توبه کرده اند. به نظر میرسد مسأله توبه سران فتنه را باید از چند جنبه بررسی کنیم.
1 . آیا خداوند متعال توبه سران فتنه را خواهد پذیرفت؟
رحمت واسعه خدا لایتناهی است. خدا توّاب است. «هُوَ الذی یقبلُ التوبة عن عباده و یعفُو عنِ السیّئات». هیچ کس هم اجازه ندارد بگوید خدا توبه فلان کس را نمی پذیرد. از پیامبر اعظم(ص) نقل شده که فرمودند: روزی مردی گفت به خدا قسم که خداوند فلان شخص را نمی آمرزد. پس خداوند فرمود: این کیست که به من سوگند میخورد که فلانی را نمی آمرزم؟! من آن شخص را آمرزیدم و اعمال صالح آن دیگری را احباط و بیهوده گرداندم، چون گفت خداوند فلان شخص را نمی بخشد. البته توبه ای که خدا آن را می پذیرد، «توبه حقیقی» است، و توبه حقیقی مقدمات و شروط و لوازمی دارد که در جای خودش در آیات و روایات بحث شده است.
2 . آیا ملّت ایران توبه سران فتنه را خواهد پذیرفت؟
قاطبه ملت ایران تاکنون هرجا که فرصتی برای ابراز نظر در خصوص سران فتنه یافته اند، به حق خواستار اشدّ مجازات (اعدام) برای آنها شده اند. از تظاهرات 9 دی 88 تا راهپیمایی 22 بهمن 92 تا طومار بیشمار امضائی که اخیرا سخنگوی قوه قضائیه به آن اشاره کرد. اما گمان من بر این است که چنانچه سران فتنه «توبه حقیقی» کنند، و واقعا از ظلم بزرگی که به ملت کردند پشیمان شده و به گناهان بزرگ خود در ماجرای انتخابات 88 اعتراف علنی کنند، و از پیشگاه ملت و رهبری عزیز طلب بخشایش کنند، بعید نیست که مردم بزرگوار ایران از گناهان آنان درگذرند. البته یکی از شروط اساسی چنین توبه ای، تلاش سران فتنه برای بازگرداندن آن بخش از جوانانی است که بخاطر انحراف این دو نفر، گمراه شدند.
3 . پس از توبه سران فتنه، وظیفه دستگاه قضایی چیست؟
پیش از این عرض شد که مجازات قانونی و شرعی این دو نفر با استناد به منابع حقوقی و فقهی، چیزی کمتر از اعدام نیست. با اینحال براساس فقه و حقوق، چنانچه «توبه حقیقی» صورت گیرد و این دو نفر برای جبران ظلم بزرگی که در حق نظام کردند تلاش صادقانه ای از خود نشان دهند، چه بسا این مجازات قابل تخفیف باشد. البته آنچه گفته شد صرفا مربوط به جنبه عمومی جرم این دو نفر است؛ اما در مورد خونهای به ناحق ریخته و اموال به غارت رفته در ماجرای فتنه 88، چنانچه شاکیان خصوصی وجود داشته باشند، به عنوان جنبه خصوصی جرم در جای خود قابل مطالبه و محاکمه است.
و احتمالی از جنس دیگر..
با اینحال، احتمال دیگر در خصوص این دو نفر آن است که علی رغم اینکه خداوند توبه پذیر است، اما بخاطر خیانتها و جنایتهای غیر قابل جبران سران فتنه، توبه آنها مورد قبول ملت واقع نشود و دستگاه قضایی نیز مکلّف به محاکمه آنها و صدور اشد مجازات برای ایشان باشد. چنانکه امام خمینی(ره) درباره توبه شاه خائن میفرمایند: توبه تو پیش ملت پذیرفته نیست. ممکن است یک توبه حقیقى بکنى و مال مردم را دستشان بدهى و همه جنایات را جبران بکنى، خدا ممکن است بپذیرد. - خدا بزرگ است- اما ملّت نمی پذیرد. ما نمی توانیم‏ توبه تو را بپذیریم؛ توبه تو مرگ است، توبه گرگ مرگ است. (صحیفه امام، ج ‏3، ص 391)
آینده پیش روی سران فتنه، آینده ای پر از بیم و امید است؛ باید صبر کرد و سرانجام این ماجرا را دید. آیا این دو نفر توبه خواهند کرد؟ آیا ملت ایران توبه آنها را خواهد پذیرفت؟؟ امید که چنین باشد. به هرحال، همه ما باید قدر فرصت ماه رجب را بدانیم و آن را  برای توبه و بازگشت به سوی خدا و جبران خطاهای گذشته مغتنم شماریم، که «إنّه هو التوّاب الرحیم»..


-------------- 
مرتبط:
چرا باید موسوی و کروبی را اعدام کرد؟ http://bit.ly/1rOH56e
نامه آیت الله حائری شیرازی به موسوی و کروبی: http://bit.ly/1lKgbMW
سخنگوی قوه قضائیه از امضای طومار بلندبالای مردمی مبنی بر درخواست محاکمه و اشد مجازات سران فتنه خبر داد: http://bit.ly/SjOlNk


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


آنچه از بیانات آقا در دیدار کارگران به دست آوردم

چهارشنبه 93 اردیبهشت 10 ساعت 11:33 عصر


محور اوّل: مؤلفه های نگاه اسلام به کار و کارگر:
1 . تکریم و احترام به نفس کار و کارگران
2 . رعایت حقوق و منزلت کارگر
3 . عدم نگاه مخاصمه آمیز بین کارگر و کارفرما
4 . تعاون و تعامل و همکاری در فضای کار
5 . اتقان و محکم کاری، عامل رحمت الهی برای کارگر
- - - - - - - - - - - - - - - - -  
محور دوم: کارآمدی برمبنای عزم ملی و مدیریت جهادی
1 . عزم ملی: 
   :: شعار زندگی ما و شعار همیشگی ما
    :: هویت ما و ترسیم کننده سرنوشت ما
    :: عامل پیشرفت اقتصاد و فرهنگ
    :: عامل بازدارنده دربرابر تهدید و تحقیر دشمن
2 . مدیریت جهادی:
    :: راهکار: خودباوری، پشتکار و همّت، توکل به خدا، تشویق نیروهای مستعد، عزم راسخ مدیران
    :: موانع: کوتاه همّتی، عدم شناخت طبیعت انسان، عدم اعتقاد به کمک الهی، انکار استعدادهای داخلی
- - - - - - - - - - - - - - - - -  
محور سوم: لوازم پیشرفت در سایه اقتصاد مقاومتی:
1 . درون زایی و برون گرایی اقتصاد 
2 . دانش بنیان شدن اقتصاد
3 . ابتکار و پشتکار محوری
4. تحقیق و توسعه محوری
5 . هم افزایی و ارتباط ظرفیتها
6 . تقویت ساخت درونی
- - - - - - - - - - - - - - - - -  
جملات طلایی:
 دنیا اینجوری است. فشار دنیا، بداَداییهای قدرتهای دنیا در مقابل نظام جمهوری اسلامی، تابع ضعف و قوّت این نظام است؛ هر جا شما ضعیف باشید، بداَدایی آنها بیشتر میشود؛ هر جا شما قوی بودید، توانا بودید، روی پای خودتان توانستید بایستید، آنها مجبور میشوند مؤدّبانه تر با شما رفتار بکنند، منطقی تر با شما رفتار بکنند؛ این کلید حلّ همه مشکلات کشور است. باید کشور از درون بجوشد.



لینک بیانات: http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=26284 


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


آقای رئیس جمهور، روشنفکربازی بس است!

سه شنبه 93 اردیبهشت 9 ساعت 8:10 عصر

دکتر حسن روحانی در مراسم افتتاح نمایشگاه کتاب به مسأله ممیّزی پیش از انتشار کُتب حمله کرده و گفته اند: «هیچکس در ممیزی بالاتر از وجدان افکار عمومی نیست؛ آنها می‌دانند به استقبال چه کتابی بروند و چه کتابی را در انزوا قرار دهند. صاحبان فرهنگ ما نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند!» متأسفانه این جملات در تضاد کامل با احکام اسلام و دیدگاه فقهی امام راحل است.
طبق نظر فقهی امام خمینی(ره) جلوگیری از گمراهی جامعه از امور واجبه است. امام بر همین اساس، حتی فروختن کاغذ به کسی که مطالب گمراه کننده در آن کاغذها مینویسد را "حرام" میدانند، چه برسد به مجوّز نشر دادن به کتابهای ضد اسلام! بر مبنای نگاه فقهی امام، کسی که به کتاب گمراه کننده و فاسد مجوّز چاپ میدهد، زمینه را برای افساد جامعه فراهم میکند.
امام در کتاب "المکاسب المحرمة" میفرمایند: «إنّ دفع‏ إضلال‏ الناس من الأمور التی یهتمّ به الشارع الأقدس، فکیف یمکن القول بجواز بیع القرطاس ممّن یعلم أنّه یکتب فیه ضدّ الإسلام و ردّ القرآن الکریم.» یعنی: جلوگیری از گمراهی مردم، از اموری است که شارع مقدّس نسبت به آن بسیار اهتمام دارد. بنابر این چگونه میتوان فروش کاغذ به کسی که میخواهد در آن کاغذها مطالبی ضد اسلام بنویسد را جایز دانست؟! (المکاسب المحرّمة، ج1، ص201)
مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد برجسته مکتب فقهی و اخلاقی امام خمینی(ره) در توضیح این فتوای امام فرمودند: «یک وقت خیال نکنید فقط مسأله فروش کاغذ است؛ نه، اینجا امام کاغذ را به عنوان مثال مطرح کرده است. بلکه هر نوع زمینه سازی برای نشر کتب ضد اسلام حرام است؛ چه کاغذ بفروشی، چه جواز نشر بدهی، چه چاپ کنی، چه توزیع کنی، چه خرید و فروش کنی، همه و همه حرام است.» (سلوک عاشورایی، ج1، فصل هشتم)
بر اساس همین دیدگاه فقهی است که امام خمینی(ره) ممیّزی پیش از نشر را یک ضرورت غیرقابل انکار دانسته و میفرمایند: «نوشته هایى که میخواهد طبع بشود، یک چند نفرى که میدانید، یقین دارید که آنها آدمهایى هستند که مستقیم هستند، و در راه مسیر ملت و کشور هستند و وابستگى به هیچ جا ندارند، آنها نوشته ها را مطالعه کنند، درست دقت کنند در آن، و بعد از اینکه دقت کردند در روزنامه یا در مجله نوشته بشود. این طور نباشد که یک وقت بنویسند و منتشر بشود، بعد بفهمند که این نوشته بر خلاف بوده است؛ این یک چیزى است که لازم است. باید کتابهایى که نوشته میشود، و همین طور چیزهایى که منتشر میشود، اینها باید درست توجه بشود. و افراد مطّلع، مدبِّر و کسانى که از مکتبها اطلاع دارند و مسیر آنها را میدانند، اینها توجه بکنند، و کتابها را مطالعه کنند قبل از انتشار. این، هم صلاح خود شماست و هم صلاح ملت است.» (صحیفه امام، ج13، ص474)
آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی در تبیین این مسأله میفرمودند: «آزادی بیان به طورِ مطلق را هیچ عاقلی نمیپذیرد؛ در یک جامعه اسلامی چه کسی باید آزادی را تحدید کند؟ «اسلام» باید تحدید کند. تشخیصش با کیست؟ با کارشناس اسلامی. دیدگاه اسلام این است. حالا تو میگویی اسلام زور گفته است؟! من از شما سؤال می‌کنم: اگر در جامعه ای که بُعد جسمانی مطرح است بگویند "برای حفظ سلامتی مردم، پخش هروئین ممنوع است" آیا این زورگویی است؟! چطور اینجا نمیگویی که این زورگویی است؟!»
حرف آقای رئیس جمهور به همان میزان غیرمنطقی است که بگوییم: هیچ چیز در جلوگیری از آلودگی جامعه به مواد مخدّر بالاتر از وجدان افکار عمومی نیست؛ مردم خودشان می‌دانند به استقبال مواد مخدّر بروند یا آن را در انزوا قرار دهند. جامعه ما نیاز به پلیس مبارزه با مواد مخدّر ندارد!! لذا همانطور که وظیفه دولت و حکومت جلوگیری از پخش مواد مخدر و مبارزه با اشاعه مواد غذایی فاسدی است که جسم افراد جامعه را بیمار میکند، عدم صدور مجوّز نشر کتابهای گمراه کننده و مقابله با انتشار مطالبی که روح افراد جامعه را بیمار میکند هم وظیفه ای است که دولت نمیتواند از زیر بار آن شانه خالی کند.
آقای رئیس جمهور، فراموش نفرمایید که جنابعالی "روحانی" و ملبّس به لباس دین هستید. زیبنده ی شما نیست که برای خوشآمد و سوت و کف چند روشنفکر غربزده، ژست روشنفکری بگیرید و به حکم فقهی اسلام و فتوای صریح امام پشت پا بزنید. آقای "روحانی" روشنفکربازی بس است! لطفاً به مسائل اصلی کشور بپردازید.
تصویر: متن کتاب المکاسب المحرمة امام خمینی رحمة الله علیه.

نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


آقای کمیسیون ماده 10 احزاب، دقت کن! مراقب باش!

یکشنبه 93 اردیبهشت 7 ساعت 4:24 عصر


آقای بخشایش از اعضای کمیسیون ماده 10 احزاب گفته اند فعالیت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به دلیل نداشتن مجوّز، از نظر این کمیسیون غیر قانونی است!! چنین اظهارنظری یا ناشی از کمبود مطالعات تاریخی و بی اطلاعی از نقش اساسی جامعه مدرسین در شکل گیری اصل انقلاب و استمرار آن و راهبرد تعیین شده از سوی رهبر انقلاب برای این نهاد حوزوی است، و یا حاکی از آغاز حرکتی مشکوک و خطرناک برای حمله به کارکرد سیاسیِ مبنایی حوزه علمیه است؛ که البته در این صورت، خیالی خام و خوابی تعبیرناشدنی است. 

به تعبیر رهبر انقلاب، جامعه مدرسین «مغز متفکر، چشم بینا و وجدان سالم و حساسى براى دستگاه اداره کننده کشور و مجموعه ای امین با نیم قرن تجربه سیاسی و انقلابی» است. راهبرد مدّنظر رهبری برای این نهاد ریشه دار حوزوی عبارت است از اینکه: «جامعه   مدرسین حوزه علمیه قم باید با حفظ همان هویت مستحکم خود به عنوان یک خط شاخص برای فضای عمومی کشور باقی بماند.»

قطعا حفظ این «هویت مستحکم» و ایفای نقش «خط شاخص»، با تبدیل شدن جامعه مدرسین به یک «حزب» و فعالیت آن در عرض سایر گروههای سیاسی منافات دارد. البته به عناصر فتنه گر که همواره از استقلال سیاسی روحانیت انقلابی بیشترین ضربات را خورده اند حق میدهیم که خیال خام بی خاصیت کردن جامعه مدرسین را در سر بپرورانند، اما به دولت محترم، وزارت کشور و کمیسیون ماده 10 احزاب توصیه میکنیم مراقب باشند در دام فتنه گران گرفتار نیایند و در حیطه ای که به ایشان مربوط نمیشود دخالت نفرمایند، چراکه عاقبت خوشی در انتظار چنین حرکتی نخواهد بود.

. مشابه همین مسأله در خصوص جامعه روحانیت مبارز هم صدق میکند.

. خبر مرتبط: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930206001033

 

 

 


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []



چند روز پیش در یک همایش فرهنگی، یکی از سخنرانان که شخصیتی بسیار محترم و فاضل و دارای سابقه طولانی در عرصه مدیریت فرهنگی بین المللی است و از قضا مسؤولیتی هم در امور بین الملل دفتر مقام معظم رهبری دارد، سخن از «بایکوت رسانه ای رهبر انقلاب اسلامی» به میان آورد. حرف این بود که نیروهای فعال رسانه ای جبهه  فرهنگی انقلاب باید به فکر شکستن این بایکوت باشند، و عملیاتهایی را جهت نشر افکار و آراء حضرت آیت الله خامنه ای برای مخاطبان بین المللی طراحی کنند.
بعد از اتمام سخنرانی، بلافاصله به روی جایگاه رفتم و به ایشان عرض کردم: «اجازه هست چند جمله از سر دلسوزی، اما منتقدانه و جوانانه حرف بزنم؟» بعد از اذن ایشان گفتم: «جسارتاً، اگر هرکس حق داشته باشد از بایکوت رسانه ای رهبر انقلاب سخن بگوید، شما که خودتان در امور بین الملل دفتر رهبری مسؤولیت دارید چنین حقی ندارید. اصلا بایکوت برای وقتی است که شما تلاشی برای ارائه اندیشه های رهبری کرده باشید و دشمن جلوی رسیدن پیامهای شما به مخاطبان خارجی را گرفته باشد. اما وقتی وضعیت فنّی و هنری و محتوایی و به روزرسانی نسخه های زبان خارجی سایت رسمی و مرجع رهبری به قدری افتضاح است که آدم خجالت میکشد سایت را به مخاطبان خارجی تشنه معارف انقلاب اسلامی معرفی کند، دیگر چگونه حرف از بایکوت رسانه ای رهبری میزنید؟! رهبر انقلاب را تیم رسانه ای دفتر رهبری بایکوت کرده اند که بعد از گذشت اینهمه سال هنوز نتوانسته اند یک سایت مرجع آبرومندانه به زبانهای مختلف برای رهبری راه اندازی کنند؛ وگرنه از BBC و CNN که انتظار نداریم هروقت رهبری سخنرانی کردند تیتر یک سایتهای خود را به بیانات معظّم له اختصاص بدهند و در بخشهای مختلف خبری شبکه هایشان به سخنرانی رهبری بپردازند!»
این مهمان فاضل و محترم، با حلم و تواضعی مثال زدنی نقد تند مرا شنیدند، جوری که از تندی لحنم پشیمان و شرمنده شدم! در پایان هم ضمن پذیرش اصل انتقاد و قبول کم کاریهای صورت گرفته تاکنون، از تلاشها و برنامه ریزیهای جدی، و نیز وجود موانع و ملاحظات و سختی کار در این حوزه سخن گفتند. البته در دلسوزی و خلوص  مسؤولان امر شکی نیست، و هرکس اندکی با مقتضیات کار فرهنگی در حوزه بین الملل آشنا باشد حق میدهد که مدیریت عملیاتی رسانه ای با این مختصات و عظمت، کاری بسیار پیچیده و حساس است؛ با این حال فکر میکنم جا دارد در سالی که به نام "فرهنگ" شناخته شده فکری اساسی برای این عملیات فرهنگی برون مرزی صورت بگیرد.
«ارتقاء فنی و محتوایی و هنریِ سایتهای خارجی زبان رهبری» مطالبه ی جدّی و به حقّ حامیان و دوستداران انقلاب اسلامی در خارج از مرزهای ماست، و معتقدم دفتر رهبری برای پاسخگویی شایسته به این مطالبه ی مهم باید بیش از اینها همّت کند، و البته در این مسیر میتواند روی توانمندی جوانان مؤمن انقلابی حساب ویژه ای باز کند. إن شاء الله تا پایان امسال شاهد باشیم مجموعه این سایتها به وضعیت مطلوب نزدیکتر شده باشند.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


علّت حمله آقا به تفکر غربی درباره زن چه بود؟

سه شنبه 93 اردیبهشت 2 ساعت 2:29 صبح
 
آقا بارها گفته بودند در بحث «حقوق زن» باید دنیای غرب به چالش کشیده شود؛ فرموده بودند باید در موضوع زن با غرب طلبکارانه و هجومی سخن گفت. سخنرانی اخیر ایشان در موضوع زن و خانواده را که بررسی میکردم، به نتیجه جالبی رسیدم: 37 درصد این سخنرانی مستقیماً هجوم به فرهنگ و تفکر غربی در موضوع زن است. ایشان افکار غربی در موضوع زن را «کلیشه اى» «غلط» «متحجّرانه» و «خائنانه» معرفی کردند. به نظرم مطالبه آقا آنقدر ناشنیده گرفته شده و در این خصوص آنقدر کم کاری شده که این بار خود ایشان به صورت عملیاتی وارد میدان شدند و خط را شکستند، بلکه جمعی از پژوهشگران این حوزه، راه را ادامه دهند. 
همانطور که نفی ولایت طاغوت بر اثبات ولایت الله مقدم است، دستیابی به الگوی صحیح «زن ایرانی مسلمان» جز از طریق «نفی مرجعیّت تفکر غربی درباره زن» حاصل نخواهد شد. البته از دولتی که مرکز امور زنان و خانواده را تبدیل به پاتوق عناصر فمنیستِ غرب پرست کرده توقعی نیست، ولی تا وقتی در خانواده های متدیّن ما و حتی در ذهن بانوان حزب اللهی ما، معیارهای غربی ملاک امتیازدهی به میزان توفیق و عدم موفیقت زن باشد، «زن ایرانی مسلمان» فقط یک شعار توخالی است. والسلام!

نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


تأثیر پاکدامنی یک مادر بر سرنوشت یک کشور

دوشنبه 93 اردیبهشت 1 ساعت 4:56 صبح


تا از فضای روز مادر دور نشدیم این مطلب رو بگم. روز عاشورا امام حسین(ع) مهمترین تصمیمشون رو مستند به مادرشون کردند. کل ماجرای عاشورا توی مسأله «بیعت» خلاصه میشه. یزید امام حسین رو سر دوراهی «بیعت-جنگ» قرار داده بود. امام حسین بیعت با ظالم رو عین ذلّت میدونست؛ برای همین، اسم این دوراهی گذاشته بود دوراهی «ذلّت-شهادت». تصمیم حضرت روشن بود: «هیهات منّا الذلة». اما چرا؟ چرا من زیر بار ذلّتِ بیعت با ظالم نمیرم؟ چرا مرگ با عزّت رو به چند صباح زندگی ذلیلانه ترجیح میدم؟ چون من در دامان پاک فاطمه بزرگ شدم. «حجورٌ طابت و طهُرَت» اجازه نمیده من ذلّت رو بپذیرم.
پس یکی از علل عزّت طلبی و ظلم ستیزی و زیر بار زور نرفتن آدمها، پاکدامنی مادره؛ و یکی از ریشه های ظلم پذیری و ذلّت هم به دامان ناپاک مادر برمیگرده. دختر جوانی که امروز اهل عفاف و پاکدامنی نیست، نمیدونه فردا فرزندانی تحویل جامعه میده که اهل ایستادگی در برابر حرف زور نخواهند بود؛ و وای به حال کشوری که چنین فرزندانی در مصدر تصمیم گیری امورش قرار گرفته باشن. اونوقت این آدمهای ذلیل، به خاطر ذلّت و حقارت درونی خودشون، ملتی رو به خاک مذلّت میشونن.
کربلا تا ابد جاریست، و نظام سلطه و استکبار هنوزم بیعت میخواد، و آنان که در دامان پاک مادران فاطمی پرورش یافته اند، هرگز زیر بار حرف زور نمیرن. یادمون نره: یکی از خطوط قرمز مذاکرات هسته ای همین زیر بار زور نرفتنه. آقا در دیدار اخیرشون با مسؤولان سازمان انرژی اتمی فرمودند: «مذاکره کنندگان کشورمان هیچ حرف زوری را نباید از طرف مقابل قبول کنند». امیدوارم همینطور بشه..
------------- 


سیّد الشهداء علیه السلام: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهَاتَ‏ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَى اللَّهُ لَنَا ذَلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَت‏».


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


راهبرد رهبر انقلاب برای زن مسلمان ایرانی

دوشنبه 93 اردیبهشت 1 ساعت 3:11 صبح

 

آنچه از بیانات آقا در دیدار بانوان فرهیخته به دست آوردم:

****************** 

فاطمه زهراء، زن و خانواده، نظام اسلامی
- درسهایی از زندگی شخصی حضرت زهراء(سلام الله علیها): تقوا، عفّت و طهارت، مجاهدت، شوهردارى، فرزنددارى، سیاست فهمى، حضور در مهمترین عرصه هاى حیات یک انسان.
- تربیت انبوهی از زنان فرزانه و تحصیلکرده و خوشفکر، در کنار بُروز و ظهور کاملاً برجسته هویّت و شخصیّت مستقلّ زن ایرانى در عرصه مجاهدتها، یکى از بزرگترین افتخارات نظام اسلامى و از برکات نگاه روشن امام به مسئله زن است.
- در جوامع به اصطلاح متمدّن امروز، ظلم به جامعه زنان اگر بیشتر از جوامع دیگر نباشد، قطعاً کمتر نیست. 
- مسئله زن از مسئله خانواده قابل تفکیک نیست. جداسازی این دو مسأله از یکدیگر موجب اختلال در فهم و تشخیص علاج خواهد شد. 
- نیاز کشور به یک «مرکز عالى مطالعاتى و کارى فراقوّه اى» که یک راهبرد صحیح و همه جانبه را درباره مسئله زن بررسى و اجرایى کند.
- بهترین کسانی که میتوانند مسائل زنان را حل کنند، بانوان تحصیلکرده و خوشفکر و بااستعداد و خوش قلم و خوش قریحه هستند.

محورهای سه گانه فکر و کار مطالعاتی و تحقیقاتی درباره زن:
 1. نیمى از جمعیّت کشور زنان هستند؛ چگونه میتوان به شکل سالمى از این امکان و استعداد عظیم به نفع کشور استفاده کرد؟ 
 2. مسئله جنسیّت چگونه میتواند در خدمت تعالى انسان قرار بگیرد، نه در خدمت انحطاط بشر و انحطاط اخلاقى؟ 
 3. چگونه میتوان - چه در محیط اجتماعى، چه در محیط خانواده - رفتارى را نهادینه و غیرقابل اجتناب کرد که به زن ظلم نشود؟ 

الزامات تشخیص راهبرد صحیح در مسأله زن:
  @ الزام اوّل/ نفی مرجعیت تفکر غربی درباره زن: 
    »»» اگر ما میخواهیم درباره مسئله زن درست فکر کنیم و درست حرکت کنیم و دچار خطا نشویم، باید ذهنمان را از حرفهاى کلیشه اى غلط متحجّر نونمای خائنانه غربیها خالى کنیم.

     »»» علت ضرورت نفی مرجعیت تفکر غربی در مسأله زن:
   1/  تفکّرات غربی مبتنى بر معرفتشناسى مادّى و غیرالهى است. 
   2/  دخالت نگاه کاسبگرانه و اقتصادى در رویکرد غربى به مسئله زن. 
   3/ در نگاه غربى، زن وسیله اى براى اطفاى شهوت مرد است.

     »»» «برابرى جنسى»، یکى از بزرگترین خطاهاى تفکّر غربى در مورد مسئله زن:
. چرا باید کارى که مردانه است به زن داده بشود؟ چرا باید انسانى را که از لحاظ ساخت طبیعى براى یک منطقه ویژه اى از زندگى بشر ساخته شده، از آن منطقه ویژه جدا کنیم، و به منطقه ویژه دیگرى که خداى متعال براى ترکیب دیگرى آماده کرده بکشانیم؟
 . عدالت یک حق است؛ برابرى گاهى حق است، گاهى باطل است؛ در انسانیّت و سِیر مقامات معنوى و استعدادهاى فکرى و علمى هیچ تفاوتى بین زن و مرد نیست، امّا قالبها دو قالب است. 
. متأسّفم که گاهى خود خانمها، روى این مسئله حسّاسیّت نشان میدهند که « مگر ما با مردها چه فرقى داریم؟!» 

@ الزام دوم/ مراجعه به متون اسلامی برای اتخاذ خطوط اساسی:
  »»» منبع: قرآن، دعاء، کلام معصومین، روش رفتاری معصومین، متون اسلامی

@ الزام سوم/ پرداختن به مسائل اصلی زنان، نه مسائل درجه دو:
  »»» یک مثال برای مسأله اصلی: آرامش، سلامت و امنیت روحی روانی و تکریم زن
 . ضرورت برطرف کردن عوامل سَلب آرامش زن در خانواده از طریق قانون و روشهاى تبلیغى
 . ضرورت اصلاح نگرش غلط « موجود درجه دو بودن» و «کارگزار خانه بودن» نسبت به زن.

  »»» یک مثال برای مسأله فرعی: اشتغال بانوان.
 . ما با اشتغال و مدیریت بانوان تا وقتی با مسأله اصلی زنان تعارض پیدا نکند، مخالف نیستیم. 
 . ضرورت فراهم کردن زمینه اشتغال زنان در مشاغلى که متناسب با خصوصیّت زن است.
 . لزوم هدفمندسازی تحصیلات و عدم تحمیل رشته هایی که منتهی به مشاغل غیر متناسب برای زنان میشود.
 . اینکه زن نتواند مشاغل مردانه را به عهده بگیرد، نه ننگ است و نه نقص؛ آن چیزى بد است که متناسب با طبیعت الهى نباشد.


-------------- 
لینک بیانات: http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=26155


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


وقتی مادرم من رو توی خونه راه نداد!

شنبه 93 فروردین 30 ساعت 7:29 عصر

.

18 +  :)) (بخاطر خشونت داستان!)
پیدا کردن اقا محمدعلی آهنگران، فرزند حاج صادق آهنگران عزیز بعد از سالها آن هم در فضای مجازی، موجب یادآوری خاطره ای شد که بی ارتباط با «مادر» هم نیست! بخش اصلی دوران کودکی ما در یکی از شهرکهای سپاه سپری شد که خانواده جمعی از فرماندهان سپاه در آن سکونت داشتند. کلاس چهارم دبستان بودم؛ از مدرسه که به خانه رسیدم، کیفم رو گذاشتم و از مادر اجازه گرفتم که چند دقیقه ای برم پایین با بچه ها بازی کنم. با یه جمع هفت هشت نفره ای از بچه ها مشغول بازی توی محوطه خاکی جلوی ساختمون شدیم.
یه در آهنی سنگین که معلوم نبود کی و چرا اونو اونجا گذاشته توجهمون رو به خودش جلب کرد! به زحمت تونستیم به کمک هم از روی زمین بلندش کنیم. نمیدونم میخواستیم باهاش چه کار کنیم، ولی داشتیم تلاش میکردیم جابجاش کنیم؛ شاید میخواستیم محوطه خاکی رو برای بازی آماده کنیم. در همین لحظات بود که بچه های کلاس پنجم از مدرسه خارج شدند. سه چهار نفرشون به سمت ما می اومدند. ظاهراً صحنه تلاش چند نفر برای حمل یه در آهنی توجه اونا رو هم به ما جلب کرد! از دور شروع کردند به پرتاب سنگ و کلوخ به طرف ما!
ما در رو به شکل عمودی بلند کرده بودیم و وزن و سنگینیش به سمت خودمون بود. اول همگی خودمون رو پشت در قایم کردیم که از سنگها در امان باشیم، ولی کم کم بچه ها یکی یکی پا به فرار گذاشتند! سنگها همینجور به در میخورد و صدای وحشتناکی میداد! ناگهان به خودم اومدم، دیدم من پشت اون در سنگین آهنی که هفت هشت نفری به زور بلندش کرده بودیم، تنهام!! یه لحظه سرم رو از پشت در بیرون آوردم که وضعیت جبهه دشمن(!) رو شناسایی کنم که یه سنگ دُرُست خورد به پیشونیم! خون از صورتم جاری شد و جلوی چشمم اومده بود، اما هنوز مقاومت میکردم و در رو با آخرین رمقهام نگه داشته بودم که نیفته زمین! (در واقع زور میزدم که در نیفته روی خوردم!)
اما بالاخره زورم تموم شد و من با صورت به زمین خوردم و در از پشت افتاد روی من. (بین در و زمین کاملاً پرس شدم!!) این پایان جنگ بود! نیروهای دشمن(!) با دیدن این صحنه فرار کردند و دوستان من که از دور شاهد صحنه بودند برگشتند و در رو از روی من برداشتند. صورتم که محکم خورده بود به زمین، پر از خون بود؛ بدنم هم کاملاً کوبیده شده بود؛ اما مشکل اصلی فرق سرم بود که زائده ی در استخوانش رو شکسته بود و خون ازش فواره میزد!
وقتی به کمک بچه ها تونستم روی پاهام وایسم، دیدم تمام لباسهام پر از خونه! با گریه و آروم آروم راه افتادم به سمت خونه. خونه ما طبقه پنجم ساختمون بود و آسانسور هم نداشتیم! پنج طبقه رو به زحمت رفتم بالا و رد خون روی پله ها برجای می موند! زنگ که زدم، مادرم رو در چارچوب در دیدم. مونده بودم چی بگم! مادرم جلوی در وایساده بود و راه برای ورود به خونه بسته بود! نگاهی به قیافه خونین من انداخت و فقط یه کلمه گفت: «همینجا وایسا!» در بسته شد! چند لحظه بعد، مادر دوباره در رو باز کرد و یه حوله بهم داد و با لحنی آمرانه گفت: «برو در خونه ی هرکی که این بلا رو سرت آورده!» و در رو محکم بست!
من مونده بودم چیکار کنم! حوله رو گذاشتم روی سرم که از خونریزی بیشتر جلوگیری کنه. از اون جماعت کلاس پنجمی ها، سه نفرشون رو میشناختم. خونه یکیشون توی ساختمون بغلی ما بود، ولی خونه دوتاشون توی ساختمون خودمون بود! از این دو نفر، یکیشون آقا محمدعلی خودمون بود! منزلشون طبقه سوم بود. شروع کردم به پایان رفتن از پله ها. زنگ رو که زدم، در رو مادرشون باز کرد؛ طبیعتا عکس العمل این مادر با مادر خودم کاملا متفاوت بود! قیافه من رو که دیدند، وحشت زده شروع کردند به شیون و فریاد که چی شده و چرا اینجوری شدی و این حرفا! منم گفتم محمدعلی اینجوری کرده! (البته خب معلوم نبود که واقعا محمدعلی چقدر توی داستان مقصر بوده!)
مادرشون به سرعت رفتند توی خونه و چند لحظه بیشتر طول نکشید که حاج صادق آهنگران سراسیمه از خونه اومدند بیرون. دیگه یک لحظه هم معطل نکردند! بغلم کردند و سریع از پله ها اومدیم پایین. من رو روی صندلی عقب پیکانشون خوابوندند و به سرعت به سمت درمانگاه حرکت کردند. بعد از چند ساعت، با سر و صورت باندپیچی شده و کلی بخیه به خونه برگشتیم! و البته تا چند هفته به خاطر کوبیدگی بدن توی خونه خوابیده بودم!
اون قصه گذشت و ماها بزرگ شدیم، اما هیچوقت برخورد مادرم رو فراموش نمیکنم که چطور من رو توی خونه راه نداد و مجبورم کرد که خودم برای احقاق حق و مقابله با ظلمی که بهم شده بود روی پای خودم وایسم. حالا بعد از این همه سال که خودم دوتا بچه دارم، تازه میفهمم که چقدر برای پدر (و خصوصا مادر) سخته که چنین تصمیمی بگیره و چنین کاری بکنه. این روحیه همون روحیه ایه که مادر رو با اون همه عاطفه و محبت نسبت به فرزندش، اونقدر قدرتمند میکنه که میتونه با دست خودش بند پوتین بچه ش رو برای رفتن به میدون جهاد محکم کنه؛ و میتونه وقتی خبر شهادت بچه ش میاد سجده شکر به جای بیاره؛ و میتونه وقتی دشمن سر بچه ش رو جلوش میندازه سر رو به سمت معرکه پرتاب کنه و بگه چیزی که در راه خدا دادیم رو پس نمیگیریم... آینده ی ایران به چنین مادرانی بسیار بیشتر از گذشته نیاز داره، و من خدا رو شکر میکنم که چنین مادری من رو تربیت کرده. با افتخار تمام هر هفته دستش رو می بوسم و فردا إن شاء الله خاک کف پاش رو توتیای چشمم میکنم..


#مادر  


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت ها

آیا رهبر انقلاب از خطوط قرمز مذاکرات هسته ای کوتاه آمدند؟
زنده باد خامنه ایِ رهبر!
روز قدسی که سیدحسن نصرالله را از نزدیک دیدم!
توصیه حاج آقا مجتبى? تهرانی به رزمندگان مقاومت اسلامی
غزه در انتظار راهپیمایی ما
پیام یک جوان فلسطینی به جوانان ایرانی
[عناوین آرشیوشده]