سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علم اصول ، منطق فقاهت

دوشنبه 88 فروردین 17 ساعت 3:25 عصر

بر اهل نظر پوشیده نیست که اختلاف دیدگاه در مبانی اصولی در بسیاری از موارد به اختلاف در فتاوای فقهی و نظریات حقوقی منجرمی‌شود. لذا بحث عمیق و دقیق و حلاجی کامل تفاوت دیدگاه‌های اصولی برای کارشناسان عرصه‌ی فقه و حقوق از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است.

با مراجعه به تاریخ علم اصول این مهم روشن می‌شود که اصولاً تطوّر و فربه شدن این علم تا حدّ زیادی وابسته به ژرف‌اندیشی‌های فقهی بوده‌است و به عبارت دیگر تکامل و پویایی فقه و ورود آن در عرصه‌های مختلف حیات بشری و ابعاد مختلف فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جوامع، اصول‌فقه را به مثابه‌ی منطق فقاهت بیش از گذشته پویا و متکامل ساخت.

همان‌گونه که از تعریف علم اصول مشخص است، این علم متکفّل بحث از قواعد و اموری است که نتیجه‌ی آن در طریق استنباط حکم شرعی یا همان علم فقه به کار می‌آید. مرحوم علامه مظفر در تعریف علم اصول‌فقه می‌فرمایند:

«علمُ اصولِ الفقه هو علمٌ یُبحثُ فیه عن قواعدَ تقعُ نتیجتُها فی طُرُق استنباطِ الحکمِ الشرعیّ.»[1]

شهید صدر(ره) نیز علم اصول را «منطق الفقه» نامیده و در توضیح این اصطلاح می‌فرمایند: همان‌طورکه علم منطق متکفّل بحث و بررسی شیوه‌ی صحیح عملیات تفکر است، علم اصول نیز شیوه‌ی صحیح عملیات استنباط فقهی را می‌آموزد و عناصر مشترکه‌ای که در یک عملیات استنباط صحیح فقهی مورد نیاز است را بررسی می‌نماید و بر همین اساس است که جا دارد علم اصول را منطق علم فقه بنامیم.[2]

ایشان در باب پیوستگی و انفکاک‌ناپذیری علم اصول و علم فقه و شیوه‌ی نشو و نمای اصول‌فقه نیز می‌فرمایند: علم اصول در ابتدای امر علمی مستقل از فقه نبود و از خلال رشد و نموّ علم فقه و توسعه‌ی افق تفکرات فقهی، خطوط کلی و عناصر مشترکه‌ی عملیات استنباط نیز کم‌کم پیدا شده و تلاش‌گران عرصه‌ی فقه دریافتند که تمام عملیات فقهی در عناصری کلی با یک‌دیگرمشترکند که استخراج حکم شرعی بدون آن عناصر امکان‌پذیر نیست؛ و این سرآغاز ولادت علم اصول و جهت‌گیری ذهنیّت فقهی بر مبنای ذهنیّت اصولی بود. سپس علم اصول در بحث و تصنیف از علم فقه جدا گشته و به صورت تدریجی توسعه یافت.[3] لذا همان‌گونه که علم فقه در دامان علم حدیث متولد شد، علم اصول نیز در دامان علم فقه متولد شد.[4]

بنا بر این نقش کاربردی علم اصول در فقه بر اهل نظر پوشیده نیست. اما با توجه به این نقش به نظرمی‌رسد که بازآفرینی و بازتولید علم اصول‌فقه با هدف افزایش توان‌مندی و ارتقاء کارآیی آن در گستره‌ی فقه ضروری باشد. خصوصاً با توجه به اینکه در عصر حاضر، فقه بیش از هر زمان دیگری در عرصه‌ی عینی اجتماع وارد شده و با تشکیل حکومت اسلامی داعیه‌دار اداره‌ی جامعه نیز می‌باشد.

این بازآفرینی آنجا اهمیت مضاعفی می‌یابد که مروری اجمالی بر مباحث کتاب‌های اصول‌فقه، محقق را به این نتیجه می‌رساند که بسیاری از مباحث علم اصول فاقد اثربخشی قابل توجه در فقه بوده وتنها به عنوان مباحث انتزاعی که صرفاً نتیجه‌ی علمی بر آنها مترتب می‌شود مطرح می‌باشند.

به دیگر سخن اگرچه شکل‌گیری اولیه‌ی علم اصول‌فقه بر اساس احساس نیاز فقهاء صورت گرفت و گرچه کلیت این علم هم‌چنان بر همان روی‌کرد منطقی و صحیح استوار است، لکن از یک سوی رفته‌رفته عوامل دیگری در نوع تکامل این علم تأثیرگذارشده و بعضی ابواب اصول‌فقه را از مسیر کارآیی اصلی آن دور کرده و ازسوی دیگر عواملی مانع طرح مباحث مورد نیاز در این علم هم‌گام با توسعه و پویایی فقه شده‌است. سیّد مرتضی(ره) در کتاب الذریعه الی اصول الشریعه به همین نکته اشاره کرده و می‌فرمایند:

بعضی از کسانی که در زمینه‌ی اصول‌فقه کتاب مستقلی را تألیف کرده‌اند در بسیاری از موارد از محدوده‌ی مباحث اصول‌فقه خارج شده و به بحث‌هایی پرداخته‌اند که مباحث خالص و صرف اصول‌دین است نه اصول‌فقه.[5]

بنا بر این آراستن علم اصول به زیور مباحثی که در عملیات استنباط فقهی کاربرد دارد و پیراستن آن از مسائلی که ثمره‌ی عملی در فقه بر آن مترتب نیست وظیفه‌ای است که برعهده‌ی سالکان طریق اجتهاد و فضلای حوزه‌های علمیه‌ی شیعه است.




[1] محمدرضا مظفر، اصول الفقه (بی‏جا، نشر دانش اسلامی،1405ق) ج1، ص5

[2] سیّدمحمدباقر صدر، دروس فی علم الاصول (قم: مجمع الشهید آیت الله الصدر العلمی،1408ق، چاپ دوم) ح1، ص44

[3] همان، ح1، ص49

[4] سیّدمحمدکاظم روحانی، تاریخ علم اصول از نگاه شهید صدر (قم: کتاب خرد، 1379، چاپ اول) ص55

[5] سیّدمرتضی علم‌الهدی، الذریعه الی اصول الشریعه (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1346) ج1، ص2


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


رأساً وارد میدان می‏شویم

دوشنبه 87 دی 9 ساعت 3:38 عصر

سال‏ها زیارت عاشورا ‏خواندیم و گفتیم: یا لیتنا کنّا معکم...
سال‏ها خروشیدیم و فریاد زدیم: وای اگر خامنه‏ای حکم جهادم دهد...
سال‏ها ادّعا کردیم و شعار دادیم: رهبرا، از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن
امسال هم‏زمان با آغاز محرّم، ماه پیروزی خون بر شمشیر، رهبرمان فرمودند:
همه‌ی مؤمنان دنیای اسلام به هر نحو ممکن موظف به دفاع از زنان و کودکان و مردم بی‌دفاع غزه‌اند و هر کس در این دفاع‌ مشروع و مقدس کشته شود شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بدر و اُحد در محضر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ محشور شود.
آیا خودتان را مخاطب این سخنان نمی‏دانید؟
یک بار دیگر جملات آقا را بخوانید:
همه‏ی مؤمنان/دنیای اسلام/به هر نحو ممکن/موظف/هرکس...
هنوز هم خود را مخاطب این امر ولایی نمی‏دانید؟
آیا شما جزء مؤمنان نیستید و یا در دنیای اسلام زندگی نمی‏کنید؟
به نظر شما آیا تاریخ مصرف نشستن و حرف زدن و نوشتن و خروش وبلاگی به راه انداختن و تجمع و تحصن برگزار نمودن و راه‏پیمایی کردن نگذشته است؟
مگر کسی با این‏جور کارها کشته می‏شود که آقا بفرمایند هرکس در این دفاع مقدس کشته شود، شهید است؟؟؟
دوستان عزیز، ای آزادگان، اینک این شما و این هم کربلاء...

هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله

پی‏نوشت:
چهار روز از صدور فرمان قاطع و صریح ولی امر مسلمین و فرمانده‏ی کل قوا می‏گذرد؛ بسیجیان ایران اسلامی پرشورتر از همیشه آماده‏ی اعزام به میدان‏های جهاد مقدس دفاع از غزه هستند و این آمادگی را به اشکال مختلف ابراز کرده‏اند؛ اما ظاهراً بعضی نهادهای ذی‏ربط و مسؤول، حکم فرمانده‏ی کل قوا را چندان هم جدی نگرفته‏اند. 
از یک سو موضع‏گیری‏های ضعیف، تکراری، کلیشه‏ای و شعاری دولت و از سوی دیگر، دست‏دست کردن نهادهای انقلابی حاکی از آن است که بعضی آقایان همچون گذشته گرفتار مصلحت‏سنجی‏های محافظه‏کارانه‏ی خویشند و عزم و اراده‏ی جدی برای اجرای فرمان رهبر انقلاب ندارند؛ این درحالی است که در پیام مقام معظم رهبری خطاب به مسؤولان کشور آمده بود: اینجانب مسؤولان کشور را به ادای وظایف خود در این حادثه غم‌انگیز فرا می‌خوانم.
لذا این‏گونه به نظر می‏رسد که این‏بار فرزندان انقلابی امام خامنه‏ای باید بر اساس بند «م» وصیت‏نامه‏ی سیاسی ـ الهی حضرت روح‏الله خودشان رأساً وارد کارزار شده و اقدامات عملیاتی خویش را آغاز نمایند.
جوانان داوطلب بسیجی جهان اسلام اجازه نخواهند داد حکم ولایی رهبر انقلاب به دلیل تعلّل‏های بی‏مورد و خدای ناخواسته روحیه‏ی شاه‏سلطان‏حسینی عده‏ای از مسؤولان بر زمین بماند. آزادسازی باغ قلهک، تنها نمونه‏ای کوچک از توانمندی‏های بزرگ این جوانان مؤمن و شهادت‏طلب است که نشان دادند هرگز به انتظار مسؤولان نخواهند نشست.

   * بخشی از بند «م» وصیت‏نامه‏ی سیاسی ـ الهی امام خمینی(ره):
مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مددکار همه باشد.

 هرکس در این دفاع مشروع و مقدس کشته شود شهید است هرکس در این دفاع مشروع و مقدس کشته شود شهید است
 گزینه‌ی نظامی علیه اسرائیل، در دستور کار گزینه نظامی علیه اسرائیل، در دستور کار
ما این قدر بی غیرت نبودیم  ما این قدر بی‏غیرت نبودیم
 خروش وبلاگی غزه خروش وبلاگی


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


لطفاً حوزه ها را تعطیل نکنید

یکشنبه 87 آذر 24 ساعت 10:14 عصر

عمق اعتقاد این حقیر به لزوم دفاع از مردم مظلوم فلسطین و خصوصاً مسلمانان غزه بر دوستان عزیز پوشیده نیست؛ اما آنچه می‏خواهم در این پست بگویم درباره‏ی شیوه‏های غلط اعلام حمایت از مردم فلسطین و انزجار از صهیونیست‏های غاصب است.
روی سخنم در ابتدا با مدیران و تصمیم‏گیرندگان حوزه‏های علمیه است؛ کراراً اتفاق افتاده است که این عزیزان حوزه‏های درس را به نشانه‏ی اعلام تنفر از جنایات ضدّ بشری اسرائیل غاصب و یا اعمال تروریستی آمریکا در عراق و... تعطیل نموده‏اند. سؤال بنده از این عزیزان این است که تعطیلی کلاس‏های درس حوزه‏های علمیه‏ی ایران چه ضرر جبران‏ناپذیری(!) به آمریکا و اسرائیل وارد می‏آورد؟
بله؛ اگر شرکت در یک راه‏پیمایی، تجمع، تحصن یا برنامه‏های مشابه آن مستلزم تعطیل کردن کلاس‏ها باشد می‏توان فایده‏ای عُقلایی برای این کار تصور نمود؛ در غیر این صورت به نظر می‏رسد تعطیلی کلاس‏ها نه تنها ضرری به استکبار و ایادی آن نمی‏رساند، بلکه مایه‏ی خرسندی آن‏ها نیز خواهد شد. اصلاً برای آمریکا و اسرائیل بهتر آن است که حوزه‏های علمیه‏ی شیعه هر روز تعطیل باشد.
مگر نه آن است که بزرگترین خسارت‏ تاریخی را انقلاب اسلامی ملت ایران به رهبری همین حوزه‏های آگاه و پر نشاط دینی به منافع آمریکا وارد آورده‏است؟ و مگر نه آن است که سخت‏ترین ضربه‏ی تحقیرآمیز بر پیکره‏ی رژیم جعلی صهیونیستی به دست پرتوان حزب‏الله قهرمان و به رهبری دانش‏آموخته‏ای شجاع و زیرک از همین حوزه‏های علمیه وارد آمده‏است؟ آنچه لرزه بر اندام آمریکا و اسرائیل می‏افکند تعطیلی حوزه‏ها نیست؛ آنچه دشمن را مرعوب و منکوب می‏کند، نشاط علمی و درسی حوزه‏های دینی اسلامی است.

آنچه لرزه بر اندام آمریکا و اسرائیل می‏افکند تعطیلی حوزه‏ها نیست؛ آنچه دشمن را مرعوب و منکوب می‏کند، نشاط علمی و درسی حوزه‏های دینی اسلامی است 

امروز در خبرها اعلام شد که حوزه‏های علمیه در سراسر کشور فردا به نشانه‏ی اعتراض به جنایات اخیر رژیم اشغالگر اسرائیل تعطیل خواهد بود و جامعه‏ی مدرسین،شورای عالی حوزه و مرکز مدیریت حوزه‏ی علمیه‏ی قم از عموم طلاب و اساتید دعوت نموده‏است تا در تجمعات اعتراض‏آمیزی که به همین مناسبت تشکیل می‏شود شرکت نمایند.(+)
در این خصوص توجه به این نکته ضروری است که بر اساس تجربه در تهران و شهرستان‏ها جمع زیادی از طلاب به دلیل تعطیلی دروس اصلاً به مدرسه نمی‏آیند تا در تجمعات احتمالی شرکت کنند. اما در قم نیز بر اساس اعلام مرکز مدیریت حوزه، تجمع اعتراض‏آمیز ساعت 11 صبح در مدرسه‏ی فیضیه برگزار خواهد شد؛ این در حالی است که ساعت برگزاری این مراسم(11)، با ساعت اکثریت قریب به اتفاق دروس حوزوی(11ــ7) تداخلی ندارد. لذا این سؤال به ذهن می‏رسد که اساساً علت این تعطیلی چیست؟ و آیا این تعطیلات پی‏در‏پی و مکرّر، واقعاً به نفع اسلام و مسلمین و به ضرر دشمنان است؟ یا خدای‏نخواسته ماجرا بالعکس است؟
آنچه تأسف بنده را مضاعف می‏کند این است که اخیراً این سنّت نه‏چندان جالب حوزه‏ها به دانشگاه‏ها نیز سرایت نموده و از جمله در اقدامی کاملاً مشابه دانشکده‏ی خبر با صدور بیانیه‏ای اعلام کرد که کلاس های روز شنبه خود را به نشانه‏ی اعلام انزجار از فجایع ضدّ انسانی اسرائیل تعطیل نموده‏است.(+)
وقتی خبر تعطیلی دانشکده خبر را شنیدم با یکی از مسؤولان دانشکده در این خصوص صحبت کرده و پرسیدم چرا این کار را کردید؟ ایشان فقط گفت: «خوب، مثل حوزه دیگه!» بنده ضمن اعلام مخالفت با این اقدام به همین مطلب اشاره کردم که به نظر حقیر این کار حوزه درست نیست و لذا شایسته نیست که دانشگاه در این کار غلط پا جای پای حوزه بگذارد.
البته بحمدالله امروز حوزه‏های علمیه ایران اسلامی به برکت تلاش‏های طاقت‏فرسای زعمای عالی‏مقام خود و نیز همّت فضلا و طلاب مستعدّ و جوان خویش با درایت و سرعت در میدان مجاهدت علمی و فرهنگی و سیاسی به پیش می‏رود و دانشگاه‏ها و دانشجویان عزیز ما در سایه‏ی اتصال به این چشمه‏‏ی فیّاض می‏توانند خود را از زلال اندیشه‏های ناب اسلامی سیراب نمایند؛
اما غرض اصلی از این نوشتار فقط این بود که اولاً حوزه‏ها اجازه‏ ندهند این مجاهدت پر شتاب با دلایل واهی و بهانه‏های غیرضروری کُند شده و از حرکت باز ایستد و ثانیاً دانشگاه‏ها با بصیرت و تعمّق و آزاداندیشی و نگاه انتقادی به حوزه‏ها روی‏آورند تا علاوه بر کسب فیض از محضر نورانی حوزه، خطاها و اشکالات احتمالی حوزه را نیز متذکر شوند.
به نظر می‏رسد اتخاذ این شیوه‏ی اصولی راه را برای دست‏یابی به آرمان مقدس وحدت حوزه و دانشگاه هموارتر خواهد ساخت. إن‏شاءالله

    پی‏نوشت:
1- پیشاپیش 27 آذر سالگرد شهادت آیت‏الله دکتر مفتّح، روز وحدت حوزه و دانشگاه را تبریک می‏گویم.
2- امروز صبح، احتیاطاً به مدرسه رفته و متوجه شدم که کلاس‏ها تعطیل نیست! بعضی دوستان مقیم قم نیز در تماس‏هایی اعلام کردند که درس‏های قم نیز تعطیل نبوده است. اگرچه این مسأله به کلّیت و عمومیّت نگاره‏ی بنده خدشه‏ای وارد نمی‏کند، اما با توجه به اینکه خبر تعطیلی امروز، روز گذشته در رسانه‏ها (اعم از رسانه‏ی ملی و سایر خبرگزاری‏ها) اعلام شده‏بود، لطفاً بیابید پرتقال‏فروش را!!!


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


عرفه و قربان در کربلای ایران

پنج شنبه 87 آذر 21 ساعت 1:24 عصر

دعای عرفه؛ کربلای هویزه؛ مزار شهدای مظلوم هویزه؛ سیدحسین علم‏الهدی سیدالشهدای هویزه؛ دل‏ها همه کربلایی؛ خیلی باصفا بود؛ جاتون خالی بود...
عیدی عید قربان زیارت کربلای طلائیه؛ قربان‏گاه آنان که یک‏شبه ره صد ساله را طی کردند؛ هم‏آنان که شهید میثمی در رثای‏شان فرمود: آن‏ها که در طلائیه ایستادند اگر در کربلا هم بودند می‏ایستادند؛ آن‏ها که در عرفه، خود را شناختند و در قربان، نفس خویش را پیش پای محبوب قربانی کردند...
و غروب عید، خورشیدِ به‏خون‏نشسته‏ی شلمچه؛ بر سر مزار شهدای گمنام عملیات رمضان؛ این هم چندتا عکس که با موبایل گرفتم؛ هدیه به شما...







نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


آقای قالیباف سلام !

چهارشنبه 87 آبان 29 ساعت 10:16 عصر

این روزها سر آقای قالیباف و هم‏کاران‏شان در شهرداری تهران شلوغ‏تر از همیشه است که دلیل آن هم برگزاری اولین اجلاس شهرداران کلان‏شهرهای آسیایی در تهران است. ایشان در آخرین یادداشت سایت شخصی‏ خود به این مطلب اشاره کرده‏اند و در توضیح اهداف این اجلاس نوشته‏اند:
در این اجلاس مجموعه‏ای از تجربه‏ها، خلاقیت‏ها و مدیریت‏های موفق در سطح جهانی به تهران می آیند، تهران را می‏بینند و با ما رو راست حرف می‏زنند، می‏خواهیم از آنها بیاموزیم.
می‏خواهیم از جا به جایی پرحجم مسافر در پکن بیاموزیم؛ از شبکه خوب مترو در سئول، از خیابان‏های چند طبقه توکیو، از پاکیزگی کوالالامپور، از شبکه خوب تاکسیرانی بعضی کشورهای عربی و هزاران آموختنی دیگر. این اجلاس، اجلاسی است برای مردم تهران؛ برای مردمی که سعی می‏کنیم با این تجربه آموختن، حمل و نقل روان‏تری برایشان داشته باشیم، فضای سبز بهتری ایجاد کنیم، دیگر اعصابشان در این ترافیک تهران خرد نشود و... گرچه راه طولانی است اما پیمودنی است.

بدون شرح 

اینکه این اجلاس چنین نتایج خوش‏آیندی را برای تهران به ارمغان بیاورد، نویدی مبارک است که امیدواریم با تلاش خدمتگزاران مردم به ثمر بنشیند و کام شهروندان تهرانی را شیرین کند. اما نکته‏ی اصلی در نگارش این پست بخش آخر یادداشت ایشان است و یکی دو تکمله که با اجازه‏ی آقای قالیباف می‏خواهم بیان کنم. ایشان در ادامه نوشته‏اند:
زمانی پیمودن این راه سخت می شود که از صفر شروع کنیم، به آزمون و خطا مشغول شویم؛ هزینه گزاف از بیت المال بدهیم و بخواهیم چرخ را دوباره اختراع کنیم... نمی‏دانم چرا بعضی فکر می‏کنند آموختن از تجربه دیگران زشت است! اتفاقا من فکر می‏کنم که نه تنها زشت نیست بلکه عقلانیت ایرانی را به سایرین نشان می‏دهد.
لازم است به حضور آقای قالیباف عرض کنیم که کسی آموختن از دیگران را آنگونه که شما پنداشته‏اید، زشت نمی‏داند؛ بلکه آنچه زشت است «خودباختگی» در برابر مظاهر تمدن و پیشرفت کشورهای توسعه یافته است؛ درد مزمنی که متأسفانه تعدادی از مسوولان کشور و یا کسانی که به یکی دو سفر خارج از کشور رفته‏اند مبتلای به آن شده و می‏شوند.
آنچه کشور ما امروز به آن نیازمند است «اعتماد به نفس ملی» است و تأمین این هدف مهم جز با خودباوری آحاد جامعه خصوصاً جوانان و مسوولان کشور امکان‏پذیر نخواهد شد.
مقام معظم رهبری بارها در دیدارهای‏شان با اهالی دانش‏گاه و علم و فن‏آوری بر این مطلب تاکید فرمودند که ما آموختن از دیگران را ننگ و عار نمی‏دانیم و هیچ‏کس هم نگفته‏است که نباید شاگردی کنیم؛ آنچه موجب عقب‏افتادگی ما در عرصه‏ی حلّ عالمانه‏ی مشکلات جامعه می‏شود، احساس زبونی و ضعف نفس و ناتوانی درونی است. رهبر عزیزمان در تبیین این بیماری می‏فرمایند:
نقطه‏ى مقابل اعتماد به نفس، خودکم‏بینى است؛ خودکم‏بینى در مقابل فکر یک جناحى از ملت‏هاى عالم - که امروز غرب مظهر آن است - خودکم‏بینى در مقابل فلسفه‏ى آن‏ها، خودکم‏بینى در مقابل علم آن‏ها، حتّى خودکم‏بینى در مقابل الگوهاى توسعه‏ى ملى که آن‏ها پیش‏نهاد می‏کنند؛ در حالى که الگوى توسعه‏ى ملى نسبت به ملت‏هاى مختلف، گوناگون است. خودکم‏بینى، این بیمارى بسیار خطرناک، که در طول ده‏ها سال متوالى آن را در کالبد ملت ما تزریق کردند. واژه‏ى فرنگى، فکرِ فرنگى، گرده‏بردارى از واژه‏هاى فرنگى، جزو کارهاى رایج ماست. من الان گوش می‏کنم، متأسفانه مى‏بینم علاوه بر واژه‏هاى فرنگى‏اى که در طول ده‏ها سالِ گذشته بر زبان مردم جارى شده و وجود دارد، باز در رادیو و تلویزیون ما هر چند وقتى یک بار، یک واژه‏ى فرنگىِ دیگر مطرح می‏شود که مردم باید از هم سؤال کنند: آقا این یعنى چه؟! بروند به یکى مراجعه کنند؛ آقا معنایش چیست، تا معنایش را بفهمند! خب، چه لزومى دارد؟ این مفهومى که تازه وارد کشور شده که شما می‏خواهید برایش لغتى بیان کنید، خب برایش لغت بساز! زبان فارسى با این گستردگى...
آقای قالیباف! راه دور نرویم! واژه‏ی فرنگی BRT را چه کسی برای اولین بار بر زبان مردم این شهر انداخت و با تاکید و آب و لعاب بسیار بارها تکرار کرد تا همه آن را فرا بگیرند و به کار ببرند؟ البته این تنها یک نمونه از خودکم‏بینی‏هایی است که این روزها زیاد می‏بینیم و می‏شنویم.
امیدوارم آقای قالیباف در این اجلاس آنچه برای اداره‏ی بهتر شهر و انجام مسوولانه‏تر وظایف شهرداری به آن نیاز دارند را از هم‏تایان آسیایی خود بیاموزند و حقیقتاً به فکر خدمت به مردم و حل مشکلات پیچیده‏ی کلان‏شهر تهران باشند و خدای‏نخواسته این اجلاس پرهزینه که به فرموده‏ی شهردار محترم باید کلاس درسی برای آموختن ایشان و هم‏کارانشان باشد، به محملی برای تبلیغات پر زرق و برق زودهنگام ریاست جمهوری تبدیل نشود.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


آشیــــــــــــــخ تو هم !!!

جمعه 87 آبان 24 ساعت 1:24 عصر

...یک توصیه‏ى دیگر این است که بهانه هم دست دیگران ندهید. من مى‏بینم متأسفانه گاهى بهانه‏هایى هم از طرف خودِ شما داده میشود که این را هم بایستى توجه کنید که بهانه هم دست دیگران ندهید؛ مراقبت کنید؛ حزم کنید. و گفت: «اتّقوا من مواضع التّهم».
گفتند یک شیخى در یک مدرسه‏ى دینى به طلبه‏اى گفت که گفته‏اند فلان طلبه، فلان مراوده‏ى غلط را دارد. طلبه هم گفت: اتّقوا من مواضع التّهم، آشیخ تو هم! خلاصه اینکه مواظب باشید، مراقبت کنید؛ «اتّقوا من مواضع التّهم» براى خودتان و براى دولت مسأله درست نکنید و براى جنجال‏آفرینى‏ها -که کسانى دنبالش هستند- بهانه ندهید.

من مى‏بینم متأسفانه گاهى بهانه‏هایى هم از طرف خودِ شما داده میشود که این را هم بایستى توجه کنید که بهانه هم دست دیگران ندهید؛ مراقبت کنید؛ حزم کنید.

آنچه خواندید، بخشی از توصیه‏های رهبر معظم انقلاب به هیأت دولت بود که در دیدار شهریور ماه 87 بیان فرموده‏اند. کاش رئیس جمهور عزیز کمی بیشتر به نصیحت‏های رهبری گوش می‏کردند و جلوی بعضی بی‏تدبیری‏هایی که هر از گاه، از منتسبین به ایشان سر می‏زند و خوراک جنگ رسانه‏ای مخالفان دولت اسلامی را فراهم می‏آورد، می‏گرفتند.
اقدامات، سخنان، مقالات و موضع‏گیری‏هایی که از جهالت عاملان آن‏ها سرمنشأ می‏گیرد و واقعاً جای دفاع باقی نمی‏گذارد؛ و کاش حالا که ظاهراً  رئیس جمهور عزیز در پیش‏گیری از چنین رفتارهایی چندان موفق نبوده‏اند، لاأقلّ سریعاً مسبّبان این برخوردها را ملزم به عذرخواهی و اصلاح کنند تا جلوی خسارت بیش‏تر گرفته شود؛ نه اینکه با توجیه بعد از توجیه بر موضع غلط قبلی پای‏فشاری کنند و اندک محمل باقی مانده برای سهو و نسیان و غفلت را هم بر باد دهند.
چون در صورت عدم اصلاح، هزینه‏ای که به خاطر چنین اشتباه‏های غیرقابل توجیه منصوبان ایشان پرداخته می‏شود، نه از جیب عاملان آن و نه حتی از جیب شخص رئیس جمهور، بلکه از جیب ملت ایران و همه‏ی حامیان دولت اسلامی پرداخته می‏شود.
آخرین نمونه از این دست، اقدام زشت و زننده‏ی سازمان میراث فرهنگی و توهین به قدر و منزلت قرآن کریم است که از نحوه‏ی اتفاقی که افتاد کاملاً مشخص است که جهالت و بی‏تدبیری و کج‏فهمی و فقدان درک و شعور صحیح برگزارکنندگان مراسم عامل اصلی آن بوده است؛ چراکه به خیال خام و فهم ناقص خودشان قصد داشته‏اند مثلاً به قرآن عزت و احترام بیش‏تری بدهند!!! غافل از اینکه چنین بازی‏هایی نه تنها تکریم قرآن نیست بلکه می‏تواند «توهین» به حساب آید و یا دست‏کم بهانه را فراهم آورد تا عده‏ای چنین تبلیغ کنند؛ یعنی گرفتار آمدن در همان دامی که رهبر معظم انقلاب، دولت را از فرو افتادن در آن برحذر داشتند.
هم‏چنان که در بیانیه سازمان و نیز مصاحبه‏ی بعضی مسوولان آن همین مطلب روشن می‏شود؛ آنجا که ایشان در توجیه این عمل زشت، عذری بدتر از گناه می‏تراشند و می‏فرمایند: هنگام شروع مراسم با نوای دلنشین دف(؟!؟!؟) که یاد آور فتح مکه (احتمالاً منظورشان همان ورود به یثرب است!) توسط پیامبر بزرگوار اسلام (ص) است، به استقبال قرآن می‏روند
.در آن روز بزرگ مردم مکه از جمله زنان دف نواز به استقبال پیامبرعظیم الشان اسلام(ص)  و قرآن رفتند...(به فرض که چنین نقل تاریخی هم صحت داشته باشد، از کی تا حالا فعل غیر معصوم، آن هم عرب جاهلی تازه مسلمان که هنوز از تعالیم اسلام چیزی نمی‏داند برای یک سازمان عریض و طویل فرهنگی در جمهوری اسلامی حجّیت‏آور شده‏است!؟)
همین جملات به خوبی پرده از کم‏مایگی اعتقادی و تاریخی و سطح ناچیز فهم دینی گوینده‏اش برمی‏دارد و من لازم نمی‏بینم بیشتر از این به آن بپردازم.
آقای احمدی‏نژاد! بنده شخصاً به مراتب ارادت قلبی شما به اسلام و انقلاب و ولایت ایمان دارم و می‏دانم که این روزها مورد هجمه‏ی ناجوانمردانه‏ترین حملات دشمنان هستید؛ ولی اجازه ندهید عده‏ای که معلوم نیست از کجا برآمده‏اند و در پی چه آمده‏اند با کج‏روی‏هایشان آتش تهیه‏ی رسانه‏های سکولار را که هیچ‏گاه در طول سالیان گذشته دلشان برای اسلام و قرآن و روحانیت و رهبری نسوخت و همواره تماشاچی و بلکه مشوّق توهین‏ها و هتک حرمت‏ها بودند سنگین‏تر کنند.
کاش توصیه‏های دلسوزانه و خیرخواهانه‏ی آقا را بیشتر جدّی می‏گرفتید. باور بفرمایید که عمل به این نصایح برای خودتان هم خوب است.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


گم‏نام در زمین ، نام‏دار در آسمان

چهارشنبه 87 آبان 15 ساعت 8:31 عصر

در فرهنگ اسلامی به دوری از شهرت و معروفیت و پرهیز از سروصدا و هیاهو و اسم و رسم پراکندن بسیار تاکید شده است و گمنامی و ناشناخته بودن هم فضیلت است و هم نعمت. چراکه مؤمن در سایه‏سار گمنامی و ناشناختگی با آرامش بیشتری می‏تواند در تربیت نفس خویش بکوشد و از آفات فراوان شهرت در امان بماند.
امیرمؤمنان علی(ع) در تبیین صفات مؤمنان می‏فرمایند: «المؤمن خَمول» یعنی مؤمن، گمنام است و در جای دیگر گمنامی را نعمتی الهی برمی‏شمارند: «الخُمول نعمة» و این سخن را چنین مدلّل می‏فرمایند که: «المرء لنفسه ما لم یعرف؛ فإذا عرف صار لغیره» یعنی انسان تا زمانی که شناخته‏نشده و گمنام است برای خودش است ولی آنگاه که شناخته شد برای دیگران خواهد شد.
چون کسی که معروف و شناخته شده است دائماً باید در صدد تأمین خواست و نظر دیگرانی باشد که او را می‏شناسند و از این رهگذر گاه ممکن است در جهت تأمین خواست دیگران گرفتار مخالفت با خواسته‏های پروردگار شود. زیرا بسیاری از خواهش‏های دیگران، خواسته‏های نفسانی و در تعارض با اوامر الهی است و اگر کسی خود را نساخته باشد و نتواند در برابر چنین خواسته‏های باطلی مقاومت کند، گرفتار سخط الهی خواهد شد.
اما گمنامان از یک سوی از چنین مهلکه‏ای در امانند و از سوی دیگر از فرصت گمنامی برای تزکیه و تربیت خویش بهره‏ها می‏برند‍؛ و چه زیباست آنجا که چنین مردانی، این خمول و گمنامی را از نشئه‏ی حیات مادی دنیوی با خود به نشئه‏ی حیات معنوی پس از مرگ نیز می‏برند و هم‏چنان که گمنام بودند، گمنام می‏مانند.
آری، «شهدای گمنام» همان مؤمنانی هستند که ترجیح دادند در خلسه‏ی خمول عارفانه‏شان باقی بمانند و از شراب طهور گمنامی دو سه پیمانه‏ای بیشتر بنوشند تا ما زمینیان خاکی پای در گِل مانده‏ی کور و کر آنها را نشناسیم تا ایشان در این گمنامی و شیدایی، بیشتر و بهتر به مداوای امراض روحی ما دنیازدگان شهوت‏پرست شهرت‏طلب بپردازند و من و تو را از خواب غرور و نخوت و غفلت بیدار کنند.
«شهید گمنام» حقیقتی است که دو فضیلت را در خود جمع کرده است: «شهادت» و «گمنامی»؛ و هر یک از این دو فضیلت به تنهایی برای برنده شدن در مسابقه‏ی معنویت و رسیدن به درجات عالی قرب الهی کافی است.

گمنام در زمین و نام‌دار در آسمان

پس باید گفت شهید گمنام از سایر شهدا هم بالاتر و بافضیلت‏تر است و در نتیجه دست او در پیش‏گاه الهی بازتر است و مشکل‏گشاتر است؛ چون خدا به او محبت ویژه‏ای دارد اگر او از خدا چیزی بخواهد یا از کسی شفاعت کند، خدا حتماً خواسته‏اش را اجابت می‏کند.
مزار شهید گمنام هم، هم‏چون فانوس پرفروغی، راه‏گم‏کردگان دریای پرتلاطم این دنیا را به ساحل نجات و هدایت می‏خواند و نور امید را بر دل‏های کشتی‏شکستگان اقیانوس معنویت می‏تاباند.
رسول خدا(ص) می‏فرمایند: «إنّ الله یحبّ الأتقیاء الأخفیاء الذین إذا غابوا لم یفتقدوا و إذا حضروا لم یعرفوا؛ قلوبهم مصابیح الهدی...» یعنی خدای متعال بندگان پرهیزگار پنهان خود را دوست می‏دارد؛ همانان که در عین ناپیدایی، گم نشده‏اند و در عین حضور، ناشناخته‏اند؛ آنان دل‏هایشان چراغ هدایت است...
پس چه کوته‏بین است آنکه بر مزار شهید گمنام، غصه‏ی گمنامی او را می‏خورد یا دلش به حال او می‏سوزد که چرا گمنام شده و مادری یا خواهری یا پدری و برادری ندارد تا بر سر قبر او به یادش بگرید و شیون سر دهد. چنین کسانی نه مرتبه‏ی والای شهادت را می‏شناسند و نه از فضیلت گمنامی و خمول چیزی می‏فهمند.
و چه تنگ‏نظرند آنان که برافراشته‏شدن این مشعل‏های فروزان هدایت و پراکنده‏شدن شمیم خوش مجاهده‏ی مخلصانه‏ی گمنامانه‏ی بهترین جوانان این سرزمین در نقطه‏نقطه‏ی این خاک مقدس را برنمی‏تابند و تدفین شهدای گمنام در شهرها را پراکندن غم و اندوه و سیاهی و تباهی و ناامیدی می‏انگارند. اینان نیز بیماردلانی هستند که هنوز «شهید گمنام» را نشناخته‏اند و ما برای شفای آنان دعا می‏کنیم.
و چه نفاق‏آلودند کسانی که به‏خاطر اغراض پست سیاسی‏شان با تدفین شهدای گمنام در دانشگاه‏ها مخالفت می‏ورزند و خود را به ظاهر پیرو راه شهدا و به‏دنبال حفظ کرامت و قداست آنان معرفی می‏کنند. اینان آن‏قدر خبیثند که دعای پیامبر خدا(ص) هم در حقّ‏شان مستجاب نخواهد شد و ما نیز آنان را نفرین می‏کنیم تا در دنیا و آخرت به خواری و خذلان گرفتار آیند. (سواء أستغفرت لهم أم لم‏تستغفر لهم لن یغفر الله لهم)
«شهید گمنام» حقیقتی آسمانی است که برای شناخت او باید آسمانی شوی و به همین دلیل است که در روایات، آنان را «مجهولون فی الأرض و معروفون فی السماء» می‏خوانند، یعنی گمنام در زمین و نام‏دار در آسمان؛ و چه زیبا رهبر عزیزمان در شأن آنان فرموده‏اند:
آن انسانی که در راه دفاع از ملت، دفاع از کشور، دفاع از عدالت، دفاع از حقیقت، مقابله در مقابل تجاوز و زورگویی و دست‏اندازی مراکز قدرت جهانی وارد میدان می‏شود، او برای ارزش می‏جنگد؛ اگر هیچ کس هم او را نشناسد و گمنام بمیرد و گمنام بماند هم ، در ملکوت آسمان‏ها فرشتگان الهی او را با سر انگشت به هم نشان می‏دهند. او نمی‏میرد؛ «و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً» این‏ها را مرده مپندارید؛ این‏ها زندگان جاویدند؛ منبع احسانند...


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


صدا و سیمای ...

سه شنبه 87 مهر 30 ساعت 10:25 عصر

نشسته بودند با خانم تلویزیون تماشا می‏کردند.
پرسید: «خانم، چرا اوقاتتان تلخ است؟»
خانم گفت: «امسال هم تلویزیون از مصطفی صحبت نکرد.»
شب سال آقا سید مصطفی بود.
آقا جواب داد: «به صحبت این‏ها چه کار داری؟ دعا کن جایش خوب باشد.»

 امام راحل در کنار فرزند برومندشان شهید آقا سیدمصطفی خمینی

...و این اتفاق امسال برای بیست و نهمین بار تکرار شد و صدا و سیمای ما باز هم نیازی ندید که جوانان کشور را با شخصیت فرزند برومند امام و تأثیر فداکاری‏های آن مجاهد نستوه در روند پیروزی انقلاب اسلامی آشنا کند.
گرچه «حاجیه خانم» همسر گران‏قدر امام راحل که این روزها در بستر بیماری است دیگر از صدا و سیما ناامیدتر از آن است که بخواهد در شب شهادت فرزند دلبندش پای تلویزیون به چشم انتظاری بنشیند. آنچه او را دلداری می‏دهد همان کلام آرامش‏بخش امام است که فرمود:
«به صحبت این‏ها چه کار داری؟ دعا کن جایش خوب باشد.»


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


در خانه اگر کس است یک حرف بس است

پنج شنبه 87 مهر 25 ساعت 6:29 عصر

قال امیرالمؤمنین علیّ (علیه‏السلام):
أخلِص ، تَنِل
خالص شو ، تا برسی
.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


مسأله ای به نام استهلال

شنبه 87 شهریور 2 ساعت 10:14 عصر

هر سال با نزدیک شدن به آغاز و پایان ماه مبارک رمضان طیف وسیعی از افکار عمومی به مسأله‏ای به نام استهلال معطوف می‏شود. مسأله‏ی استهلال بحثی کاملاً تخصصی و فقهی است که در سطوح مختلف دروس حوزوی مورد مداقّه و امعان نظر قرار می‏گیرد و بر حسب اختلاف مبانی و فتاوای فقهی و اصولی فقهای محترم شاهد تعدّد دیدگاه‏ها و نظرات در این مسأله هستیم. در این مختصر، صرف نظر از تعدّد آراء و فتاوای فقهای گرانقدر قصد دارم به نکته‏ی ظریفی اشاره کنم که در چند سال اخیر با برداشت اشتباه بعضی از متدیّنین و مقلّدین، زمینه‏ی سوء استفاده‏ی عده‏ای از مغرضان را فراهم آورده و گاه باعث وهن احکام شریعت شده‏است.

هلال ماه نو

به عنوان مثال در این سال‏ها گاه شاهد بودیم که خبری مبنی بر اثبات اول ماه شوّال برای یکی از مراجع معزّز در جامعه منتشر می‏شد و به دنبال آن گروهی از مقلّدان ایشان اقدام به افطار و برگزاری نماز عید فطر می‏نمودند در حالی که از منابع رسمی کشور و به طور مشخص دفتر مقام معظّم رهبری چنین خبری تأیید نمی‏شد و جمع کثیری از مردم همچنان روزه‏دار باقی می‏ماندند. این مسأله باعث ایجاد شکاف و دودستگی در صفوف به هم‏پیوسته‏ی مردم متدیّن جامعه شده و بسترساز کینه‏توزی و توهین و تمسخر کسانی می‏شد که گاه به اصل دین و نماز و روزه هم اعتقاد و التزامی نداشتند.
اما برای روشن شدن مطلب و تبیین اشکال اصلی و راه چاره‏ی آن توجه‏تان را به مسأله‏ی «راه‏های ثابت شدن اول ماه» که در رساله‏ی تمام مراجع تقلید مشترکاً ذکر شده‏است جلب می‏کنم:
اول ماه به پنج چیز ثابت می‏شود: اول آنکه خود انسان ماه را ببیند. دوم عده‏ای که از گفته‏ی آنان یقین پیدا شود بگویند ماه را دیده‏ایم و همچنین است هرچیزی که به واسطه‏ی آن یقین پیدا شود. سوم دو مرد عادل بگویند که ماه را دیده‏ایم.(البته به این شرط که صفت ماه را بر خلاف یکدیگر نگویند و شهادتشان خلاف واقع نباشد) چهارم سی روز از اول ماه شعبان بگذرد که به واسطه‏ی آن، اول ماه رمضان ثابت می‏شود و سی روز از اول رمضان بگذرد که به واسطه‏ی آن اول ماه شوّال ثابت می‏شود. پنجم حاکم شرع حکم کند که اوّل ماه است.
حال سوال اینجاست که دوستان عزیزی که از مراجعی بجز حضرت آیت الله خامنه‏ای _که عملاً حاکم شرع محسوب می‏شوند‏_ تقلید می‏کنند براساس کدامیک از راه‏های پنجگانه‏ی فوق اقدام به روزه یا افطار می‏کنند؟ قطعاً هیچکدام از این عزیزان خودشان ماه را رؤیت نکرده‏اند (راه اول) و نیز از عده‏ای که خودشان ماه را دیده باشند هم نشنیده‏اند (راه دوم) و نیز دو نفر عادلی که باز هم خودشان ماه را دیده باشند به آنها نگفته‏اند (راه سوم) و مشخص است که از ابتدای ماه قبل هم سی روز نگذشته است چون در آن صورت اختلافی وجود نمی‏داشت (راه چهارم) و همانطور که گفته شد حاکم‏شرع که ولیّ‏فقیه جامع‏الشرایط مبسوط ‏الید است نیز چنین حکمی را صادر نکرده‏است (راه پنجم)؛ پس این عزیزان روزه‏دار و مؤمن با کدام مجوّز شرعی اقدام به روزه‏داری یا روزه‏خواری می‏کنند؟
بنابراین اثبات اوّل ماه برای مراجع محترم گرچه برای خودشان حجّت شرعی است، لکن علی‏القاعده براساس فتوای همین مراجع، برای مقلّدان محترمشان حجّیت ندارد. توضیح اینکه ممکن است دو نفر عادل مورد وثوق به یکی از مراجع معزّز خبر دهند که ماه را دیده‏اند؛ این خبر که اصطلاحاً به آن بیّنه‏ی شرعی می‏گوییم، برای همان مرجع محترم حجّت است و ایشان وظیفه دارند به احکام شرعی مترتّب بر اول ماه مانند وجوب صوم یا وجوب افطار عمل کنند؛ اما نقل این مطلب که اول ماه برای فلان مرجع (غیر از ولیّ‏فقیه) به اثبات رسیده‏است همانطور که با دقّت در مسأله‏ی راه‏های پنجگانه‏ی بالا مشخص می‏شود، نمی‏تواند اول ماه را برای مقلّدان ایشان اثبات کند. مگر آنکه ادّعا کنند که با اثبات اول ماه برای آن مرجعّ مقلّدان ایشان یقین به اول ماه بودن آن روز پیدا کرده‏باشند (یعنی قسمت انتهایی راه دوم) که چنین ادّعایی نیز بسیار دور از ذهن است.
لذا به نظر می‏رسد جهت حفظ اتحاد و انسجام مسلمین و جلوگیری از سمّ مهلک تفرقه با وسواس و حساسیت بیشتری به این نکته و مسأله‏ی شرعی دقت کنیم و تا زمانی که اول ماه برای حاکم شرع که اتفاقاً به دلیل قرار گرفتن در مصدر امور کشور و بسیج تمام امکانات لازم برای استهلال، اطمینان‏بخش‏ترین نظریه را اعلام می‏دارند از دست‏زدن به هر کاری که در صفوف متحد مردم رخنه ایجاد می‏کند بپرهیزیم.

 همزمان با آغاز و پایان هر ماه تیم های تخصصی ویژه‌ی استهلال از سوی دفتر رهبر معظم انقلاب در جستجوی هلال ماه نو به نقاط مختلف کشور اعزام می‌شوند و با استفاده از پیشرفته ترین امکانات و بسیج همه‌تجهیزات ضروری اقدام به استهلال می‌کنند.

البته خود مراجع معظّم تقلید هم به این نکته عنایت ویژه دارند که از آن جمله می‏توانید به نظریات فقهی حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی که از مبرّزترین شاگردان امام راحل و از مراجع بزرگوار تقلید هستند، توجه فرمایید:
 * اگر حاکم شرع حکم کند که اول ماه است این حکم برای همگان حجت است و کسانی هم که از او تقلید نمی‏کنند حتی مجتهدین دیگر باید به حکم او عمل کنند.
 * اگر اول ماه برای مجتهدی ثابت شود، ثبوت ماه نزد آن مجتهد فقط برای خود او حجّت است و برای دیگران حتی مقلّدان آن مجتهد حجّت نیست.
 * اگر از ثبوت اول ماه نزد مجتهدی برای دیگران و یا مقلّد او یقین به اول ماه حاصل شود، این یقین برای آن‏ها حجّت است؛ نه اینکه ثبوت ماه نزد مجتهد برای آنان حجّت باشد؛
پس رابطه‏ای بین تقلید و ثبوت ماه نزد مجتهد نیست.
 * اگر برای مجتهدی اول ماه ثابت شود، در صورتی که اعلام ثبوت ماه و اشاعه‏ی آن موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمین و وهن به اسلام شود و یا موجب تضعیف نظام اسلامی شود، اعلام و اشاعه‏ی آن جایز نیست.
این دیدگاه‏های فقهی به واقع بیانگر تیزبینی و بصیرت و هوشیاری این پاسداران راست‏قامت مرزهای ایمانی و اعتقادی شیعه است و شایسته ‏است که مؤمنان و مقلّدان این بزرگواران هم با فراست و بصیرت، مانع سوء استفاده معاندان و جاهلان از احکام الهی شوند.


نوشته شده توسط : سید کمیل

بسم الله []


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت ها

آیا رهبر انقلاب از خطوط قرمز مذاکرات هسته ای کوتاه آمدند؟
زنده باد خامنه ایِ رهبر!
روز قدسی که سیدحسن نصرالله را از نزدیک دیدم!
توصیه حاج آقا مجتبى? تهرانی به رزمندگان مقاومت اسلامی
غزه در انتظار راهپیمایی ما
پیام یک جوان فلسطینی به جوانان ایرانی
[عناوین آرشیوشده]