سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لباس سربازی امام زمان

چهارشنبه 88 مرداد 14 ساعت 12:34 عصر

چند روزی بود که دلهره پیدا کرده بودم؛ اما بالاخره تصمیم خودم را گرفتم. دلهره‏ام بیشتر به این خاطر بود که نکند خدای ناکرده نتوانم از پس این مسؤولیت سنگین برآیم. البته کمی هم نگران این بودم که نتوانم با بعضی محدودیت‏های جدید کنار بیایم. اما هرچه بود، دیگر تصمیم خودم را گرفته بودم؛ می‏خواستم ملبّس به لباس روحانیت شوم!
پوشیدن این لباس مقدس یکی از آرزوهای همیشگی‏ام بود؛ از کودکی، از وقتی که خودم را شناخته بودم، از روزی که چهره‏ی ملکوتی امام(ره) را در قاب تلویزیون سیاه و سفید خانه‏مان دیده بودم و از همان وقتی که محبت مقتدایمان سیّدعلی بر دلم نشسته بود پوشیدن این لباس برایم یک آرزو شده بود.
هفته‏ی آخری که به ملبّس شدن منتهی شد هفته‏ی جالبی بود؛ ساعت‏ها از وقت کلاس و مدرسه را صرف بحث و تلاش برای اقناع و همراه‏کردن تعداد بیشتری از دوستان با خود می‏کردیم؛ بعضی می‏گفتند هنوز زود است! بعضی معتقد بودند بدون لباس روحانیت بیشتر می‏توانند به اسلام خدمت کنند! بعضی نیز می‏گفتند آمادگی پذیرش محدودیت‏های لباس را ندارند؛ بالاخره 8 نفر شدیم! جمع خوبی بود. بخشی از وقتمان هم صرف یادگرفتن شیوه‏ی عمامه بستن می‏شد! پی‏گیری‏های مسؤولان مدرسه هم بالاخره نتیجه داد و قرار شد روز میلاد امام زمان(عج) به دست پربرکت مقام معظم رهبری معمّم شویم. شور و شوق عجیبی داشتم؛ هم زیارت آقا و هم ملبّس شدن... خیلی رؤیایی می‏نمود!
روز قبل از نیمه‏ی شعبان چون به خیال خودم آخرین روزی بود که می‏توانستم بدون لباس روحانیت به مدرسه بروم، قصد کردم لباس و شلواری را بپوشم که بعد از ملبّس شدن ‏‏‏دیگر نمی‏توانستم بپوشم! یک تیپ آنچنانی! پیراهن...! و شلوار...! و کفش دامادی‏ام را پوشیدم! نعلین و عبا و قبای نو و اتوکشیده‏ام را هم به چوب‏رختی اتاق آویزان کردم با فولکس قورباغه‏ای‏ام راهی مدرسه شدم؛ فقط پارچه‏ی عمامه را با خود بردم تا آخرین تمرین‏های عمامه‏بندی را انجام دهم! وقتی وارد کلاس شدم، خنده‏ی بچه‏ها بلند شد! «با این تیپ و قیافه فردا می‏خوای ملبّس بشی!؟»

قصد کردم لباس و شلواری را بپوشم که بعد از ملبّس شدن ‏‏‏دیگر نمی‏توانستم بپوشم! یک تیپ آنچنانی! پیراهن...! و شلوار...! و کفش دامادی‏ام را پوشیدم! نعلین و عبا و قبای نو و اتوکشیده‏ام را هم به چوب‏رختی اتاق آویزان کردم

آخرین کلاس، ساعت 2 تا 3:30 بود؛ کلاس که تمام شد یکی از مسؤولان مدرسه پشت در منتظرمان بود. گفت: «سریع آماده بشید؛ برنامه افتاده امروز؛ باید ساعت 4:30 بیت باشید!» انگار دنیا روی سرم خراب شد؛ نزدیک بود سکته کنم! فقط یک‏ ساعت فرصت داشتم؛ عبا و قبا و نعلین و پیراهن یقه آخوندی‏ام خانه بود و فاصله‏ی مدرسه تا خانه هم در سریع‏ترین زمان ممکن حداقل یک ساعت بود! من بودم و آن تیپ آنچنانی و یک عمامه‏ی بسته‏نشده! گیج شده بودم؛ نمی‏دانستم چه کار باید بکنم؛ بقیه‏ی بچه‏ها یا خانه‏هایشان نزدیک مدرسه بود و یا لباس‏هایشان را آورده بودند مدرسه و مشکلی نداشتند. سریع شماره موبایل پدرم را گرفتم. قرار بود ایشان هم در مراسم عمامه‏گذاری حضور داشته باشند. پدر تازه به خانه رسیده بود. ماجرا را تعریف کردم و خواهش کردم که لباس‏هایم را بردارند و سریع خودشان را برسانند بیت رهبری. از فرصت استفاده کردم و در شبستان مدرسه عمامه را بستم. چون عجله‏ای بود، خیلی قشنگ نشد! ولی چاره‏ی دیگری هم نبود.
بچه‏ها همگی لباس بر تن کرده و آماده‏ی حرکت بودند و من در بین آن‏ها ساز ناهماهنگ شده بودم! دو تا آژانس خبر کرده بودند تا ما را به بیت ببرند. قبل از سوار شدن گفتم برای اطمینان خاطر تماسی با پدر بگیرم و ببینم کجا هستند:
 _ الو، سلام بابا، کجایید؟
 _ سلام، در اتوبان صدر تصادف کردم؛ ماشین داغون شده؛ باید صبر کنیم تا پلیس بیاد. من به مراسم نمی‏رسم...
قلبم از حرکت ایستاد. دنیا دور سرم می‏چرخید... خدایا! آخه چرا...!؟ به خودم که آمدم دیدم بچه‏ها سوار ماشین‏ها شده‏اند و من را صدا می‏زنند. گفتم شما برید؛ من نمی‏آم! داد بچه‏ها بلند شد. سیدجواد _دوست و همکلاسی قدیمی‏ام_ پیاده شد؛ کمی آرامم کرد و بعد زنگ زد خانه‏شان و بعد گفت: «سریع برو خانه‏ی ما؛ به مادرم گفتم لباس یقه آخوندی و قبای اضافه‏ام را آماده کند تا تو بری بگیری.» ماشین‏ها حرکت کردند و من و محسن به سمت فولکس رفتیم.
شب عید بود و خیابان‏ها شلوغ و پر ترافیک؛ هنوز 300 متری تا خانه‏ی سیدجواد فاصله داشتیم که به علت ترافیک سنگین ترجیح دادیم پیاده برویم. فولکس را پارک کردیم و دویدیم... برادر سیدجواد در را باز کرد و لباس و قبا را داد. خواهش کردم که موتور سیدجواد را هم بدهد... نفهمیدم فاصله‏ی میدان شهدا تا بیت رهبری را چطور رفتم؛ فقط می‏دانم تقریباً هیچ تخلف راهنمایی رانندگی را از قلم نینداختم: موتور سواری بدون گواهینامه، بدون کلاه‏کاسکت، ورود ممنوع، چراغ قرمز، خط ویژه، سرعت غیر مجاز و...! (خدا از سر تقصیراتم بگذره!)
عمامه‏ام را از بچه‏هایی که به عنوان همراه آمده بودند و بیرون بیت دم در مانده بودند تحویل گرفتم و مراحل بازرسی را سریع طی کردم؛ پیراهنم را عوض کردم و قبا را پوشیدم. بچه‏ها همه رفته بودند داخل و هرکس من را می‏دید می‏گفت: «زود باش! فکر نکنم به برنامه برسی!» دوان‏دوان به سمت محل برنامه (حیاط منزل آقا) حرکت کردم؛ استاد خاموشی را در انتهای خیابان دیدم که با دست اشاره می‏کرد: سریع‏تر، سریع‏تر!

یکی از بچه‏ها اشاره کرد که عبایت را برعکس انداخته‏ای؛ بلند شدم عبا را درست کنم که در باز شد و آقا با چهره‏ای شاداب و پرنشاط وارد شدند. نفسم بالا نمی‏آمد؛ بدجوری دست‏پاچه شده بودم...

بالاخره رسیدم و وارد حیاط شدم. بچه‏ها در فضای مصفّای حیاط دور هم روی صندلی‏ها نشسته بودند و با ورود من گل از گلشان شکفت! رفتم و در کنارشان نشستم. از شدت هیجان و دویدن، نفس‏نفس می‏زدم و به سختی آب دهانم را فرو می‏بردم. یکی از بچه‏ها اشاره کرد که عبایت را برعکس انداخته‏ای؛ بلند شدم عبا را درست کنم که در باز شد و آقا با چهره‏ای شاداب و پرنشاط وارد شدند. نفسم بالا نمی‏آمد؛ بدجوری دست‏پاچه شده بودم؛ ملغمه‏ای از احساسات و هیجانات و عواطف بودم!
همه ایستادند و آقا با همه سلام و احوال‏پرسی گرمی کردند و بعد هم یکی‏یکی شروع به گذاشتن عمامه‏ها بر سر بچه‏ها می‏کردند. به هرکس که می‏رسیدند سؤال می‏کردند: «چی می‏خوانید؟ کجا؟» و پاسخ می‏شنیدند: «فقه و حقوق؛ مدرسه‏ی عالی شهید مطهری» من نفر آخر بودم و تا آقا به من برسند کمی خودم را جمع‏وجور کرده بودم؛ نوبت من که شد، استاد خاموشی به آقا گفتند ایشان پسر فلانی است. آقا فرمودند: «اِ، عجب! ماشاءالله! پدر چطورند!؟ خوبند!؟» یک لحظه به یاد ماجرای سخن گفتن موسی با پروردگار افتادم؛ آنجا که خدا از موسی می‏پرسد: «ای موسی، آن چیست که در دست توست؟» و موسی به جای اینکه یک کلمه پاسخ دهد: «عصا»، فرصت صحبت کردن با حبیب خویش را غنیمت می‏شمرد و شروع به بلبل‏زبانی می‏کند و می‏گوید: «این عصای من است که بر آن تکیه می‏زنم و گوسفندانم را با آن می‏رانم و فواید دیگری هم برای من دارد...» با خودم می‏گویم نباید فرصت هم‏کلام شدن با آقا را به این راحتی از دست بدهم! من نفر آخرم و آقا بعد از عمامه‏گذاری باید به مراسم عقد که داخل دفتر است بروند و معلوم نیست که دیگر چنین فرصتی برای دیدار آقا فراهم شود...
عرض کردم: «پدر خوبند. سلام رساندند. قرار بود ایشان هم بیایند ولی در بین راه تصادف کردند و نرسیدند.» حواسم نبود که این حرف ممکن است آقا را نگران کند. آقا با حالتی نگران پرسیدند: «حالشون چطوره؟ خوبند؟ چیزی‏شون که نشده!؟» عرض کردم: «الحمدلله خودشون خوبند. فقط ماشین آسیب دیده...!» لبخند آرامش بر لبان آقا نقش می‏بندد و عمامه را با دست چپشان بر سرم می‏گذارند و من هم فرصت را مغتنم شمرده و بوسه‏ای بر دست راستشان می‏زنم...
همگی دور آقا جمع می‏شویم و آقا چند جمله‏ای کوتاه نصیحت می‏فرمایند؛ توصیه‏ی به علم و تقوی؛ و این‏گونه دعایمان می‏کنند: «إن‏شاءالله از علمای عاملین باشید.» و بعد هم با لبخندی ملیح این را اضافه می‏فرمایند: «إن‏شاءالله داماد بشید!» بچه‏ها با لحن شیطنت‏آمیزی می‏گویند: «إن‏شاءالله!» این نوع جواب دادن بچه‏ها انگار آقا را به یاد چیزی انداخته است! سریع سؤال می‏کنند: «هیچ‏کدام از شما که داماد نشده است!؟» من به آقا عرض می‏کنم: «چرا آقا! عقد ما را خودتان خواندید!» خنده‏ی بچه‏ها بلند می‏شود و آقا هم لبخندی می‏زنند و خداحافظی می‏کنند. با رفتن آقا بچه‏ها همدیگر را در آغوش می‏گیرند و به هم تبریک می‏گویند. من هم دستان سیدجواد را می‏فشارم و از او تشکر می‏کنم...
در راه برگشت به خانه به یک چیز می‏اندیشم و در شب میلاد امام عصر(ع) از حضرت یک چیز می‏خواهم: یا صاحب‏الزمان، من این لباس را لباس نوکری و لباس سربازی شما می‏دانم. خودم خوب می‏دانم که من لایق این لباس و این افتخار نیستم. اما شما خودتان کمک کنید تا سربازان شایسته‏ای برای شما باشیم...

  پی‏نوشت:
  1- دو سال پیش بعد از ماجرای دست دادن آقای خاتمی با دختران ایتالیایی این مطلب را نوشتم: لباس روحانیت ؛ نماد علم و تقوی
  2- ماجرای عقدمان را هم قبلاً نوشته بودم. اینم لینکش: هرچه زودتر، بهتر!
  3- این ایام سالگرد رحلت استاد عزیزم آیت‏الله مرعشی شوشتری است. این مطلب را هم به یاد ایشان نوشته بودم: برای استاد


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


همه‏ی مردان خاتمی

یکشنبه 88 مرداد 11 ساعت 1:10 عصر

به این چهره‏ها نگاه کنید؛

متهمان پروژه‏ی براندازی و کودتای مخملی در دادگاه؛ آیا در خواب هم می‏دیدید که این چهره‏ها را روزی در لباس زندان و در دادگاه ببینید؟ چه بر سر این‏ها آمده است؟ آیا همین‏ها تا چند سال پیش حلقه‏ی نخست اطرافیان دومین مقام رسمی کشور را تشکیل نمی‏دادند؟ آیا پیش از این، این چهره‏ها را در قامت مسؤولیت‏هایی چون معاون رئیس‏جمهور، معاون وزیر، مشاور رئیس‏جمهور، سخنگوی دولت و... نمی‏شناختیم؟ آیا این‏ها همگی مردان رئیس‏جمهور نبودند؟
با یک جستجوی ساده در اینترنت می‏توانید عکس‏های فراوانی از همین چهره‏ها در کنار رئیس‏جمهور سابق پیدا کنید؛ البته با این تفاوت که در آن عکس‏ها این چهره‏ها بر خلاف اخم امروز، لبخندی ملیح بر لب دارند و برعکس لباس زندان، لباس‏های فاخر پوشیده‏اند. این چهره‏ها همگی به مثابه‏ی فلش‏هایی هستند که متهم اصلی را نشان می‏دهند. باید پیش از آنکه دیر شود متهم اصلی را بازداشت کرد و در دادگاه صالح محاکمه نمود و به سزای خیانت‏هایش رساند. این انتظار به حقّ امت حزب‏الله از قوه‏ی قضائیه‏ی جمهوری اسلامی ایران است.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


احمدی‏نژاد در آزمون ولایت‏پذیری

جمعه 88 مرداد 2 ساعت 7:14 عصر

زندگی در پناه ولایت فقیه، تمرین زندگی در سایه‏ی معصوم(ع) است.
یک بار دیگر این جمله را با دقت بخوانید: زندگی در پناه ولایت فقیه، تمرین زندگی در سایه‏ی معصوم(ع) است. فکر می‏کنید این جمله از زبان چه کسی خارج شده است؟ لحن و آهنگ و وزن و سجع این جمله در کنار بار معنایی عمیق آن را یک بار دیگر مرور کنید تا در انتهای این یادداشت گوینده‏ی این کلام حکیمانه را به شما معرفی نمایم.
یک هفته از اعلام موضع صریح رهبر انقلاب به آقای احمدی‏نژاد مبنی بر لزوم برکناری آقای مشائی از سمت معاونت اولی قوه‏ی مجریه می‏گذرد و هنوز شاهد تعلل و چاره‏اندیشی رئیس‏جمهور برای خلاصی از مخمصه‏ای هستیم که ایشان با بی‏تدبیری خویش برپا کرده است. بی‏شک تنها چاره‏ی رهایی از این گرفتاری، اطاعت بدون چون و چرای احمدی‏نژاد از ولیّ فقیه و عزل بدون وفقه‏ی مشائی از مسوولیت‏های دولتی بوده و هست.
در جمهوری اسلامی بر اساس مبانی فقهی قانون اساسی مشروعیت تصدی همه اشخاص در پست‏های حکومتی منوط به اذن و تنفیذ ولی فقیه جامع الشرائط است و بدون این اذن لحظه‏ای باقی ماندن در این مناصب، به معنی حاکمیت طاغوت است. آنچه نظام مردم‏سالار اسلامی ما را از سایر نظام‏های دموکراتیک متمایز می کند، همین اصل مترقی و معقول است که سبب اشراف فقیه عادل مبسوط الید بر تمام ارکان و شؤون حاکمیت می‏شود.

فقیه عادل مبسوط الید، یعنی نزدیک ترین فرد ممکن به امام معصوم(ع)؛ و بر همین اساس است که ولایت فقیه، ولایت امام معصوم(ع) است و تمام وظایف و اختیارات سیاسی و اجتماعی امام(ع) در عصر غیبت به چنین فردی واگذار شده است

فقیه عادل مبسوط الید، یعنی نزدیک ترین فرد ممکن به امام معصوم(ع)؛ و بر همین اساس است که ولایت فقیه، ولایت امام معصوم(ع) است و تمام وظایف و اختیارات سیاسی و اجتماعی امام(ع) در عصر غیبت به چنین فردی واگذار شده است؛ و بر همین مبنا است که تخطی از ولایت فقیه به منزله سرپیچی از ولایت معصوم(ع) است؛ و به همین دلیل است که اطاعت از ولی فقیه به معنی اطاعت از امام معصوم(ع) است؛ و اینجاست که این جمله حکیمانه معنا می‏یابد که زندگی در پناه ولایت فقیه، تمرین زندگی در سایه معصوم(ع) است. یعنی آنان که در آزمون اطاعت از ولی فقیه مردود شوند، به طریق اولی نخواهند توانست اطاعت از اوامر امام معصوم(ع) را بربتابند.
آری؛ آنان که ورد کلامشان «اللهم عجّل لولیک الفرج» است و آرزویشان «واجعلنا من اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه» است، بیش از دیگران باید زندگی در پناه ولایت فقیه را تمرین کنند و مشق اطاعت پذیری و ولایت‏مداری بنویسند؛ چون ولی عصر(عج) به سربازانی نیاز دارد که آن هنگام که آنان را فرمان می‏دهد، بدون چون و چرا و بدون حتی لحظه‏ای درنگ و تردید، فرمان مبارک را بر چشم نهاده و اجرا نمایند؛ و البته بر اهل نظر پوشیده نیست که عمل بر وفق خواست ولیّ امر آنجا هنر است که امرِ ولی بر خلاف خواسته‏ی تو باشد؛ وگرنه در جایی که امر او با خواسته‏ی تو موافق و مطابق است، در حقیقت مطیع هوای خود هستی نه فرمانبردار ولیّ امرت؛
یک هفته از ابلاغ مکتوب ولیّ امر به دکتر احمدی‏نژاد می‏گذرد و امت حزب الله همچنان به تماشا ایستاده و منتظرند که رئیس‏جمهوری که با شعار احیاء گفتمان امام و انقلاب بر سر کار آمده است با امرِ ولیّ امر چه می‏کند؛ و البته این صبر و خویشتن‏داری و انتظار و به تماشا ایستادن هم مسلماً حدی محدود خواهد داشت. چراکه امت حزب الله و عاشقان ولایت بارها در طول تاریخ سی ساله‏ی انقلاب اسلامی ثابت کرده‏اند که با احدی عقد اخوت نبسته‏اند و عاشق چشم و ابروی احمدی‏نژاد و امثال او هم نبوده و نیستند و اگر به این نتیجه برسند که تعلل در اجرای فرمان ولی فقیه از لجاجت‏های بچه‏گانه‏ی احمدی‏نژاد یا خدای نخواسته مخالفت او با دستور رهبری سرچشمه می‏گیرد، در کور کردن چشم این فتنه لحظه‏ای درنگ و تردید نخواهند کرد.
به آقای احمدی‏نژاد یادآوری می‏نمایم که مقام معظم رهبری در تبیین امتحان نخبگان و خواص جامعه فرمودند که مردود شدن نخبگان در آزمون‏های الهی به منزله‏ی «سقوط» است؛ آقای احمدی نژاد، مراقب باشید که سقوط نکنید؛ تا همین‏جا و با لجاجت یک هفته‏ای‏تان، از چشم بسیاری از مؤمنان و دلسوزان سقوط کرده‏اید... تا دیر نشده با عذرخواهی رسمی از ساحت مقام معظم رهبری و ملت هوشمند ایران، ولایت‏مداری خویش را در عمل به اثبات برسانید.
در پایان یک بار دیگر جمله‏ای که خودتان بر زبان رانده‏اید را جهت یادآوری برایتان تکرار می‏کنم و تأکید می‏نمایم که دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
دکتر محمود احمدی‏نژاد: زندگی در پناه ولایت فقیه، تمرین زندگی در سایه‏ی معصوم است.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


هدایت افکار عمومی

پنج شنبه 88 تیر 4 ساعت 9:31 عصر

حکومت اسلامی ما این روزها تجربه‏ی بزرگی را پشت سر می‏گذارد. انقلاب اسلامی ملت ایران که به حق الگوی تمام آزادی‏خواهان و استقلال‏طلبان دنیا است در آغاز دهه‏ی چهارم خود، یعنی دهه‏ی پیشرفت و عدالت، گام بلند دیگری به سوی تعالی مادی و معنوی برداشت و با مشارکت 85 درصدی مردم در انتخابات ریاست‏جمهوری نصاب تمام مشارکت‏های سیاسی در پر ادعا‏ترین نظام‏های دموکراتیک جهان را شکست.
آنچه در ایام پیش و پس از انتخابات اخیر رخ داد بیش از آن‏که جای نگرانی و ناراحتی داشته باشد، جای خوشحالی و افتخار دارد؛ تحکیم پایه‏های نطام مردم‏سالار اسلامی با رأی بالای مردم بزرگ‏ترین عامل خرسندی و افتخار ملی است. از سوی دیگر مسائلی که در حاشیه‏ی انتخابات به وقوع پیوست نیز با کمی بلند نگری به کوله‏بار تجربیات ذی‏قیمت ایران اسلامی افزوده شد؛ زیرا این فرصت بزرگ را فراهم آورد تا نظام مردم‏سالار اسلامی ما پس از گذشت 30 سال از انقلاب با نوسازی و پالایشی دیگر سبک‏بارتر به سوی اهداف نورانی‏اش حرکت کند.

 

گرچه دشمنان این مرز و بوم تمام تلاش خود را برای ایجاد یأس و بی‏اعتمادی عمومی به کار بستند اما باید گفت پایه‏های ساختار جمهوری اسلامی آن‏قدر مستحکم و عمیق است که با اقدامات مضحکانه‏ی دشمنان لرزه‏ و خدشه‏ای بر این بنای عظیم وارد نمی‏شود. مهم‏ترین علت این حقیقت را با دقت در جمله‏ای که در تراکت تبلیغات ریاست جمهوری آیت‏الله خامنه‏ای در سال 1360 آمده‏است می‏توان متوجه شد: حکومت اسلامی آن حکومتی است که مردم را به فکر کردن دعوت می‏کند و هدایت ذهن مردم را به عهده می‏گیرد.
جمهوری اسلامی بیش از هر نظام دیگر به کرامت انسان‏ها معتقد است و از آنجا که انسانیتِ انسان به آزاداندیشی و تفکر است، نظام اسلامی بیش از هر ساختار سیاسی دیگری انسان‏ها را به اندیشه و تفکر دعوت نموده و خود نیز راه درست فکر کردن را به انسان‏ها می‏نمایاند.
تمام مفاسد و جنایاتی که در طول تاریخ از بشر سر زده و بر بشر تحمیل شده‏است، ناشی از جهل و نادانی و خروج انسان‏ها از مدار انسانیت و عدم درک حقایق هستی و فروافتادن در چاه حیوانیت و شهوات و دنیاپرستی و نادیده‏انگاری قیامت و آخرت و زندگانی جاویدان پس از مرگ است. حکومت اسلامی، حکومتی است که بر بشر قرن 21 نهیب می‏زند و زنهار می‏دهد و بانگ بر‏می‏آورد که تسلیم هواها و هوس‏های زودگذر خود و دیگران نشود و به او یاری می‏رساند تا پرده از چهره‏ی منافقانه‏ی دشمن برکند و در مواقع انتخاب، به درستی دست به انتخاب بزند.
تشکیک در سلامت انتخابات ایران برای هر کسی که اندک تجربه‏ای در امر برگزاری انتخابات یا اندک شناختی بر قوانین انتخاباتی ایران دارد، به یقین خنده‏آورترین سخنی است که می‏توان بر زبان آورد؛ امروز دشمن و ایادی داخلی‏اش که به برکت درک عمیق و بصیرت و دشمن‏شناسی ملت ایران دست آن‏ها برای مردم ما رو شده‏است نگران سلامت انتخابات و یا وضعیت حقوق بشر در ایران نیستند؛
آنچه دشمن را کلافه و سر در گم کرده‏است همین شعور بالای سیاسی و اهل فکر و تحلیل و شناخت بودن ملت ایران است. دشمن به خوبی فهمیده است که با وجود تمام امکانات و رسانه‏ها و سیاست‏های تبلیغاتی و جنگ‏ روانی و... نتوانسته است کنترل ذهن مردم ایران را در اختیار بگیرد و این جمهوری اسلامی است که روزبه‏روز در هدایت اذهان جامعه‏ی اسلامی و حتی رهبری افکار عمومی جامعه‏ی جهانی موفق‏تر از گذشته عمل می‏کند.
ملت ایران یک‏بار دیگر از آزمونی بزرگ سربلند بیرون آمد و دشمنان را ناکام گذاشت و با پالایش نظام از معدود عناصر ناصالحی که هدایت فکر خود را به آن سوی مرزهای عقیدتی و جغرافیایی ایران اسلامی سپرده بودند، خواب‏های رنگین و مخملین منافقانِ دوست‏نما را باطل نمود و یک گام بلند دیگر به سوی تشکیل حکومت جهانی اسلام به رهبری ولیّ‏عصر(ارواحنافداه) برداشت.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


حیثیت نظام را به زلف اشخاص گره نزنید

شنبه 88 خرداد 16 ساعت 3:57 عصر

پس از روشنگری‏های اخیر رئیس جمهور در مورد پشت پرده‏ی بعضی مفاسداقتصادی و نیز افشای عوامل اصلی سنگ‏اندازی در مسیر حرکت دولت خدمتگزار موجی از اعتراض‏ها و انتقادات و ابراز نگرانی‏ها و تردیدها در سطوحی از جامعه پدیدار گشت. البته قاطبه‏ی ملت ایران ضمن ابراز خرسندی از این اقدام مبارک حمایت خود را از رئیس جمهور اعلام کردند که نمونه روشن آن در استقبال بی‏نظیر مردم مؤمن اصفهان از ایشان متجلی شد.
اما در برخورد با منتقدان و معترضان باید میان مغرضان و دلسوزان تمایز قائل شده و به هریک به صورت جداگانه پاسخ دهیم و البته پاسخ ما به مغرضان روشن است؛ چراکه این افراد همان کسانی هستند که با این روشنگری‏ها منافع شخصی یا باندی‏شان به خطر افتاده و نگران از دست رفتن سرمایه‏هایی هستند که طی سال‏های گذشته با تشکیل طبقه‏ی مرفهان ویژه‏خوار برهم زده‏اند و اینک با آگاهی عمومی جامعه و شفاف‏سازی انجام گرفته به صورت غیر منتظره‏ای در معرض مطالبات جدی عمومی قرار گرفته‏اند.

با آغاز مبارزه جدی با فساد اقتصادی و مالی یقیناً زمزمه‏ها و به تدریج فریادها و نعره‏های مخالفت با آن بلند خواهد شد. این مخالفت‏ها نباید در عزم راسخ شما تردید بیفکند 

این همان حقیقتی است که رهبر معظم انقلاب آن را پیش بینی فرموده و به مسؤولان در خصوص آن چنین هشدار داده بودند: «با آغاز مبارزه جدی با فساد اقتصادی و مالی یقیناً زمزمه‏ها و به تدریج فریادها و نعره‏های مخالفت با آن بلند خواهد شد. این مخالفت‏ها نباید در عزم راسخ شما تردید بیفکند.» بنابراین پاسخ ما به این افراد این است که مطمئن باشید که با عزم راسخ رئیس جمهور و همت و حمایت قاطع ملت، روزگار رانت‏خواری و غارتگری از بیت المال به پایان رسیده است و فریادها و نعره‏ها و توهین‏ها و تهمت‏ها و حتی مظلوم‏نمایی‏ها و قیافه‏ی حق به جانب گرفتن‏هایتان کوچک‏ترین تردیدی در اراده‏ی عمومی ملت و دولت برای تصفیه و پالایش نظام از لوث مفاسد شما ایجاد نخواهد کرد.
اما عده‏ای از دلسوزان نظام نیز از سر شفقت و با زبان نصیحت نگران وضعیت پیش آمده هستند و در اظهار نظرهایشان افشاگری‏های رئیس جمهور را موجب بدبینی و یأس مردم نسبت به اصل نظام و تضعیف نظام می‏دانند. در پاسخ به این عزیزان باید گفت:
اولاً باید حساب نظام را از حساب افراد و اشخاص جدا نموده و تفکیک نماییم. متأسفانه در طول سال‏های اخیر چنین القاء شده است که وجود بعضی افراد و اشخاص مساوی با خود «نظام» است و هر نقدی به این استوانه‏ها به منزله‏ی تضعیف و تزلزل اصل نظام تلقی شده است. حال آنکه چنین تفکری نه در نگاه اسلامی جایگاهی دارد و نه در سیره‏ی مدیریتی امام خمینی(ره) مورد تأیید است. روش مدیریتی امیرالمؤمنین علی(ع) به ما یاد می‏دهد که اشخاص و افراد - هرکه باشند و هر سابقه ای که داشته باشند- نمی‏توانند ملاک و معیار حق و باطل باشند. ایشان به فردی که در جنگ جمل با مشاهده‏ی عایشه و طلحه و زبیر که هر سه از نزدیکان رسول اکرم(ص) بودند در یک سوی میدان و دیدن علی(ع) در سوی دیگر دچار تردید شده بود فرمودند: «إعرف الحقّ تعرف أهله.»
امام خمینی(ره) نیز به ما آموخت که باید حساب اصل نظام را از افراد و اشخاصی که در نظام هستند جدا بدانیم و با همین استدلال بود که آقای منتظری را از مسؤولیت مهم «قائم مقام رهبری» عزل نموده و در پاسخ به تردید نمایندگان مجلس و وزرای دولت چنین نوشتند: «شنیدم در جریان امر حضرت آقاى منتظرى نیستید و نمى‏دانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیه‏ها و پیغام‏ها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولى متأسفانه موفق نشد. از طرف دیگر وظیفه شرعى اقتضا مى‏کرد تا تصمیم لازم را براى حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلى پرخون حاصل عمرم را براى مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم. ان شاء اللَّه خواهران و برادران در آینده تا اندازه‏اى روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخى بردار نیست؛ و در صورت تخطى، هر کس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفى خواهد شد.»
این جملات و اقدام امام راحل به خوبی نشان می‏دهد که چه بسا گاهی حفظ اصل نظام جز از طریق افشای مفاسد پشت پرده بعضی از مهم ترین حاکمان نظام امکان‏پذیر نباشد و لذا نباید حیثیت و آبروی نظام را به گونه ای به زلف اشخاص و افراد گره بزنیم که دیگر نتوانیم هیچ انتقادی به اشتباهات آنان بکنیم.
ثانیاً وقتی حساب نظام را از حساب اشخاص جدا کردیم روشنگری‏هایی نظیر آنچه توسط دکتر احمدی‏نژاد صورت گرفت نه تنها موجب بدبینی و ناامیدی مردم نسبت به نظام نمی شود، بلکه کاملاً بالعکس باعث امیدواری و دلگرمی مردم به نظام اسلامی خواهد شد. زیرا مردم به وضوح در می‏یابند که مسؤولانی پاکدست و پاکدامن در نظام مشغول به خدمت هستند که مصالح مردم را قربانی هیچ مصلحت شخصی و گروهی و جناحی نمی کنند و با قاطعیت در برابر تخلفات و مفاسد از سوی هرکس و در هر پست و مقامی که باشد می‏ایستند و در صورت لزوم مردم را نیز با خبر نموده و به یاری می‏طلبند.
ثالثاً چنین روشنگری‏هایی آنگاه که به موقع و با توجه به مصالح کلان نظام صورت گیرد آینده نظام را نیز بیمه می‏کند؛ زیرا باعث می‏شود از این پس دزدان و غارتگران بیت‏المال جرأت چپاول و دست‏درازی به اموال ملت را نداشته باشند. چراکه همواره نگران هستند که افرادی مانند دکتر احمدی‏نژاد با شجاعت و صراحت گزارش مستند تخلفات آنان را در پیشگاه ملت گشوده و جلوی ویژه‏خواری آنان را بگیرند.
پس در مجموع باید روشنگری‏های رئیس جمهور را به فال نیک گرفت و آن را برای نظام و تحکیم پایه‏های آن و دلگرمی و اعتماد هرچه بیشتر مردم به اسلام و انقلاب مسؤولان خدمتگزار مفید و مبارک دانست و مقطع کنونی که طلیعه دهه‏ی چهارم انقلاب یعنی دهه‏ی عدالت و پیشرفت است را سرآغاز فصل پالایش و تطهیر و تصفیه و تزکیه نظام از مفسدان اقتصادی و مدیریتی بدانیم و بنامیم.
 عناوین انتخاباتی وبلاگ جهاد هم‏چنان باقی است:
 پوپولیسم تبلیغاتی اصلاح‏طلبان 
 
بد اخلاقی انتخاباتی یا بی‏تقوایی سیاسی!؟ 
 شرکت در انتخابات ، حقّ یا تکلیف !؟ 

دردسرهای رئیس‏جمهور شدن پس از احمدی‏نژاد


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


پوپولیسم تبلیغاتی اصلاح‏طلبان

دوشنبه 88 خرداد 4 ساعت 4:45 عصر

فراموش نکرده‏ایم که وقتی دکتر احمدی‏نژاد برخلاف میل بعضی افراد و جریانات سیاسی با شعار عدالت و مهرورزی و با ادبیات مردمی و صمیمی وارد صحنه رقابت‏های انتخاباتی نهمین دوره ریاست‏جمهوری شد، اصلاح‏طلبان که اتفاقاً‏ آن روزها بر کرسی قدرت تکیه زده‏بودند ایشان را به اتخاذ مواضع پوپولیستی متهم کردند. جریان اصلاحات در حالی دکتر احمدی‏نژاد را پوپولیست می‏خواند که مردم مسلمان ایران روزهای سختی را با آرزوی بازگشت دولت به گفتمان امام و انقلاب سپری کرده بودند و توده‏های عمومی ملت سال‏ها بود که از سیاست‏های سکولار و ضد دینی دولت اصلاحات به ستوه آمده بودند. بر همین اساس وقتی دکتر احمدی‏نژاد با صراحت و صداقت سخن از بازگشت به اصول و آرمان‏های انقلاب اسلامی به میان آورد توانست اعتماد عمومی را به خود جلب نموده و با رأی مردم سکان هدایت قوه‏ی مجریه را به دست بگیرد.
امروز چهار سال از آن زمان می‏گذرد و رئیس‏جمهور محبوب ملت ایران در عمل اثبات کرده‏است که به شعارهای اصولی و ارزش‏های اسلام ناب و آرمان‏های انقلاب اسلامی سخت وفادار است و اگر از عدالت، مهرورزی، مبارزه با فساد و... سخن می‏گوید برای جلب نظر و جذب رأی مردم نبوده و نیست، بلکه این شعارها از عمق اعتقاد راسخ او به این اصول و مبانی ریشه گرفته‏است و با تلاش خستگی‏ناپذیر و تحسین‏برانگیز او در راه تحقق این آرمان‏ها اعتماد مجدد مردم به این خط مشی دور از ذهن نخواهد بود.

نکته‏ی جالب این است که این روزها شاهد اِعمال سیاست‏های پوپولیستی و عوام‏فریبانه از سوی همان کسانی هستیم که چهار سال پیش دکتر احمدی‏نژاد را به همین عناوین متهم می‏کردند

اما نکته‏ی جالب این است که این روزها شاهد اِعمال سیاست‏های پوپولیستی و عوام‏فریبانه از سوی همان کسانی هستیم که چهار سال پیش دکتر احمدی‏نژاد را به همین عناوین متهم می‏کردند: نقد کوچه‏بازاری عملکرد دولت در نطق‏های تلویزیونی و انتخاباتی، شعرها و شعارهای هجوآمیز، سوءاستفاده از اعتقادات عمومی و علاقه مردم به سادات و رنگ سبز، دادن وعده‏های غیرممکن یا غیرقانونی نظیر جمع‏آوری گشت ارشاد، ژست‏های فمینیستی و سوءاستفاده‏ی ابزاری از زنان مانند به همراه داشتن همسر در تمام برنامه‏های انتخاباتی یا وعده‏ی انتخاب یک وزیر زن در کابینه یا تشکیل ستاد دختران فیروزه‏ای، سوءاستفاده از احساسات و عواطف قومیتها و اقلیت‏های مذهبی نظیر تلاش برای سخن گفتن به زبان آذری یا دادن وعده‏های سر خرمن به برادران اهل سنّت، موج‏سواری بر شایعات و شبهات ضد انقلاب مانند شبهه‏ی کمک به لبنان و فلسطین و... تنها چند نمونه از تاکتیک‏های پوپولیستی اصلاح‏طلبان برای فریب افکار عمومی و همراه‏سازی بدنه‏ی اجتماعی با جریان سکولار اصلاح‏طلب است.
البته ملت ایران هوشیارتر و بصیرتر از آن است که فریب تبلیغات پر رنگ و لعاب مدعیان اصلاح‏طلبی را بخورد و سرنوشت کشور را به کسانی بسپارد که در دوران تاریک حاکمیت خود موجب ننگ و بی‏آبرویی ایران اسلامی شدند. اما سؤالی که باید در این مجال به آن پاسخ گفت این است که به راستی پوپولیست کیست؟؟؟ پوپولیست کسی است که دست به هر کاری می‏زند تا رنگ و بویی مردمی به خود بگیرد؛ نه آن کسی که به حقیقت فرزند ملّت و مردی از جنس مردم است.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


بد اخلاقی انتخاباتی یا بی‏تقوایی سیاسی!؟

چهارشنبه 88 اردیبهشت 30 ساعت 5:8 عصر

همیشه با نزدیک شدن به ایام انتخابات و خصوصاً در روزهای تبلیغات نامزدها سخن از اخلاق سیاسی و انتخاباتی بسیار به میان می‏آید و هواداران کاندیداها و رسانه‏ها یکدیگر را به دوری از «بد اخلاقی سیاسی» دعوت می‏کنند. چندی پیش نیز همایش ملّی دهمین دوره‏ی انتخابات ریاست جمهوری با حضور نخبگان و صاحب‏نظران سیاسی جناح‏های مختلف برگزار شد و یکی از محورهای عمده‏ی آن همایش نیز «رقابت اخلاقی» نام داشت و اتفاقاً از منشور اخلاقی انتخابات در نظام جمهوری اسلامی نیز رونمایی شد. در این خصوص توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

یکی از رایج‏ترین بی‏تقوایی‏های سیاسی که این روزها شاهد آن هستیم این است که یعضی نامزدها و حامیان ایشان، آن‏چنان به تخریب و توهین و تهمت نسبت به یکی از کاندیداها روی آورده‏اند که گویی در وجود خودشان هیچ نقطه‏ی مثبتی یافت نمی‏شود که با تبلیغ آن رأی و نظر مردم را به سوی خویش جلب نمایند 

 1- اخلاق اسلامی که مجموعه‏ای از بایدها و نبایدهای الاهی و انسانی برای رشد فضایل و مبارزه با رذایل در نفس انسان و جامعه‏ی بشری است یخشی از مهم‏ترین معارف دینی و آیات رحمانی و روایات نورانی اهل‏بیت(ع) را تشکیل می‏دهد. تا جایی که رسول مکرم اسلام(ص) هدف از بعثت خویش را اتمام مکارم اخلاق می‏خوانند و قرآن کریم نیز ایشان را بر قله‏ی رفیع اخلاق معرفی می‏نماید.
2- جمهوری اسلامی نظامی مردم‏سالار و با محتوای اسلامی است که بر طبق قانون اساسی، خود را ملزم به رعایت همه‏ی احکام و باید و نبایدهای اسلامی می‏داند و بی‏تردید باید و نبایدهای اخلاقی اسلام عزیز نیز نباید از نظر دور نگه داشته شود. لذا همان‏طور که سازوکارهای لازم جهت صیانت از فقه و احکام اسلامی در این نظام پیش‏بینی شده‏است باید مکانیزم مورد نیاز برای اجرای اخلاق الاهی در جامعه‏ی اسلامی را نیز مشخص نماییم. از جمله، در روند برگزاری انتخابات نیز باید رعایت اخلاق اسلامی به عنوان شاخصه‏ی انتخابات در این نظام و نقطه‏ی افتراق مردم‏سالاری دینی با نظام‏های تابع لیبرال دموکراسی غربی پر رنگ و برجسته باشد.
3- همان‏گونه که خط قرمز احکام فقهی را واجبات و محرمات تشکیل می‏دهد، باید و نبایدهای اخلاقی نیز دارای خط قرمزهایی است که عبور از آنها صرفاً به معنی انجام یک سری کارهای ناپسند و مکروه تلقّی نمی‏شود؛ بلکه به منزله‏ی خروج از مرزهای تقوا و ایمان شناخته می‏شود؛ از جمله در روایات ما دروغ به عنوان یکی از پلیدترین رذایل اخلاقی و گناهان کبیره معرفی شده‏است که ریشه و کلید همه‏ی زشتی‏ها و بدی‏هاست. یعنی ملکه‏ی رذیله‏ی دروغ در نقش مادر سایر گناهان عمل می‏کند و انسان را به ورطه‏ی هر گناه  و فجور دیگری می‏کشاند.
4- بر این اساس بسیاری از اموری که متأسفانه این روزها از سوی طرفداران بعضی نامزدها مشاهده می‏شود آنگونه که در رسانه‏ها تبلیغ می‏شود، صرفاً به اندازه‏ی انجام کارهایی مکروه و ناخوش‏آیند نیست؛ بلکه ارتکاب گناهانی بس بزرگ و نابخشودنی است. غیبت، عیب‏جویی، تهمت، بهتان، سوءظنّ، دروغ‏پراکنی، تمسخر و استهزاء، توهین و افتراء و... همگی از أکبر کبائری هستند که خدای متعال در فبال آن‏ها وعده‏ی عذاب دردناک و خذلان و خواری در دنیا و آخرت را داده‏است.
5- همه‏ی فعالان عرصه‏ی سیاست لازم است تعارف را کنار گذاشته و از بازی با الفاظ بپرهیزند و «بی‏تقوایی‏های سیاسی» خویش و اطرافیان را تحت عنوان فرمالیته‏ی «بد اخلاقی سیاسی» پنهان نساخته و از این طریق سعی نکنند که قبح و زشتی گناهان کبیره‏ای را که برای به چنگ آوردن جیفه‏ی گندیده‏ی دنیا مرتکب می‏شوند، در اذهان عمومی کم‏رنگ و بی‏اهمیت جلوه دهند. لذا شایسته است که نامزدهای محترم ریاست‏جمهوری و خصوصاً هواداران ایشان از ارتکاب هر عملی که شائبه‏ی عبور از حدود الاهی و تجاوز به حقوق دیگران را دارد به شدت برحذر باشند و دین و آخرت خویش را به بهای دنیا و ریاست دیگران نفروشند که اگر چنین کنند، معامله‏ای بسیار خسارت‏بار انجام داده‏اند.
6-
یکی از رایج‏ترین بی‏تقوایی‏های سیاسی که این روزها شاهد آن هستیم این است که بعضی نامزدها و حامیان ایشان، آن‏چنان به تخریب و توهین و تهمت نسبت به یکی از کاندیداها روی آورده‏اند که گویی در وجود خودشان هیچ نقطه‏ی مثبتی یافت نمی‏شود که با تبلیغ آن رأی و نظر مردم را به سوی خویش جلب نمایند. ایشان که در سال‏های اخیر به برکت هوشیاری و بصیرت سیاسی مردم عزیز سیلی‏های پی‏درپی و کوبنده‏ای از ملت دریافت داشته‏اند، این‏ روزها به تخریب هم‏آهنگ و گسترده‏ای روی آورده‏اند تا در حقیقت نه از یک شخص خاص، بلکه از مردم انتقام بگیرند. سیره ی عملی ناشایست ایشان در سال‏های اخیر این نکته را در نزد افکار عمومی ثابت کرده‏است که این افراد اصولاً در پی به دست آوردن قدرت هستند و برای رسیدن به این هدف استفاده از هر وسیله‏ای را مباح می‏دانند و لذا اخلاق سیاسی در نزد ایشان کم‏ترین ارزشی ندارد.
7- تأسف‏بارتر آنکه عده‏ای در این وانفسای سیاست با صراحت و وقاحت اعلام می‏دارند که از ریشه و اساس
به چیزی به نام «اخلاق انتخاباتی» اعتقاد ندارند و یا کاندیدایی که لباس تبلیغ دین را نیز پوشیده‏است و وظیفه‏ی ذاتی‏اش ترویج اخلاق حسنه‏ی اسلامی در کلام و مرام است می‏گوید زمان موعظه و پند و درس اخلاق گذشته‏است. این قبیل سخنان و اظهار نظرها بی‏تردید زنگ خطری است که باید دلسوزان انقلاب و اسلام را بیدار کند و به فکر بیندازد تا کشور را از سقوط در پرتگاه انحطاط اخلاقی نجات دهند.
8- این روزها ملت ایران داغ از دست دادن یکی از اسوه‏های اخلاق و پارسایی را بر دل دارد. تشییع پرشکوه پیکر مرجع عالی‏قدر تقلید، حضرت آیت‏الله بهجت را باید میثاقی دوباره بر پیمان وفاداری ملت قهرمان ایران نسبت به همه‏ی فضایل و زیبایی‏های دینی و معنوی و اخلاقی و نماد بیزاری مردم از انسان‏نماهایی دانست که در میدان رقابت بر سر تصاحب دنیا، گوی سبقت را از یکدیگر می‏ربایند و بویی از اخلاق و تقوا به مشامشان نرسیده‏است.
أللهمّ اجعل عواقب امورنا خیراً
* همین مطلب در دولت مهر

 همایش دوم خرداد، کلکسیونی از توهین به رئیس جمهور-1 

نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


شرکت در انتخابات ، حقّ یا تکلیف !؟

یکشنبه 88 اردیبهشت 27 ساعت 1:6 عصر

همیشه در آستانه‏ی انتخابات یکی از مباحثی که در لسان مردم و رسانه‏ها فراگیر می‏شود این است که شرکت در انتخابات حقّ مردم است و ملت برای استیفای حقّ تعیین سرنوشت در انتخابات شرکت می‏کنند. اما از منظر اسلامی مسأله به همین سادگی که در نظام‏های دموکراتیک دنیا مطرح است نمی‏باشد؛
پیش از توضیح این نکته لازم است با سه اصطلاح مهم در ادبیات فقهی-اصولی آشنا شویم: حقّ، حکم، تکلیف؛ حقّ اصطلاحی است که گاه در مقابل حکم می‏آید و گاه در قبال تکلیف و بر این اساس دو معنی متفاوت را ادا می‏سازد. آن‏گاه که حقّ در برابر حکم می‏آید به معنی «توان و امتیاز» است و هرگاه در مقابل تکلیف می‏آید به معنی «امتیاز بر کسی یا چیزی» است. البته این تفاوت در ماهیت حقّ نیست؛ بلکه تفاوت در نوع لحاظ حقّ است. یعنی هرگاه حقّ را در مقابل تکلیف لحاظ می‏کنیم نوعی تلازم به ذهن متبادر می‏شود که در اثر آن در مقابل هر حقی تکلیفی وجود دارد و به عبارت دیگر حقّ و تکلیف را دو روی یک سکّه می‏دانیم. حکم نیز عبارت است از پیوند و ارتباطی که از سوی شارع یا قانون‏گذار بین موضوع و محمولی در یک قضیه برقرار می‏شود. احکام انواع مختلفی دارند که یک قسم از آن را احکام تکلیفی یا همان تکالیف تشکیل می‏دهد. به عبارت دیگر تکلیف عبارت است از الزاماتی که در نظام تشریع و تقنین برای مکلفان مشخص شده‏است که البته این الزامات می‏تواند در قبال حق الهی و یا حقوق دیگران وضع شده‏باشد.
تفاوت مهم و معیار اساسی بازشناسی حقوق از احکام و تکالیف در این است که حقوق به طور کلی قابل چشم‏پوشی هستند و شخص ذی‏حق می‏تواند با صرف‏نظر کردن از حقّ خود آن را اسقاط نماید؛ بر خلاف احکام و تکالیف که از چنین قابلیتی برخوردار نیستند و نمی‏توان از آن‏ها صرف‏نظر کرد. بلکه شخص مکلف، ملزم به اتیان آن احکام و پای‏بندی به آن تکالیف است. این مسأله‏ای است که در علم حقوق نیز به نوعی مطرح گشته و تحت عنوان تفاوت قوانین آمره و مقررات تکمیلی از آن بحث می‏شود.


اما گاه به جهت بعضی مغالطات، میان حقوق و تکالیف آن‏چنان خلط مبحث می‏شود که بسیاری از تکالیف را در دایره‏ی حقوق می‏شناسیم و حقّ اسقاط آن را نیز برای خویش محفوظ قلمداد می‏نماییم. البته این مسأله در نظام‏های حقوقی انسان‏محور و غیر الهی بیشتر به چشم می‏خورد و غالباً توسط عده‏ای از خودباختگان فرهنگ و تمدن غرب به خورد سایر ملت‏ها نیز داده‏می‏شود. از جمله مغالطات رایج در این زمینه می‏توان به مسائلی نظیر آزادی در تمام جنبه‏های فردی و اجتماعی و همه‏ی عرصه‏ها از جمله آزادی عقیده و بیان و قلم و.. و مسأله‏ی حیات اشاره کرد.
در نظام‏های حقوقی اومانیستی بر اساس تفسیر غلط و شناخت ناصحیح انسان و جهان و عدم اعتقاد به مبدأ و معاد از جمله حقوقی که برای بشر نام می‏برند حقّ آزادی و حقّ حیات است؛ حال آنکه بر اساس تفسیر صحیح و جهان‏بینی الهی آزادی و حیات از جمله احکام الهی برای بشر هستند که انسان مکلف به پاس‏داشت آنها است و هیچ بشری حقّ اسقاط و چشم‏پوشی از این احکام را ندارد. بر همین مبناست که خودکشی در فقه اسلامی از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می‏شود و نیز هیچ کس اجازه ندارد که حرّیت و آزادی خدادادی خود را به رقّیت و بندگی غیر خدا تبدیل نماید.
بله؛ مسأله‏ی اختیار در انجام تکلیف و اجرای احکام نیز مورد تأیید ماست؛ ولی این مسأله با تعریفی که از حقّ بیان کردیم متفاوت است. یعنی شارع حکیم به انسان مکلف اختیاراتی می‏دهد که در سایه‏ی آن اختیارات بتواند وظایف و تکالیف خود را انجام دهد و از سوی دیگر، دیگران را نیز مکلف می‏سازد که در مسیر انجام تکالیف سایرین مزاحمت و اختلالی به وجود نیاورند؛ مثلاً انسان‏ها را مکلف می‏کند که مانع آزادی مشروع دیگران نشوند و یا حیات دیگران را سلب نکنند. اما این‏ها هیچ‏کدام سبب نمی‏شود که ما آزادی و حیات را حقّ بدانیم و بنامیم.
با توجه به این مقدمه باید نگاهی مجدد بر مبحث انتخابات بیندازیم تا روشن شود که آیا شرکت در انتخابات و حضور در عرصه‏های سیاسی نظیر راه‏پیمایی‏ها و... در یک نظام مشروع اسلامی از جمله حقوق افراد جامعه به حساب ‏می‏آید و یا تکلیف آحاد مردم است؟ اگر بگوییم شرکت در انتخابات حقّ مردم است، لاجرم باید بپذیریم که ایشان حقّ اسقاط این حق را نیز دارند و لذا می‏توانند در انتخابات شرکت نکنند. زیرا قابلیت اسقاط را نمی‏توان از ماهیت حق جدا ساخت. بنابراین اگر کسی بگوید که شرکت در انتخابات هم حقّ مردم است و هم ایشان «باید» در انتخابات شرکت کنند، دچار تناقض در گفتار شده‏است. مانند اینکه بگوید: شرکت در انتخابات هم حق است و هم تکلیف!
اما بر اساس نگاه صحیح در باب نظریه‏ی سیاسی اسلام و بر مبنای سیره‏ی سیاسی رسول مکرّم اسلام و اهل بیت(ع) باید گفت که حضور در هر عرصه‏ای که موجودیّت و یا تقویت نظام اسلامی وابسته به آن است حکم الهی و تکلیف مردم است و لذا امروز که تحکیم پایه‏های نظام مردم‏سالار دینی ما به میزان حضور و مشارکت مردم وابسته است باید گفت که شرکت در انتخابات وظیفه‏ای دینی و ملی است و کسی حقّ ندارد از زیر بار این مسؤولیت الهی شانه خالی نموده و چنین بپندارد که می‏تواند از حقّ خویش گذشت کند.

بر همین مبنا است که رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و همه‏ی مراجع عظام تقلید همواره بر «وجوب» شرکت مردم در انتخابات تأکید می‏ورزند. به عنوان مثال به جملات زیر که همگی از کلام مقام معظم رهبری اسخراج شده‏اند دقت بفرماید:
- حضور در صحنه‏های سیاسی یکی از «باید»های انقلاب است.
- برای مردم وظیفه‏ی شرعی و عقلی و اجتماعی و سیاسی است که در صحنه‏ی انتخابات حضور پیدا کنند.
- مردم باید با همه‏ی وجود در انتخابات شرکت کنند و به هیچ وجه سستی و کوتاهی روا ندارند.
- مردم تحقیق و مطالعه کنند و از روی احساس وظیفه به پای صندوق‏های رأی بروند.
- درجه‏ی اول این است که همه احساس مسؤولیت کنند و پای صندوق‏های رأی بیایند و رأی خودشان را در صندوق بیندازند.
این جملات و استفاده از تعابیری نظیر واجب، باید، وظیفه، مسؤولیت و... مؤیّد همین مطلب است که حضور در صحنه‏های دفاع از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی یک تکلیف است نه یک حقّ؛ البته همان‏طور که اشاره کردیم انسان در انجام تکالیف خود از اختیار نیز برخوردار است که این به معنی حقّ اسقاط تکالیف نیست. هم‏چنین از سوی دیگر کسی حقّ ندارد مانع انجام تکالیف الهی انسان  شود و مثلاً هیچ‏کس نباید در روز انتخابات از رأی دادن شخص دیگری جلوگیری نموده و یا اختیار او را در انتخاب نامزد مورد علاقه‏ی خویش خدشه‏دار سازد که البته باز هم این باید ها و نبایدها موجب نمی‏شود که شرکت در انتخابات تبدیل به «حقّ» شود.
بنابراین رسانه‏ها و صاحب‏نظران و نخبگان به جای آنکه با تبلیغ  مدل منسوخ و از کار افتاده‏ی دموکراسی غربی دائماً سخن از حقّ شرکت در انتخابات بگویند باید تکلیف عقلی و شرعی آحاد جامعه را برای شرکت در عرصه‏های اجتماعی و سیاسی و از جمله انتخابات تبیین نمایند. و البته بی‏تردید مردم ایران اسلامی ما بیش از هر چیز در تصمیم‏گیری‏های فردی و اجتماعی خویش به دنبال جلب رضایت خدای متعال و انجام تکالیف شرعی خود هستند نه شعارهای فریبنده و توخالی وادادگان جهان‏بینی فاسد و منحطّ اومانیستی غربی.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


جایگاه اصول فقه در حقوق ایران

یکشنبه 88 فروردین 23 ساعت 10:3 صبح

پس از آنکه به بیان مختصر نقش‌آفرینی و اهمیت علم اصول در فقه پرداختیم، حال نوبت آن است که از نقش فقه در حقوق نیز سخن به میان آوریم تا از ره‌گذر این دو بحث، اهمیت و تأثیرگذاری مبانی اصول‌فقهی در حقوق ما روشن‌ترشود.

بی‌تردید آن‌گاه که در نظام حقوقی ایران سخن از «منابع حقوق» به میان می‌آید، «فقه» به عنوان مهم‌ترین و برجسته‌ترین منبع خودنمایی می‌کند؛ توجه به این منبع غنی و ارزش‌مند خصوصاً با تشکیل حکومت اسلامی در ایران از اهمیت بیش‌تری برخوردار شده‌است.

هر چند که تا پیش از تشکیل نظام جمهوری اسلامی نیز فقه به عنوان یکی از منابع حقوق و قوانین کشور مورد استناد حقوق‌دانان بود و بسیاری از قوانین نیز بر همین مبنا استوار گشته و ازهمین منبع استخراج شده بود، اما باید پذیرفت که انقلاب اسلامی آغازگر گفتمانی جدید در عرصه‌ی حیات فردی و اجتماعی انسان‌ها بود و پس از چند قرن حاکمیت گفتمان سکولاریسم و دین‌گریزی بر فرهنگ، سیاست و اقتصاد جهان موضوع اداره‌ی جامعه و حکومت بر اساس تعالیم دینی و فقهی و آموزه‌های وحیانی را مطرح ساخت.

حضرت امام خمینی(ره) به عنوان معمار بزرگ انقلاب اسلامی و نظریه‌پرداز حکومت اسلامی از سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب با تأکید بر توان‌مندی دین و آموزه‌های فقهی برای اداره‌ی حکومت و پاسخ‌گویی فقه به شؤون مختلف حیات بشر، خواهان تشکیل حکومت اسلامی و تدوین قوانین بر اساس احکام اسلامی شد و همواره بر این آرمان پافشاری کرد تا سرانجام موفق به تشکیل نخستین حکومت دینی در عصر حاضر گردید.[1]

بر همین مبنا قانون اساسی جمهوری اسلامی به منزله‌ی میثاق ملّی آحاد جامعه، با تأکید بر اسلامی بودن نظام قانون‌گذاری در کشور بر اصل ضرورت عدم مخالفت قوانین و مقررات کشور با مبانی فقهی و موازین شرعی و احکام اسلامی پای‌فشاری می‌کند و از جمله اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی، صراحتاً مقرّر می‌دارد:

«کلیه‌ی قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه‌ی اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده‌ی فقهای شورای نگهبان است.»

اصول دیگر قانون اساسی و قوانین عادی دیگری سازوکار قانون‌گذاری و تقنین در نظام جمهوری اسلامی را مشخص نموده‌است که در اینجا به جهت رعایت اختصار از ذکر آن سازوکارها صرف‌نظرنموده و صرفاً به این نکته‌ی مهم و مرتبط با بحث خود اشاره می‌نماییم که در اصل چهارم قانون اساسی ضرورت انطباق همه‌ی قوانین و مقررات کشور با موازین اسلامی مطرح شده‌است، اما آنچه موجب تأمل است اختلاف نظرهای فقهی فقهاء است که تا حدّ زیادی ریشه در اختلاف مبانی اصول‌فقهی ایشان دارد. بنا بر این دو نکته حائز اهمیت است:

نکته‌ی نخست: ضرورت امعان نظر و مداقه‌های اصولی بیش‌ترجهت انجام مراحل قانون‌گذاری، تفسیرقانون، اِعمال و اجرای قانون و قضاوت بر اساس قانون در نظام جمهوری اسلامی ایران.

نکته‌ی دوم: ضرورت اتخاذ مبنای واحد اصول‌فقهی در نظام قانون‌گذاری جمهوری اسلامی و پرهیز از تشتّت مبانی در امر تقنین و قضاء.

در ادامه این مطلب را کمی شفاف خواهیم ساخت و با نگاهی انتقادی و آسیب‌شناسانه مورد مطالعه قرار می‌دهیم.

متأسفانه یکی از اشکالات نظام قانون‌نویسی و قانون‌گذاری در کشور این است که با گذشت 30 سال از برپایی سازوکار جدید و با وجود زیرساخت‌های لازم جهت اسلامی شدن نظام حقوقی، هنوز میان جنبه‌ی حوزوی قانون‌گذاری و قضاوت با جنبه‌ی دانش‌گاهی آن انفکاک وجود دارد و یکی از آثار سوء و پی‌آمدهای این جدایی، عدم توجه شایسته به مبانی اصولی در حقوق ایران است.

اگرچه صاحب‌نظران علم حقوق، خود معترفند که اصول تأثیرات گسترده‌ای در نظام حقوقی ایران دارد و از آن جمله یکی از اساتید علم حقوق می‌فرمایند:

«در خصوص حقوق ایران، علم اصول تأثیر بیش‌تری دارد. زیرا می‌دانیم که قسمت مهم حقوق خصوصی ایران مقتبس یا متأثر از فقه اسلامی است. مثلاً قانون مدنی ایران بیش‌ترآن ازکتب فقهی امامیه گرفته شده‌است و حتی اصطلاحات عقود و ایقاعات و شروط و غیره که در آن به کار رفته همان اصطلاحات فقهی است و چون استفاده از فقه امامیه بدون اصول‌فقه غیر ممکن است از این رو باید پذیرفت که علم اصول‌فقه تأثیر به‌سزایی در فهم و درک حقوق موضوعه ایران دارد و برای حقوق ایران ناچار باید اصول دانست.»[2]

اما با این حال بی‌توجهی به علم اصول در دانش‌کده‌های حقوق و مسلح نبودن بسیاری از حقوق‌دانان به سلاح ممتاز اصول فقه، تأثیرات نامطلوبی در مراحل تقنین، تفسیر قانون و حتی قضاء بر جای گذاشته و می‌گذارد. بدین روی به نظرمی‌رسد که اصلاح نظام آموزشی دانش‌کده‌های حقوق ضرورتی انکارناپذیر است که باید زودتر به آن توجه کرد. از جمله یکی از کارشناسان در همین زمینه می‌گوید:

«متأسفانه در سرفصل‌های آموزشی دانش‌کده‌های حقوق کشورمان اصول، قواعد و فنون قانون‌گذاری چنان‌که باید و شاید مورد توجه قرار نمی‌گیرد و چه بسا اتفاق می‌افتد که دانش‌جویی تا آخرین مراتب علمی رشته‌های حقوق را طی می‌کند بی آن‌که آشنایی چندانی با موضوع یاد شده پیدا کند ... شیوه‌ی آموزش به گونه‌ای است که کم‌کم دانش‌جو فکر می‌کند که بحث‌های مبنایی، مربوط به قانون‌گذار است و به دانش‌گاه ارتباط ندارد. در حالی که کلیه‌ی مشکلاتی که در عالم حقوق وجود دارد از مبنا ناشی می‌شود نه از مصداق.»[3]

بر همین اساس و به دلیل همین احساس نیاز بعضی از اساتید و بزرگان علم حقوق در فلسفه‌ی حقوق توجهات ویژه‌ای به مباحث علم اصول به عنوان «منطق حقوق» داشته‌اند که اگرچه در نوع خود جالب و البته لازم است، اما ناکافی و نیازمند تعمیق بیشتر است.[4]

به هر روی آنچه تا اینجا گفته شد لزوم عطف توجه بیش‌تر به آگاهی از اصول‌فقه و ضرورت تجزیه و تحلیل مبانی اصولی در آموزش علم حقوق و فرایند قانون‌گذاری بود. اما صرف‌نظر از فرایند تقنین، توجه به مبانی اصولی در امر تفسیر قوانین و نیز قضاوت، لازم و ضروری است. خصوصاً آنکه با توجه به اصل یکصدوشصت‌وهفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدوّنه بیابد و اگر نیابد با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوای معتبر حکم قضیه را صادر نماید و نمی‌تواند به بهانه‌ی سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین مدوّنه از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزد.

بر این اساس حال که قانون اساسی، مراجعه قاضی به منابع معتبر اسلامی را امری جایز و بلکه لازم شمرده‌است، باید اعتراف کرد که این امر خطیر جز از طریق تجهیز قاضی به ابزارآلات ضروری جهت استفاده و بهره‌برداری از این منابع امکان‌پذیر نخواهد بود و کیست که نداند که «علم اصول‌فقه» به عنوان منطق فقه یکی از مهم‌ترین این ابزارها است؟[5] 

پس در جمع‌بندی این نوشتار باید پذیرفت که همان‌گونه که علم اصول در فقه دارای تأثیرات بنیادین است، به دلیل درهم‌تنیدگی فقه با نظام حقوقی جمهوری اسلامی برای توان‌مندسازی مجموعه‌ی نظام حقوقی کشور و بهره‌برداری بیش‌تر از ذخایر بی‌انتهای فقه اسلامی در امر قانون و قضاوت، توجه بیش از پیش به علم اصول‌فقه ضروری می‌نماید.




[1] ابراهیم شفیعی‌سروستانی، قانون‌گذاری در نظام جمهوری اسلامی (قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1385، چاپ اول) ص18

[2] ابوالحسن محمدی، مبانی استنباط حقوق اسلامی (تهران: انتشارات دانشگاه تهران،1370، چاپ هفتم) ص22

[3] ابراهیم شفیعی‌سروستانی، پیشین، ص179

[4] ناصر کاتوزیان، فلسفه حقوق (تهران: شرکت سهامی انتشار، 1377، چاپ اول) ج1و2و3؛ ابوالحسن محمدی، پیشین

[5] جلال‌الدین قیاسی، روش تفسیر قوانین کیفری (قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، چاپ اول) ص257


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


دردسرهای رئیس‏جمهور شدن پس از احمدی‏نژاد

پنج شنبه 88 فروردین 20 ساعت 9:30 عصر

دو ماه تا انتخابات دهمین دوره‏ی ریاست جمهوری اسلامی ایران باقی مانده است و ملت ایران به پیشواز حماسه‏ای دیگر می‏رود. صرف‏نظر از اینکه چه کسی و یا چه جریانی پیروز انتخابات آتی باشد، توجه به این نکته ضروری است که دوران ریاست جمهوری دکتر احمدی‏نژاد تأثیرات گسترده‏ای بر همه‏ی انتخاب‏های آینده‏ی ملت ایران بر جای خواهد گذاشت.
در حقیقت فرهنگی که دکتر احمدی‏نژاد در طول سال‏های اخیر نهادینه ساخت، الزامات غیرقابل‏انکاری را برای تمام کسانی که تا سال‏های سال بر مسند ریاست‏جمهوری و حتی سایر پست‏ها و مسؤولیت‏های کشور تکیه خواهند زد پدید آورده‏است. بعضی از این الزامات رفتاری و اعتقادی که باید از آن تحت عنوان «دردسرهای رئیس‏جمهور شدن بعد از احمدی‏نژاد» یاد کنیم به اختصار چنین است:
_ ساده‏زیستی حقیقی و افتخار به آن
_ عشق و علاقه‏ی حقیقی به مردم
_ خدمت صادقانه و عاشقانه به مردم
_ شب و روز نشناختن در خدمت به مردم
_ سفرهای منظم استانی و بررسی میدانی مشکلات مردم از نزدیک
_ پی‏گیری پی‏درپی مسائل مردم تا رسیدن به نتیجه
_ ارتباطات وسیعِ مستقیم و چهره‏به‏چهره با مردم
_ پرهیز جدّی از تشریفات غیر ضروری
_ تواضع در برابر مردم و پرهیز از رفتارهای متکبرانه
_ ادبیات مردمی، همه‏فهم، شفاف و صریح
_ پرهیز از موضع‏گیری‏های دوپهلو و قابل تفسیر مطابق مذاق سلیقه‏های متضاد
_ برخورد بی‏تعارف و رودربایستی با وزرا و مسؤولان متخلّف یا کم‏کار
_ پرهیز از هرگونه باج‏دهی به احزاب خودخوانده
_ نرفتن زیر بار منّت گروه‏های سیاسی و مافیای قدرت و ثروت
_ مبارزه‏ی واقعی با طبقه‏ی ویژه‏خواران مرفّه بی‏درد
_ مبارزه‏ی واقعی با پارتی‏بازی و توصیه‏پذیری‏های نابه‏جا
_ مبارزه‏ با آقازاده‏پروری و دخالت بستگان مسؤولان در امور کشور
_ توجه ویژه به حلّ مشکلات اقشار مستضعف و محروم
_ افتخار به ارزش‏های اسلام، انقلاب و دفاع مقدس
_ تأکید حقیقی بر گفتمان امام(ره) و شهداء
_ سازش‏ناپذیری در برابر جریانات سکولار و ضدّ دینی
_ مواضع مقتدرانه و عزّت‏مندانه در مقابل زیاده‏خواهی دولت‏های مستکبر
_ تبعیّت و اطاعت‏پذیری واقعی از ولایت فقیه و ...

رئیس جمهور مردمی، محبوب و انقلابی 

خلاصه باید گفت که دکتر احمدی‏نژاد کلاس و پرستیژ خیالی و دیسیپلین خودساخته‏ی بعضی مسؤولان سابق را بر هم ریخت و با حضور چهار ساله‏ی خود به عنوان خادم ملت، فرهنگی را احیاء و نهادینه ساخت که قطعاً پس از او نیز استمرار خواهد یافت و رئیس‏جمهور شدن را برای هرکسی که هم‏چون خود او به این فرهنگ پای‏بند نباشد بسیار سخت و پردردسر خواهد نمود. زیرا دکتر احمدی‏نژاد در زاویه‏ی نگاه ملت ایران نسبت به مسؤولیت در جمهوری اسلامی تغییر اساسی ایجاد کرد و از این پس مردم به شخصی کم‏تر از او رضایت نخواهند داد.
این فرهنگ مسؤولیت‏پذیری در نظام اسلامی، همان فرهنگی است که ریشه در کلمات نورانی ائمه‏ی هدی(ع) دارد و از جمله رهبر معظم انقلاب با استناد به کلامی از علی(ع) این فرهنگ را چنین تبیین می‏فرمایند:
حضرت در جایى دیگر از نهج‏البلاغه مى‏فرماید: «ان‏اللَّه تعالى فرض على ائمّة الحق ان یقدّروا انفسهم بضعفة النّاس»؛ یعنى صاحبان مناصب در نظام حق، حق ندارند خودشان را با اعیان و اشراف مقایسه کنند و بگویند چون اشراف و اعیان این‏گونه خانه و زندگى دارند و این‏طور گذران مى‏کنند، پس ما هم که صاحب این منصب و این مسؤولیت در جمهورى اسلامى یا در نظام اسلامى و حاکمیت اسلامى هستیم، سعى کنیم مثل آنها زندگى کنیم؛ یا این‏که چون رؤسا و مسؤولان و وزراى کشورهاى دیگر در نظامهاى غیر الهى و غیر حق این‏طور زندگى مى‏کنند، این‏طور خوشگذرانى مى‏کنند و این‏گونه از امکانات مادى استفاده مى‏کنند، ما هم بایستى همان‏طور زندگى کنیم؛ نه. حق ندارند زندگیشان را با اعیان و اشراف و متمکّنان و یا با منحرفان اندازه‏گیرى کنند. پس با چه کسانى باید زندگىِ خودشان را اندازه بگیرند؟ «ان یقدّروا انفسهم بضعفة النّاس»؛ با مردم معمولى، آن هم ضعیفها و پایین‏ترهایشان. این فرهنگ غلطى است که هرکس در مسؤولیتهاى دولتى به مقام و مسؤولیتى رسید، باید فلان طور خانه، یا فلان طور وسیله رفت و آمد، یا فلان طور امکانات زندگى داشته باشد؛ نه، دستور امیرالمؤمنین این نیست؛ آن حضرت در نامه دیگرى به اشعث‏بن‏قیس مى‏فرماید: «و انّ عملک لیس لک بطعمة ولکنّه فى عنقک امانة»؛ یعنى این مسؤولیت و منصبى که در نظام اسلامى دارى، طعمه و سرمایه و کاسبى نیست - اشتباه نشود - مسؤولیت در نظام اسلامى بارى بر دوش انسان است که باید آن را به خاطر هدف و نیّتى تحمّل کند. برداشت صحیح از دولت اسلامى و مسؤولیت اسلامى این است.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت ها

آیا رهبر انقلاب از خطوط قرمز مذاکرات هسته ای کوتاه آمدند؟
زنده باد خامنه ایِ رهبر!
روز قدسی که سیدحسن نصرالله را از نزدیک دیدم!
توصیه حاج آقا مجتبى? تهرانی به رزمندگان مقاومت اسلامی
غزه در انتظار راهپیمایی ما
پیام یک جوان فلسطینی به جوانان ایرانی
[عناوین آرشیوشده]